کانون هاي انديشه ، طراحان استراتژي براي آينده
 

نويسنده: جيمزمک گان
مترجم : بهرام خوشخو
منبع: جام جم آن لاين 19/5/1382

دکتر جيمز مک گان ، يکي از مشهورترين نظريه پردازان جامعه و سياست در امريکاي امروز است.
از مهمترين آثار مک گان مي توان به کتابهاي زير اشاره کرد: «انديشه هايي براي نفوذ به کانون انديشه ، سياست ها و سياستگذاري عمومي» (چاپ 2003) ، «کانون هاي انديشه و جوامع مدني » (چاپ 2000) و «تعهد براي دلارها، دانشمندان و نفوذ در سياست هاي صنعت تحقيقات» (چاپ 1994) . جيمز مک گان در کتاب «کانون هاي انديشه و جوامع مدني» که مجموعه اي از مقالات 28نويسنده از 21کشور را دربرمي گيرد، بر آن است نشان دهد که کانون هاي انديشه چه اهميتي براي جهان امروز دارند. او به دنبال شبيه سازي فعاليت هاي کانون هاي انديشه در کشورهاي مختلف است.
اين نظريه براي سياستمداران امريکايي که معتقدند ساختارهاي سياسي موردنظر آنها در تمامي کشورهاي جهان قابل تکثير است و ديگر کشورها چاره اي جز پذيرش اين الگوهاي جديد ندارند، اهميت فراوان دارد. اصطلاح جامعه مدني از جمله اصطلاحاتي است که اين کانون هاي انديشه تکثير شده در کشورهاي مختلف مطرح کرده اند. از اين طريق مي توان سياست هاي کاملا مشابهي را به وجود آورد و اجرا کرد، چيزي شبيه به «شبيه سازي ژنتيک»؛ حادثه اي که نه تنها در عرصه زيست شناسي بلکه در عالم سياست ، اقتصاد و مديريت نيز دنبال مي شود.

مک گان معتقد است که عواملي چون تقاضاي رو به رشد اطلاعات ، توسعه جامعه مدني به عنوان آرماني جهاني ، تاثير فناوري ارتباطي بر امور جهان و بالاخره افزايش فرصت ها بر اثر کثرت کانون هاي انديشه ، در رشد اين کانون ها در سالهاي اخير تاثير بسيار گذاشته است.
جيمز مک گان در اين مقاله که هم اينک بخش پاياني آن از نظر شما مي گذرد، کوشيده است تا اهميت و نقش فعال اين کانون ها را در سياست گذاري هاي کلان امريکا و روابط بين الملل در سراسر جهان روشن سازد. از مهمترين آثار مک گان مي توان به کتابهاي زير اشاره کرد: «انديشه هايي براي نفوذ به کانون انديشه ، سياست ها و سياستگذاري عمومي» (چاپ 2003) ، «کانون هاي انديشه و جوامع مدني » (چاپ 2000) و «تعهد براي دلارهاست ، دانشمندان و نفوذ در سياست هاي صنعت تحقيقات» (چاپ 1994).
کانون هاي انديشه را مي توان به گروه هاي کلي زير تقسيم کرد :
1-
کانون هاي انديشه فرهنگستاني (آکادميک) : اين مراکز فکري که ممکن است به دانشگاه ها وابسته باشند يا مستقل از آنها عمل کنند، نهادهاي غيرجزيي و بي طرف به حساب مي آيند و در زمينه سياستگذاري هاي کلان فعاليت مي کنند.
2-
کانون هاي انديشه قراردادي : اين مراکز از افراد حرفه اي متخصص در امور مختلف تشکيل شده اند که از طريق انعقاد قرارداد با حکومت ها بودجه خود را تامين مي کنند و مراکزي انتفاعي به حساب مي آيند.
3-
کانون هاي انديشه حمايتگر : اين مراکز فکري براي خود اهداف و سياست هاي تعيين شده اي دارند و علاقه مندند تحقيقات خود را براساس اهداف و سياست هاي از پيش تعيين شده دنبال کنند. اين مراکز فکري در عرصه هاي سياسي و اقتصادي به عنوان عوامل فعال دخالت مي کنند و مي کوشند روند امور اجتماعي ، اقتصادي و سياسي را بنا بر اهداف مورد نظر خود تغيير دهند. ارتباط اين کانون هاي انديشه با حکومت يک رابطه فعالانه است و تمايل دارند به عنوان بازيگر اصلي عمل کنند، نه اين که صرفا به عنوان پيمانکار به اجراي فرامين کارفرما بپردازند. برخلاف گروه اول ، اين کانون هاي انديشه مي توانند حزبي و جناحي باشند و بنا بر ديدگاه هاي خاص خود شناخته شوند. تاريخچه کانون هاي انديشه در طي قرن گذشته (سده بيستم) صدها کانون انديشه از انواع 3گانه مذکور به وجود آمده و بر اثر پيدايش آنها تحولات مهمي در عرصه هاي سياست داخلي و خارجي به وقوع پيوسته است.
از همان نخستين سالهاي سده بيستم ميلادي ، چالشهاي اقتصاد صنعتي و روابط پيچيده در امور بازرگاني و تحولات نوين در عرصه هاي سياست خارجي موجب شد دولتها به درک اين واقعيت پي ببرند که به دانش روز و اطلاعات علمي و دقيقي در زمينه هاي مذکور نياز دارند. به اين ترتيب در ايالت متحده و همچنين در اروپا موج قابل ملاحظه اي از اقدام براي تشکيل مراکز تخصصي براي فعاليت هاي تحقيقاتي و فکري در جهت تربيت کارشناس هاي خبره و انجام تحقيقات ويژه براي يافتن راه حل هاي مورد نياز به راه افتاد. اين موج موجب شد تعداد کثيري از مراکز پژوهشي دانشگاهي يا شبه دانشگاهي تاسيس شوند که کارشان به جاي تربيت دانشجو، تهيه راهکارهاي تخصصي براي حل مسائل پيش رو بود. از نخستين نمونه هاي معروف اين کانون هاي انديشه مي توان به «موقوفه کارنگي براي صلح جهاني» تاسيس در 1910 در امريکا ، «موسسه مطالعات اقتصاد جهاني کيل» تاسيس در 1914 در آلمان ، «موسسه بروکينگز» تاسيس در 1916 در امريکا و «موسسه سلطنتي مطالعات روابط بين الملل» تاسيس در 1920 در انگلستان ، اشاره کرد. در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم تقاضا براي استخدام کارشناسان خبره در امور بين الملل ، دفاعي و امنيتي براي کمک به سازمان هاي دولتي دفاعي و امنيتي افزايش پيدا کرد و همين امر به رشد کانون هاي انديشه بيشتر انجاميد. در ايالات متحده ، بنگاه رند که در 1948 تاسيس شده بود همراه با گروه ديگري از سازمان ها و موسسات پژوهشي به تربيت نيروهاي خبره در امور دفاعي و طراحي ساختارهاي دفاعي و نظامي تازه پرداختند و گروههاي کوچکتري از کانون هاي انديشه را به صورت قراردادي در کنار خود به کار واداشتند. تحولات اجتماعي و آشوبهاي سياسي دهه 1960 ، موج ديگري از کانون هاي انديشه را به وجود آورد. اين کانون هاي انديشه بر فعاليت هاي اجتماعي و امور مربوط به محيط زيست تمرکز داشتند که يکي از آنها «موسسه امور شهري» تاسيس در سال 1968 بود. در همين زمان ، نگراني نسبت به بحران هاي فزاينده در امور سياسي و اقتصادي جهان سوم موجب شد گروه تازه اي از کانون هاي انديشه که فعاليت اصلي آنها تحقيق درباره مسائل جهان سوم بود، تاسيس شوند. از نمونه هاي مهم اين مراکز مي توان به «مرکز توسعه بين المللي» تاسيس در 1959 در آلمان ، «مرکز توسعه خارجي» تاسيس در 1960 در انگلستان و «مرکز مطالعه اقتصادهاي در حال توسعه» تاسيس در 1960 در ژاپن اشاره کرد. يکي از مهمترين وظايف اين کانون هاي انديشه تحقيق بر زمينه هاي مختلف فعاليت در امور اقتصادي کشورهاي جهان سوم در شرايط درگيري هاي سياسي ميان بلوک هاي شرق و غرب بود. درگيري هاي سياسي دوبلوک ، موجب پيدايش و توسعه نفوذ گروهي از کانون هاي انديشه شد که از نوع سوم يا کانون هاي انديشه حمايتگر بودند و با اهداف ايدئولوژيک تاسيس شده بودند. از معروفترين اين کانون هاي انديشه «بنياد ميراث» در امريکا و «مرکز مطالعات آدام اسميت» در انگلستان بودند. اين کانون هاي انديشه بر آن بودند ديدگاه هاي سياسي اقتصادي خود را به گونه اي صريح مطرح کرده ، در امور سياستگذاري دولتها دخالت کرده ، در فرآيند جنگ انديشه ها فعالانه شرکت کنند. تحولاتي چون بحران هاي فراروي دولتهاي رفاه و افول رونق نظريه هاي اقتصادي کيفري در عرصه هاي اقتصادي به فعال شدن هر چه بيشتر اين گروه از کانون هاي انديشه کمک کرده است.

فروپاشي کمونيسم در اروپاي شرقي و تجزيه اتحاد جماهير شوروي ، خلا نظري عميقي در عرصه هاي اقتصادي و سياسي به وجود آورد و همين خلائ حکومت ها را مجبور مي کرد در جستجوي ديدگاه ها، برنامه ها و سياست هاي جايگزين باشند. نظم سابق از هم پاشيده بود و نظم نويني مورد نياز بود. مسائلي چون اقتصاد کلان ، ساختارهاي حکومتي ، نهادهاي آموزشي ، برنامه هاي رفاه اجتماعي همه از اجزاي نظام کهن بودند که فرو ريخته بود و براي بازسازي آنها فکر و انديشه و برنامه تازه اي طلب مي شد. تمام اين نيازها سبب مي شد تا موج جديدي از کانون هاي انديشه که وظيفه آنها طراحي نظري ساختارهاي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي براي دوران پس از جنگ سرد بود، برپا بشود. مراکزي چون «مرکز اقتصاد بازار آزاد» تاسيس در 1989 در هلند و «مرکز مطالعات دمکراسي» تاسيس در 1989 در بلغارستان از نمونه هاي اين موج تازه بودند که فعاليت اصلي آنها ترغيب دمکراسي و اقتصاد سرمايه داري در کشورهاي سابقا کمونيست و ايجاد اصلاحات سياسي و اقتصادي در مجموعه کشورهاي وابسته به اتحاد جماهير شوروي سابق بود. به اين ترتيب انبوهي از کانون هاي انديشه بنا بر الگوي غربي در کشورهاي سابقا کمونيست بوجود آمد و به سرعت گسترش يافت.
فروپاشي کمونيسم ، حتي در اين سوي آبها (نيمکره غربي) نيز تاثير گذاشت و بسياري از کشورهاي امريکاي لاتين براي تغيير ساختار خود به انديشه هاي برآمده از کانون هاي انديشه روي آوردند. پايان جنگ سرد در خود غرب نيز تحولاتي را بوجود آورد. از جمله اين تحولات تغيير در نحوه هزينه درآمدهاي کشورها بود. به نظر مي رسيد که نيازي به هزينه هاي گزاف در امور دفاعي نباشد و همين امر موجب مي شد مراکز مطالعاتي که تاکنون در امور دفاعي مطالعه مي کردند تحت فشار قرار بگيرند. يکي از اين مراکز، «بنگاه رند» در امريکا بود.

چالشهاي پيش روي کشورهاي غربي
اگرچه تحولات پديد آمده بر اثر فروپاشي کمونيسم و پايان جنگ سرد، بحران هاي عميقي در بلوک شرق برجاي گذاشت ، اما حکومت هاي ديگر مناطق جهان نيز با چالشهاي ديگري مواجه بودند که از اهميت چندان کمتري برخوردار نبودند. اين چالشها مقبوليت و مشروعيت حکومت هاي غيرکمونيست را مورد پرسش قرار مي داد و آنها را مجبور مي ساخت براي آينده خود به راهکارها و استراتژي هاي تازه اي بينديشند. از مهمترين اين چالشها، ناکارايي ساختارهاي پذيرفته شده و ضعف مديريت مديران سياسي ، فساد مالي بي حد و حصر در ميان دولتمردان و ديوانسالاري هاي عريض و طويل در حکومت هاي غربي بود. سياستمداران نياز داشتند براي کسب مجدد اعتماد عمومي ، راهکارهاي تازه اي براي مواجهه با اين چالشها بيابند و همين امر آنها را به اجيرکردن يا تاسيس کانون هاي انديشه جديد رهنمون مي ساخت.
يکي از مشکلات مهم کانون هاي انديشه ، چگونگي تامين بودجه موردنياز خود است.
اکثر اين مراکز از همکاراني سود مي جويند که هزينه هاي زندگي خود را از طريق تدريس در دانشگاه ها تامين مي کنند، اما براي فعاليت هاي تحقيقاتي مهم ، بودجه هاي هنگفتي موردنياز است.
اين امر بويژه در کشورهاي در حال توسعه چشمگير است زيرا چندان توجهي به اهميت پژوهش هاي بنيادين در آنها وجود ندارد. در اين کشورها جريان پول از سوي کشورهاي صنعتي سرچشمه مي گيرد و از همين رو کانون هاي انديشه نيز نيازمند حمايت هاي مالي از سوي کشورهاي صنعتي هستند. بنيادهايي چون «سوروس»، «فورد» و «تينکر» بيشترين حمايت از کانون هاي انديشه تاسيس شده در کشورهاي در حال توسعه را برعهده داشته اند و سازمان هاي بين المللي عظيمي چون مرکز توسعه بين المللي امريکا ، بانک جهاني و صندوق بين المللي پول مهمترين نقش را در اين حمايت هاي مالي تقبل کرده اند. اعطاي کمکهاي مالي از سوي سازمان هاي خارجي به کانون هاي انديشه ، فوايد و مضاري دارد. براي بسياري از کانون هاي انديشه در کشورهاي فقير، مضار پذيرش اين کمکهاي مالي بيگانه ، بر منافعش مي چربد. سرمايه گذاري خارجي و بين المللي ، اگرچه موجب توسعه مراکز پژوهشي و کانون هاي انديشه در کشورهاي در حال توسعه مي شود، اما راه حل ارائه شده از سوي آنها تنها يک راه حل حداقلي يا بخور و نمير تلقي مي شود، ضمن اين که اين انتقاد را مطرح مي سازد که کمکهاي زنجيره وار نهادهاي امريکايي به کانون هاي انديشه در کشورهاي ديگر موجب خواهد شد تا اين مراکز فکري و پژوهشي هيچ گاه درصدد انتقاد از سياست هاي داخلي يا خارجي کشور اهداکننده برنيايند.

صادرات الگوهاي انديشه
نوع ديگري از مبادلات ، صادرات الگوهاي سازماني کانون هاي انديشه از يک کشور به کشور ديگر است.
اين الگوها تنها به الگوهاي ساختاري در روند فعاليت هاي کانون هاي انديشه محدود نمي شود، بلکه الگوهاي ساختاري فعاليت هاي اجتماعي و سياسي در سطح کلان جامعه را نيز در بر مي گيرد. نهادهايي چون «موسسه مطالعات شهري» ، «بنياد ميراث» و «موسسه هودسون» برآنند تا الگوهاي تحليل سياسي خود را به کشورهاي آفريقايي ، آسيايي ، اروپاي شرقي و اتحاد جماهير شوروي سابق صادر کنند و «موسسه مطالعات شهري» و «بنياد ميراث» حتي از کشورهاي خارجي ، عضو و همکار مي پذيرند. اين نوع از مبادلات در عصر انقلاب اطلاعاتي ، گسترش بيشتري پيدا کرده و به کانون هاي انديشه اين امکان را داده تا با راحتي بيشتري در امور جهاني تاثيرگذار باشند.

چالشهاي پيش روي کانون هاي انديشه
از سال 1980 ، مشکلاتي پديدار شده اند که چالش هاي نويني را براي کانون هاي انديشه و سازمان هاي غيرانتفاعي سياستگذاري هاي عمومي مطرح ساخته اند. در ادامه ، عملکرد 10روند مهم که در شکل گيري کانون هاي انديشه و يا فروپاشي آنها در آينده نزديک موثرند، مورد بررسي قرار مي گيرند.
1-
تامين بودجه : چندي است که دولتها پرداخت بودجه را قطع و بسياري از بنيادهاي خصوصي ، حمايت هاي خود از اکثر کانون هاي انديشه را متوقف نموده اند. چشم انداز قطع پرداخت ها، اين مراکز را مجبور کرده تا نحوه دريافت کمک ها و حمايت هاي مالي را تنوع بخشيده و به دنبال منابع درآمدي جايگزين باشند ؛ اين امر البته منجر به تضعيف زيربناي کانون هاي انديشه و ضعيف شدن برنامه ها و الگوهاي کارکنان شده است.
2-
روش هاي سياستگذاري : اهدائکنندگان کمکهاي مالي براي پرداخت کمکهاي خود شروطي را تعيين مي کنند و از اين رو کانون هاي انديشه به خاطر طرح مجدد دستور کارشان يعني رفع نياز تامين بودجه ، سخت تحت فشار قرار مي گيرد.
3-
تخصصي شدن : امروزه تقريبا هر گروه سياسي و يا صاحبان دعواهاي حقوقي ، جهت ارتقاء جايگاهشان به يک کانون انديشه دسترسي دارند. اين کانون هاي انديشه نوعي نهادهاي تخصصي هستند که براي مشتريان خود جذابيت ويژه اي دارند.
4-
رقابت : تعداد کانون هاي انديشه از سال 1965 دو برابر شده است ، اگر چه اين رشد ظاهرا امري مثبت تلقي مي شود، اما سازمان هاي تخصصي و با گرايش به موضوعي خاص ، هر ساله به خاطر کمبود منابع با يکديگر به رقابت مي پردازند. محيط رقابتي باعث مي شود که کانون هاي انديشه به دنبال تمايز بيشتر باشند و فعاليت هاي خود را تخصصي تر سازند؛ محيط رقابتي تمامي دارد طرفدار کانون هاي انديشه اي باشد که در بازار آزاد انديشه توانايي هاي بيشتري از خود نشان مي دهد.
5-
سرعت عمل : سازمان هايي که به تامين بودجه کانون هاي انديشه مي پردازند سخت از کنفرانس ها و سمينارها گله مند هستند؛ آنها ترجيح مي دهند کانون هاي انديشه را به کارهاي عملي تر وادار کنند. اين نگرش و جهت گيري جديد، کانون هاي انديشه را وا مي دارد تا در شيوه هاي رفتاري خود بازبيني کنند.
6-
اختلاف و نزاع در زمينه سياستگذاري عمومي : تبادل محققانه افکار و اطلاعات ، به جنگ انديشه ها تبديل شده است.
اين رويکرد ستيزه جويانه بر گسترش دامنه اختلافات سابق دانشگاهيان و سياستگذاران تاثير مي گذارد. به اين ترتيب کانون هاي انديشه سخت در تلاشند تا تعريفي جديد از روش تحقيق در امر سياستگذاري عمومي ارائه دهند.
7-
نيازهاي نسل جديد مشتريان : سياستمداران ، ديوانسالاران و عموم مردم ، تمايل دارند تحقيقات و تحليل هايي را خريداري کنند که صرفا جنبه اطلاع رساني نداشته باشد، بلکه در شناخت موقعيت ها جهت رويارويي با مشکلات ، سرنخ هايي در اختيار آنان بگذارد. اين روند، کانون هاي انديشه را وامي دارد تا به بازسازي توليداتشان بپردازند و بيشتر بر استراتژي هاي بازاريابي تمرکز نمايند؛ آن استراتژي که مبتني بر جلب رضايت اهداکنندگان است.
8-
ارتباطات مناسب بازار : ضرورت واکنش سريع به مسائل سياسي ، کانون هاي انديشه را واداشته تا به توليد اطلاعاتي بپردازند که خواندن و فهم آنها به سرعت مقدور باشد؛ گزارش هاي کوتاه و ايده هاي سياسي به عنوان اولين فرآورده کانون هاي انديشه ، جايگزين مطالعات عميق کتابي شده است ؛ علاوه بر آن باعث شده است تا براي محصولات رسانه اي مثل مقالات روزنامه ها و بخشي از برنامه هاي راديو و تلويزيون بهايي اختصاص داده شود.
9-
مسائل سياسي : اهداف کوتاه مدت بسياري از قانونگذاران و ديوانسالاران باعث مي شود مراکز پژوهشي فقط در چارچوب زمان و مکان فعاليت کنند؛ امروزه دوره حيات مشکلات ، بسيار کوتاه و موقتي است.
بنابراين آن دسته از کانون هاي تفکر که هيچ گونه تماس و ارتباطي با روندهاي اصلي سياسي ندارند اگر به طور کلي از بين نروند ، احتمالا موقعيت شان را از دست خواهند داد.
10-
کاهش اعتماد به حاکميت : بيشتر مردم دنيا اعتمادشان را نسبت به توانايي دولتمردان منتخب ، در وضع و اجراي سياست هاي موثر و کارا از دست داده اند؛ عدم کارايي حکومت ها در جهان ، بدبيني گسترده مردم را در پي داشته است ؛ اين روند، دشواري هايي را براي کانون هاي انديشه ايجاد کرده است ؛ به اين صورت که کانون هاي انديشه با کار سخت متقاعدسازي سرمايه گذاران آينده و حامياني که برنامه هايشان ارزشمند و مفيد باشد، مواجه شده اند. به تعبيري روشن تر، اين بحران اعتماد، فرصتي را براي کانون هاي انديشه ايجاد کرده است تا جهت از بين بردن شکاف ميان مردم و حکومت ها بکوشند.