بازگشت به صفحه نخست

 

 

جهانی سازی سرمایه،جنگ و کودکان

 

الف آناهيتا 

جهانی شدن پروسه ای است که در طی آن مرز بین کشورها کاهش می یابد و مشوق نزدیکی هر چه بیشتر فعل و انفعالات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ملتهاست. در این پروسه اشتراک در دانش و فواید نیروی کار انسانی در سراسر جهان افزایش یافته و بدین ترتیب هر ملتی در هر جای کره خاکی می تواند استاندارد زندگی خود را پیشرفت دهد. اما با وجود پدیده «جهانی سازی سرمایه» که در حقیقت به معنای جهانی کردن منافع شرکتهای فراملی است، چنین مساله ای روی نداده است. اصلی ترین نیروی محرکه اقتصاد جهانی انباشتگی ثروت است که با رقابت سرمایه و استثمار هر چه بیشتر نیروی کار در جهان، ارتباط دارد. این چنین است که قدرتهای بزرگ و شرکتهای فراملی مصمم هستند تا ثروت جهان را طی روند جهانی سازی سرمایه بیش از پیش در دست خود انباشت کرده و سرمایه داری نولیبرال را جهانی سازند. گسترش فقر و تعمیق اختلاف طبقاتی، عدم امنیت شغلی و اجتماعی، تشدید استثمار کارگران، بیکاری، افزایش نقش شرکتهای فراملی و مدیریت غیردموکراتیک آنان در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، کاهش روزافزون امکانات رفاهی همگانی از جمله بهداشتی و آموزشی، جنگ و تخریب محیط زیست … بازتاب روشن این پدیده در زندگی انسانهاست که بیش از همه موقعیت زحمتکشان جهان را متاثر ساخته است. طبقه ای که با اعمال مجدد سیاستهای نولیبرالیسم اقتصادی مجبور است نیروی کار خود را در بازار آزاد و بدون نظارت در معرض رقابتی بی رحمانه قرار دهد تا شاید بتوانند لقمه نانی به چنگ آورد. تاثیر روند جهانی سازی سرمایه بر کودکان طبقه کارگر و زحمتکش بی گمان بسیار مخرب است. اگر چه کودکان به عنوان نسل آینده، آفرینندگان فردای هر جامعه ای هستند. اما از آنان در جهان امروز می توان به عنوان قربانیان نامحسوس روند جهانی سازی سرمایه و پیامدهای آن نام برد.

کاهش دایمی حقوق زحمتکشان همراه با انحصاری کردن و گسترش تصاحب ثروتهای ملی توسط شرکتهای بزرگ در راستای سیاست نولیبرالیسم اقتصادی باعث شده که بخش عظیمی از کودکان به خصوص در کشورهای فقیر از ابتدایی ترین حقوق خود بی بهره گردند. خصوصی کردن امکانات آموزش و بهداشتی نه تنها بهره بردن از ابتدایی ترین حقوق انسانی را از آنان گرفته است. نه تنها آنان را با سوتغذیه و بیماریهای خطرناک بدون دسترسی به مراقبت های بهداشتی ویژه محروم می سازد، بلکه سیل «کودکان کار» را به سوداگران سود و سرمایه هدیه کرده است.

در حالی که نظام بازار آزاد نقش دولت محلی را کم می کند اما در عین حال برای حفظ منافع خود خواستار تدوین و اجرای قوانینی از سوی دولتهای محلی می شود تا مطالبات مادی زحمتکشان را محدود کند، حقوق آنان را پایمال و بیش از پیش مورد تهدید قرار دهد. از سوی دیگر بسیاری از سیاستهای اقتصادی- سیاسی کشورها توسط صندوق بین الملل پول، سازمان تجارت جهانی، جی هشت و ...بعنوان ابزارهای اعمال سیاست های نولیبرالیسم اقتصادی اعمال می شوند و عملکرد آنان بر نقش اجتماعات محلی تسلط پیدا می کند. این دو مساله به سادگی قادر است قوانین دفاع از کودکان را محدود سازد و یا بطور کل نادیده بگیرد.

در همین رابطه به عنوان مثال، طرح استخراج معدن توسط شرکت فراملی فریپورت در تیمیکا از اواخر سال 1960 آغاز گشت و تا سال 1973 جهت استخراج طلا و مس به طول انجامید. مردم اندونزی با راه انداختن کمپین های متفاوت و درازمدت در اعتراض به استخراج منابع ملی، تسلط شرکت فریپورت بر سرزمین آنان و همچنین ویرانی گسترده محیط زیست توسط شرکت مذبور برپا کردند. در همین رابطه نیروهای امنیتی اندونزی به تیمیکا فراخوانده شدند و به سرکوب مردم پرداختند. شرکت فریپورت به همدستی با نیروهای امنیتی اندونزی در اعدام، شکنجه در ملاعام و علاوه بر این، قتل تعدادی کودک، متهم گشت.

گردش سرمایه در روند جهانی سازی سرمایه بین کشورها افزایش می یابد. بسیاری از کشورها سعی می کنند توسط پیشرفت بخش صادرات، اقتصاد کشور خود را تجدید بنا کنند. بیشتر محموله های صادراتی در محل هایی خانگی، فاقد نظارت قوانین و قراردهای کار تولید می گردند. این مساله شرایط را برای سواستفاده کارفرما از کودکان متعلق به خانواده های فقیر به عنوان نیروی کار بسیار ارزان قیمت، آماده می سازد. علاوه بر این، شرکت ها برای پایین آوردن مخارج خود اقدام به تعدیل نیروی انسانی می کنند. آنان این عمل را با حذف امکانات رفاهی، استخدام کارگران به صورت نیمه وقت، استفاده از نیروی کار هر چه ارزانتر(بخوانید نیروی کار کودکان و زنان)، انجام می دهند.

به طور کلی روند جهانی سازی سرمایه، معضل «کودکان کار خانگی» را با تشدید فقر و تعمیق اختلاف طبقاتی همراه با خصوصی سازی امکانات آموزشی که ترک تحصیل آنان را فراهم می سازد،افزایش می دهد.

به گزارش کودکان کارگر در آسیا مورخ ماه آوریل 2004، یک و دو میلیون کودک در بنگلادش، یک و نیم میلیون در اندونزی، یک میلیون در فلیپین، شصت و دو هزار در نپال و دست کم صد هزار کودک در سری لانکا مشغول به کار خانگی هستند. این دستان کوچک که به دلیل کار طاقت فرسا بسیار زود فرسوده می شوند معمولا از منظر اجتماع پنهان می مانند. بسیاری از آنان مورد آزار و اذیتهای لفظی، جنسی و فیزیکی و به دلیل سن کم و جسم کوچک به راحتی تحت کنترل کامل کارفرمایان قرار می گیرند.

کودکان آسیب پذیرترین گروه در رابطه با انحصاری کردن «آب»هستند. در همین رابطه، مصرف کنندگان آب در جمهوری سندیج با گرفتن امتیاز آب این منطقه توسط آنجلیان واتر متعلق به سرمایه گذاران انگلیسی با صد برابر افزایش نرخ بین سالهای 1994 تا 1997 و سپس چهل درصد اضافه نرخ در سال 1999 مواجه شدند.

در ماه آگوست سال 2001، تنظیم کننده آب عمومی مانیلا، پایتخت فیلیپین بعد از نزاعهای شدید بین شرکتهای فراملی توسط شرکت های فرانسوی و آمریکایی خریداری شد. نه تنها سرویس آب رسانی از بیست و چهار ساعت در روز تقلیل یافت. بلکه نرخ آب برای مصرف کنندگان پنجاه درصد افزایش یافت. بسیاری از خانواده های فقیر قادر به پرداخت پول نبودند و مجبور به استفاده از آبهای آلوده گشتند. فقر مالی و انحصاری کردن آب باعث شد تا بسیاری از کودکان از آبهای آلوده استفاده کنند و با بیماری های عفونی مبتلا گردند.

ناگفته نماند که بر اساس یک توطئه مهیج که با تصمیم سازمان ملل و تحت فشار شرکتهای فراملی و سازمان تجارت جهانی در سال 1991 پایه ریزی شد، بجای تعریف اصلی از آب که یکی از اولین احتیاجات انسان که همه انسان ها حق دارند به طور برابر از آن بهره ببرند، این ماده حیاتی به عنوان منبعی که می تواند برای سود آوری شرکتهای خصوصی خرید و فروش شود، معرفی شد.

حمله به وضعیت معیشتی زحمتکشان، تنزل فزاینده دستمزد ها و تشدید بحران بیکاری در کشورهای پیرامونی باعث می شود که آنان برای دستیابی به کار و زندگی بهتر اقدام به مهاجرت کنند. در این رابطه بسیاری از پسران و دختران زیر سن هیجده سال به چنگ مافیای جهانی سکس می افتند و مورد بهره کشی جنسی قرار می گیرند. بسیاری در طول این مدت دچار بیماری های روحی و عصبی شدید می شوند و دست به خودکشی می زنند.

نظامی کردن جهان به عنوان ابزار دیگری به ویژه در سالهای گذشته از طرف قدرتهای بزرگ جهت کنترل هر چه بیشتر جهان و تسریع روند جهانی سازی سرمایه اعمال شده است. «جنگ» قربانیان کوچک خود را هرگز فراموش نمی کند اگرچه بدون شک به ثروت صاحبان بزرگ سرمایه می افزاید.

بیش از سیصد هزار عراقی در حمله نظامی چهل و سه روزه سال 1991 کشته شدند. پس از آن بیش از یک میلیون نفر که بیشتر آنان کودک بودند به دلیل محاصره این کشور توسط نیروهای آمریکایی جان خود را از دست دادند. بر اساس گزارش سازمان ملل در سال 1995، چهار میلیون نفر از مردم عراق، یعنی یک پنجم آن از گرسنگی تا مرز مرگ رنج می برند. بیش از نود و پنج درصد از زنان باردار عراقی به کم خونی مبتلا هستند. بنابراین نوزادانی ضعیف و دچار سوتغذیه به دنیا خواهند آورد. بسیاری از این نوزادان قبل از رسیدن به سن پنج سالگی بدلیل نبود مواد غذایی و داروهای حیاتی یا جان خود را از دست می دهند یا برای همیشه از بیماری های روانی یا فیزیکی رنج خواهند برد. بسیاری از مادران بدلیل ضعف جسمی شیری ندارند تا نوزادان خود را تغذیه کنند و آنها را برای جان سپردن به بیمارستان می سپارند. بر اساس گزارش یونیسف سال 1996، بیش از چهار هزار و پانصد کودک زیر سن پنج سال از گرسنگی جان می دهند. این گزارش در رابطه با یک نسل کشی تمام عیار در عراق هشدار می دهد.

بیش از دو میلیون کودک از گرسنگی در حال مرگ هستند و بیش از یک میلیون و پانصد هزار یتیم کمک خواستار حمایتند. به گزارش بی بی سی مورخ سی مارچ 2005، نسبت کودکان زیر پنج سال که از سوتغذیه رنج می برند پس از تعرض نیروهای ائتلاف تقریبا دو برابر شده است.

شانس مرگ کودک عراقی قبل از رسیدن به سن پنج سالگی به دلیل درگیریهای نظامی و یا بیماری بعد از سال 1990 به گزارش خبرگزاری اوربیت مورخ هشت می امسال، بیشتر از هر کشور دیگر ی رشد کرده است. اکنون این میزان بعد از سال 1990، صد و پنجاه درصد افزایش یافته است. این در حالیست که نرخ مرگ و میر کودکان در عراق از 171 نفر در هر هزار نفر از سال 1960 به 50 نفر در مقابل هر هزار نفر در سال 1990 کاهش پیدا کرده بود. این میزان پایین تر از حد متوسط  آن در خاورمیانه و آفریقای شمالی برابر با 80 نفر برای هر هزار نفر، بود. علاوه بر این میزان مرگ و میر کودکان در عراق بر اساس آمارهای یونیسف دو برابر بهتر از کشورهای در حال توسعه که به طور متوسط 130 کودک در هر هزار نفر است، بود.

بیماری سرطان به ویژه لوکیمیا، هوچکین(یک نوع بیماری خون)، سرطان سیستم لنفاوی و اختلالات مادرزادی به دلیل استفاده از تجهیزات جنگی اورانیم تعلیق یافته، به صورت قابل توجه ای افزایش یافته است. هزار مرکز بهداشتی در سال 1991 در سراسر عراق وجود داشت که بعد از گذشت بیش از یک دهه تقریبا به نصف رسیده است. نا گفته نماند که عراق در دهه 1980 دارای یکی از بهترین سیستمهای بهداشتی در منطقه بود. اما اکنون با توجه به مهاجرت روزافزون پزشکان و عدم وجود امکانات و تجهیزات پزشکی بسیاری از مراکز بهداشتی موجود قادر به نجات جان کودکان و افراد مجروح و بیمار نیستند.

یونیسف در بیست آوریل امسال اعلام کرد:یک میلیون کودک عراقی در نتیجه جنگ، بی نظمی و پایین آمدن میزان مصونیت هیچ دفاعی در مقابل بیماری سرخک ندارند.

نماینده سازمان بهداشت جهانی در همین تاریخ ابراز داشت که عدم وجود امنیت، خطر گسترش بیماری مسری سرخک را افزایش داده است و زندگی بیش از ده درصد از کودکان مبتلا شده به این بیماری را تهدید می کند. همه کودکان حتی اگر قبلا نیز واکسن زده اند می بایست دوباره واکسینه شوند. این گزارش اضافه می کند که بر اثر جنگهای سنگین در عراق رساندن واکسن به کودکان کار ساده ای نیست. یونیسف نیز اعلان کرده است که به بیست میلیون دلار کمک های بشردوستانه برای انجام این عمل نیاز دارد که تا کنون فقط یازده درصد آن دریافت شده است.

با اینکه عراق قادر است از دو منبع آب طبیعی دجله و فرات بهره ببرد، اما کودکان عراقی از نبود آب آشامیدنی سالم رنج می برند. مردم عراق حتی قبل از شروع حمله در سال 2003 با لوله های شکسته و سیستم معیوب آبرسانی دست و پنجه نرم می کردند. اما بعد از آن مشکل آب چندین برابر شده است. بسیاری از تاسیسات حیاتی آب آشامیدنی در طی جنگ و یا بعد از آن توسط اخلالگران و چپاولگران بنیادگرا ویران گشته است. بیماری اسهال یکی از پیامدهای عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم برای کودکان است که آنان را با مرگ در عراق روبرو ساخته است.

قتل ناموسی با اوج گیری اختلافات مذهبی و فرقه ای برآیند جنگ در راستای جهانی سازی سرمایه را، تشدید کرده است. چندی پیش نمایش صحنه بسیار دردناک به قتل رساندن دعا خلیل اسود، دختربچه هفده ساله عراقی متعلق به فرقه یزیدی توسط خویشاوندان خود با حضور ماموران دولت از طریق اینترنت، گوشه ای از این فاجعه را نمایان ساخت.

آشوبگری نیروهای بنیادگرا و به خصوص دخالت رژیم حاکم بر تهران در مسایل عراق وضعیت کنونی را بیش از پیش برای ملت و کودکان عراقی بغرنج تر کرده است.

نظام استبدادی مذهبی ولایت فقیه به جنگ علیه کشور عراق به نیروهای اشغالگر یاری رساند. و پس از آن برای پیاده کردن مقاصد ارتجاعی خود در منطقه و طلب سهم در پروسه جهانی سرمایه در یک زورآزمایی در بسیاری از بمبگذاری ها و خرابکاری هایی که روزانه در عراق رخ می دهد، شرکت دارد.

سران رژیم همراه با نیروهای مخوف امنیتی اش نه تنها به سرکوب مردم در داخل می پردازد بلکه دستانشان به خون ملت، کودکان عراقی، اعضا و سازمانهای مستقل، مترقی و سکولار عراقی و همچنین اعضای سازمان های غیردولتی که برای انجام اعمال خیرخواهانه همچون کمک به کودکان و زنان عراقی وارد این کشور می شوند نیز، آلوده است. زیرا تشدید بحران در منطقه همیشه به نفع ساختار منفور استبدادی اش بوده و هست.

امروزه پیوند گسست ناپذیری با امر مبارزه علیه جهانی سازی سرمایه، جنگ و معضلات آن به ویژه در خاورمیانه با مبارزه علیه سیاست های رژیم استبدادی ولایت فقیه بوجود آمده است. در همین راستاست که می بایست خط خود را از گروهها و رژیم بنیادگرای حاکم بر تهران و جنبش های شوونیستی که ظاهرا با جهانی سازی سرمایه مخالف می کنند اما عملا در خدمت آن قرار می گیرند، جدا کرد.

جهانی سازی سرمایه و جنگ شرایط و جان نسل آینده بشریت «کودکان» را به مخاطره انداخت است. در سپتامبر سال 1998، زمانیکه از مادلین البرایت سوال شد:آیا مرگ پانصد هزار کودک عراقی جایز و قابل توجیه بود؟

او پاسخ داد:من فکر می کنم انتخاب بسیار مشکلی بود. اما ما فکر می کنیم ارزشش را داشت!!

این پاسخ از سوی مدعیان و طرفداران جهانی سازی سرمایه تحت فریبکاری ایجاد فرصت های برابر به ما داده می شود.

و اما پاسخ چیست؟!! آیا گمان می کنید، تضاد آشتی ناپذیر و دایمی میان کار اجتماعی و سرمایه خصوصی در تاریخ هرگز اجازه خواهد داد تمام فعل و انفعالات جهان در اختیار سرمایه قرار بگیرد؟!

منبع: ماهنامه نبردخلق شماره 263 اول خرداد 1386