بازگشت به صفحه نخست

 

 

جایگاه جنبش های زنان جهان در شرایط کنونی

 

ما که هستیم و چه می خواهیم ؟ شما که هستید و چه می خواهید؟

 

ناهید جعفرپور

 

پاسخ دادن به این سئوال برای یافتن امکانات جدید در باره چکونگی مبارزه سیاسی زنان در شرایط کنونی جهان از اهمیت بسزائی برخوردار است. شرایط بحرانی که ما هر روز در باره آن در رسانه ها مطلب می خوانیم و یا خود تجریه می کنیم. این هم بسیار مهم است که بدانیم این جنبش زنان نیست که در بحران بسر می برد بلکه این ساختارهای سیاسی کنونی جهانند که در این موقعیت قرار ندارند پاسخی برای مجادلات کنونی پیدا نمایند.

بجرئت می توان گفت که جنبش زنان چه در کشور ما و چه در مناطق دیگر جهان موفق ترین بخش جنبش های اجتماعی در طرح معضلات خودو  مبارزه در راه رفع این معضلات و نابرابری های همه جانبه بوده و همواره در هر قدم مبارزه به مرحله ای جدید قدم نهاده و می نهند. در واقع اگر برای مثال ما تاریخ 27 ساله کشورمان ایران را مورد مطالعه قرار دهیم در هیچکدام از بخش های اجتماعی این چنین تغییر تحولات مثبت روی نداده است چون در بخش زنان.

 

فعالان این جنبش برای رسیدن به حقوق خود و همجنسانشان مبارزه می کنند و نقش های قدیمی  خویش را مدتهاست که شکسته اند و برای رسیدن به نقش واقعی خود در جامعه و خانواده و پیدا نمودن امکانات جدید برای خود و همجنسانشان مرزهای ساختارهای پدرسالارانه عقب مانده را گذر نموده  و در مسیر این مبارزه سخت و پرتلاش برای تغییرات فرهنگی و اجتماعی موثر و رشد خودآگاهی اجتماعی بدنه جامعه در رابطه با معضلات زنان و سایر معضلات اجتماعی قلم ها زده و قدم ها برداشته وگفتار ها به تحریر درآورده اند و دقیقا بحث از اینجا آغاز می شود که نقش فمنیست ها در این جدال نابرابر میان جهل و خودآگاهی و میان مناسبات پوسیده مردسالارانه و برابری اجتماعی ، حقوقی ، سیاسی تمامی انسانها جدا از جنس ،  رنگ ، نژاد و زبان و ...... از درجه اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

 با زبان دیگر در جهان نئولیبرالی کنونی که زنان قربانیان اصلی می باشند و فقر چهره ای کاملا زنانه دارد و.... نقش فمنیست ها و دقیقا اهمیت تلاش فمنیست ها بسیار برجسته است و تا زمانی که سیستم سرمایه داری پدرسالارانه وجود دارد و حتی فرای آن تا زمانی که پدرسالاری فرهنگی در تاروپود تک تک اعضای جوامع بخصوص جوامع جنوب جهان به قوت خود باقی است حتی بعد از گذر از سیستم سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم، نقش فمنیست ها در توضیح تبعیضات جنسیتی پر اهمیت خواهد بود.

از سوی دیگر مبارزه بر علیه تبعیضات جنسیتی تنها برای برآورده کردن علائق زنان بعنوان گروه خاص اجتماعی انجام نمی پذیرد بلکه همچنین به مشکلات اجتماعی چون محیط زیست ، اقتصاد و فرهنگ هم ربط پیدا می کند. ایده های سیاسی زنان برای برقراری جهانی دیگرو جستجوی آنها در مبارزه عملی بدنبال ایده هائی برای هم زیستی مسالمت آمیز و عدالتمند انسانهای بر روی کره خاکی از شاخص های جنبش نوین زنان در ایران و جهان است.

مبارزه زنان برای جهانی دیگر مبارزه قدرتی با مردان نیست در واقع هرگز هدف این نبوده و نیست و متاسفم که بسیاری از مردان مبارزه ما زنان را چنین برای خود تجزیه و تحلیل می کنند. ما جهانی دیگر را تنها برای زنان نمی خواهیم بلکه همانطور که اشاره نمودم و بسیاری در صد ها مقاله اشاره نموده اند این مبارزه برای زندگی بهتر و جهانی دیگر عاری از هر گونه تبعیضی برای همه است. موضع بر سر جامعه ای است که در آن زنان نه تنها باید به لحاظ حقوقی با سایر اعضای جامعه برابر  باشند بلکه از ابزار های برابر برخوردار باشند تا بدین وسیله بتوانند از توانائی های خود بلفعل و بلقوه استفاده کنند و همه جانبه بر روی جامعه تاثیر مثبت بگذارند. ادبیات تا کنونی به تحریر درآمده جنبش های زنان در اقصا نقاط جهان و کتوب به تحریر درآمده از سوی فعالین جنبش  های فمنیستی جهان بخوبی نشان داده اند که زنان برای مشکلات اجتماعی جوامع پاسخ های مشخص دارند. دقیقا فمنیسم به مشکلات جهان فارغ ازتفاوت های جنسیتی می نگرد در حالیکه سیسم سرمایه داری پدرسالارانه و مناسبات زن ستیز فرهنگی غالب بر جوامع کنونی بخصوص جوامع جنوب جهان در تمامی معادلات اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و هر آنجا که منفعتشان حکم می کند در ابتدا زنان را به زیر تیغ استثمار و فشار و تبعیض می کشانند. درجه منفعت کنسرن های سرمایه داری و کلا سیستم جهانی سازی نئولیبرالی به درجه شرکت هر چه وسیع تر نیروی کار مفت و مجانی زنان وابسته است و درجه قدرت و " تعصب و غیرت و ناموس" بنیادگرایان و متحجرین به کم و زیاد شدن پوشش زنان و پایمال کردن حقوق انسانی آنان وابسته است.

از سوی دیگر مهمترین کشف جنبش های زنان در واقع مفهوم آزادی از منظر زنانه است. به این معنی که هیچ جامعه ای به آزادی و دمکراسی نخواهد رسید مگر اینکه تبعیضات جنسیتی در آن جامعه حل شده باشد. برای رسیدن به یک چنین جامعه ای همچنین باید در مغز های تک تک افراد ذکورآن جامعه خانه تکانی شود و به این درک برسد که زن بودن و آزاد بودن دو مقوله جدا از هم نیست و لازم و ملزوم همدیگرند. در طول صدها سال فرهنگ پدر سالاری این جمله در مغز ها ی بسیاری خانه کرده است که " با وجودیکه زن است این کار را انجام می دهد". گوئی که زن بودن نوعی نقص عضو است. متاسفانه مسئله زنان همواره چون همیشه برای تمامی اپوزیسیون صاحب بدیل مردانه مخالف سیستم جهانی سازی نئولیبرالی و مخالف ارتجاع و بنیادگرائی هم  بحثی است که از الویتی درجه چندم برخوردار است و تنها یک بار در سال برجسته می شود و کلا امری است که بخود زنان سپرده می شود. در حالیکه همانطور که گفته شد جهانی سازی نئولیبرالی بر پایه جنگها و بر گرده زنان استوار است و بزرگترین منفعتش در براه اندازی جنگ ها( که قرباتی مستقیمش زنانند) و استثمار مفت و مجانی از نیروی کار زنان است و بنیادگرایان هم که حسابشان معلوم است. پس بنابراین مبارزه برای رفع ستم و تبعیض از زنان پیش شرط  مبارزه با جهانی سازی نئولیبرالی و پیاده کردن دمکراسی پایه ای و اولین شرط برای مبارزه با بنیادگرائی است. برای  رسیدن به جهانی دیگر مرئی کردن موجودیت نامرئی زنان و اهمیت دادن به مبارزه آنان و بحث گسترده در باره این مبحث و..... از اولین پیش شرط ها و کلا پیشرط مهم برای هر مبارزه آزادیخواهانه و مهمترین قدم برای رسیدن به عدالت اجتماعی است.