بازگشت به صفحه نخست

 

 

دستهاى كوچك، بازوان ارزان كار

سيد ايمان ضيابري

 

كارگران كوچك، بازوان ارزان كار هستند و دستان كوچكشان، از ديرباز با كار آشنا. اگر چه قانون كار، به‌كارگيري كودكان زير 15 سال را ممنوع كرده است اما هنوز اين كودكان با دستمزد پايين و شرايط نامطلوب به كار گرفته مىشوند. اگر پيگير مطالب مختلف و بخشهاي گزارش مطبوعات بوده باشيد، حتما ديده‌ايد كه گزارشگران بخشهاي اجتماعي نشريات، به بهانه‌هاي مختلف در رابطه با كودكان كار مطلب نوشته‌اند و معمولا هم با اين دست از بچه‌ها گفت‌وگوهايي را انجام داده‌اند. به ويژه در برخي نشريات مىبينيم كه يك گزارشگر، داستان چگونگي خريد يك جعبه دستمال كاغذى از يك كارگر كوچك در كنار خيابان را براي مقدمه‌ى گزارش خود نقل كرده است. اما تا به امروز كمتر پيش آمده كه رسانه‌ها به بحث و بررسي علمي و دقيق و كارشناسانه‌ى علل روىآوردن كودكان زير 15 سال به كار و انشعاب معضل بزرگ كودكان كار بپردازند.

 

كودكان كار، نسل دوم يك شغل خانوادگي

 

شايد بسياري از كارشناسان علوم اجتماعي و جامعه‌شناسي بر اين عقيده هستند كه با تخصصي شدن تمام جنبه‌هاي زندگي فردي و عمومي و بسط و گسترش مشاغل و شاخه‌‌شاخه شدن رشته‌هاي فني و علمي و نيز افزايش فاصله‌هاي خانوادگي، ديگر كودكان و نوجوانان امروز به دنبال شغل والدين خود نمىروند و هر جواني رشته‌ و زمينه‌ى زندگي و تحصيل خودش را به صورت دلخواه تعيين مىكند اما واقعيت اين است كه كودكان و نوجوانان به عنوان يكي از تاثيرپذيرترين اقشار جامعه از لحاظ روحي و رواني و عاطفي، به صورت غيرمستقيم، به سمت عادات، رفتارها و حتي شغل والدين خود گرايش پيدا مىكنند. حتي در قرن بيست‌ويكم. درست است كه گسترش فناوري و تكنولوژي در عصر حاضر، طولاني بودن فواصل فيزيكي را بيش از پيش نمايان مىسازد و در كم كردن فاصله‌هاي معنوي نقش داشته و افكار را در عرض چند ثانيه از اين سوى دنيا به آن سوي دنيا مىرساند، اما نمىتوان گفت كه پيشرفت فناوريهاي نو در قرن بيست و يكم و در عصر انفجار اطلاعاتي، مىتواند مناسبات خانوادگي را هم به كلي نابود كند و از نو بسازد و اگر امروز مىبينم فاصله‌ى جوانان و خانواده‌ها از لحاظ فكري و رفتاري افزايش پيدا كرده است، به دلايل جامعه‌شناختي خاص از جمله تفاوتهاي فردي جوانان يك جامعه و ساختارهاي خانوادگي است. امروزه، دليل اصلي روي آوردن كودكان كار، به فعاليتهايي كه هنوز براي آنها مجاز نيست از جمله فروشندگي كالا جهت كسب درآمد براي خانواده را مىتوان گرايش كودكان و نوجوانان به شغل پدر و مادر و نيز احساس مسووليتهاي كاذبي است كه برخي از كودكان در خانواده‌هاي سطح پايين دارند.

متاسفانه در خانواده‌هايي كه از جهت مالي و اقتصادي چندان غني نيستند و والدين توانايي برطرف كردن نيازهاي مالي و مادي و در كنار آن عاطفي و معنوي كودكان را ندارند، به جهت برخي تناسبات و كمبودهاي روحي رواني، كودكان رو به كار براي خانواده جهت بهبودبخشي وضعيت مالي و اقتصادي و نيز جلب توجه خانواده مىآورند تا از راه كار كردن در بيرون از خانه، هم بتوانند وضعيت خانه را از جهت مادي و بودجه تامين كنند و هم بتوانند مهر و محبت و عاطفه‌ى پدرومادران را معطوف خود سازند چرا كه در خانواده‌هاي سطح پايين و فقيرتر و كم‌سوادتر، از آنجايي كه والدين به تحصيلات آكادميك اهميت نمىدهند، كار كودكان را عامل اصلي رشد و بلوغ فكري آنها مىدانند و يك كودك كارگر تمام‌وقت را موفق مىدانند كه توانسته به‌قولي "گليم خود را از آب اجتماع بيرون بكشد" اكثرا هم تمايل كودكان به كار بيرون از خانه و يا كار كردن براي پدرانشان، شغل والدين بوده و تمايل كودك براي پر كردن جاي وي. براي مثال اگر پدر مكانيك بوده باشد، در بسياري از موارد، كودكان نيز به تبعيت از پدران خود، درس و تحصيل را رها كرده و با الگوگيري از پدر و با اين تصور كه چون پدر اين كار را كرده، پس راه موفقيت را پيموده، رو به فعاليت و كار كردن به عنوان شغل نخست براي خود در بيرون از خانه مىآورند.

و ع

 

 

جبر والدين، ترس كودكان

 

اما كار كودكان در بيرون از خانه و اقدام به فعاليتهايي از جمله فروش دعا، كيسه فريزر، لباسهاي مندرس و دسته‌دوم، باربري، و فروش برخي ميوه‌جات تنها به سلسله مراتب شغلي خانوادگي بستگي ندارد بلكه عوامل ديگري نيز در آن دخيلند كه مهمترين آنها، جبر والدين در رابطه با كار كودكان است. متاسفانه در خانواده‌هاي سطح پايين كه والدين از لحاظ فرهنگي و تحصيلات آكادميك، پيشرفته نيستند، تصور اينكه كار كودك مىتواند جوهره‌ى وي را نشان دهد و او را براي زندگي در اجتماع آينده آماده سازد، ضمن اينكه مانع تحصيل كودك مىشود، او را از لحاظ روحي و رواني نيز تضعيف مىكند و او را خود به خود براي كار به بيرون از خانه مىكشاند.

هر چند كه در اين ميان جبر والدين نيز بي‌تاثير نيست. مطمئنا اگر فشار والدين در رابطه با كار كردن كودك در بيرون از خانه نباشد، طفل 10 ساله، محيط امن و راحت خانه و آغوش خانواده را رها نمىكند تا به بيرون از خانه برود و براي درآوردن چند هزارتومان پول، خود را به آغوش انواع مشكلات و خطرها بسپارد.

از آنجايي كه كودكان، روحيه‌ي لطيف و حساسي دارند، حتي تكرار لساني يك مساله از سوي والدين به مدت چند مرتبه مىتواند بر روي او تاثير منفي بگذارد. اگر پدر يا مادر كه كودك از او به عنوان يك پشتوانه‌ي روحي حساب مىبرد، احساس كند كه اين پشتوانه در حال تزلزل است و پدر يا مادر به واسطه‌ى كار نكردن او، از وي دلخور و ناراحت مىشوند، كودك بىدرنگ از خانه مىرود تا براي جلب رضايت والدين، گامي برداشته باشد.

البته اين اصرارها، به تذكرهاي زباني و چندموردي خلاصه نمىشود. در بسياري از موارد، ناتواني پدر و مادر در كسب درآمد براي خانواده و برطرف‌سازي نيازهاي مادي و معنوي خانه، پدر را وادار مىسازد تا با حربه‌هاي مختلف از جمله تنبيه‌هاي بدني يا تحقيرهاي زباني، كودك را به بيرون از خانه بفرستد. هر چند كه اين اتفاق معمولا براي پدراني مىافتد كه به واسطه‌ى اعتياد يا موارد ديگر، تعادل روحي و اعصاب راحت و مناسبي ندارند و به بهانه‌هاي مختلف، كودك را مورد آزار و اذيت قرار مىدهند تا وي را وادار به بيرون رفتن از خانه جهت كار نمايند.

مطمئنا وقتي كودك ببيند كه حامي روحي وى، به واسطه‌ى برخي معذوريتها يا عصبانيت، از او دلگير و خشمگين است و نمىتواند با مشكلات مالي و دردسرهاي زندگي روبرو شود، آنگاه خود به خود جهت نجات محيط امن خانواده دست به كار مىشود. هر چند كه در بسياري از موارد، بيماريهاي روحي و يا عدم توانايي جسمي والدين نيز مزيد بر علت مىشود تا كودك براي جبران كاستي‌هاي پدر، به خودي خود دست به كار شود.

 

بازوان كوچك كار در خطرند

متاسفانه معضل كودكان كار، تنها به بيرون رفتن از خانه و عرق ريختن و هزاران التماس و خفت و خواري و تحمل همه‌ى تحقيرها براي كسب درآمدي ناچيز، محدود نمىشود. كودكي كه به هر دليلي، براي كار محيط خانواده را ترك مىكند و به خيابان مىرود و بالطبع مدت زيادي در اجتماع بيرون، سرگردان مىگردد تا به هر صورت با شرايط محيط اطراف وفق يابد، تمام خطرهاى ممكن را به جان خود خريده است.

در بسياري از موارد، كودك كار، تنها به قصد كسب درآمد و رفع كمبودهاي روحي، رواني و مالي مىرود اما در پايان روش زندگي وي كاملا تغيير مىكند. اين تغيير ممكن است به دليل آشنايي با افراد ناباب و دوستان نااهل صورت بگيرد. گرفتار شدن در دام اعتياد و هزاران انحراف و دردسر اجتماعي ديگر كه هر لحظه كودك كار را تهديد مىكند، خطراتي هستند كه رفتن يك نوجوان زير 15 سال براي كار در بيرون از خانه مساوي است با پذيرش آنها. هرچند كه كودكان كار در داخل خانه و يا در كنار پدر، تنها به مشكلاتي از قبيل اختلالات روحي و رواني از جمله افسردگي دچار مىشوند و ميزان اين افسردگي زماني گسترش خواهد يافت كه كار كردن كودك براي پدر، زماني كه او مىخواهد به بازي و تفريح خود بپردازد، بدون خواست و تمايل قلبي وي بوده باشد و او با تمايل قلبي به سوي اين كار نرفته باشد. در واقع به صورت خلاصه كودكي كه در سن تفريح و زندگي، كار مىكند، يك كودك ضربه‌خورده‌ى اجتماعي است و اين ضربه به هيچ وجه قابل انكار نيست.

آيا راه حلي براي اين معضل بزرگ وجود دارد؟