بازگشت به صفحه نخست

  

کره و مسائل بین المللی

Noam Chomsky  باSun Woo Leeمصاحبه  

JoongAng /  26.01.2006

برگردان ناهید جعفرپور

 

بخش دوم

 

سئوال: با نام سازندگی عراق بسیاری از کشورها لشکر های خود را به عراق گسیل کردند . نظر شما در این باره چیست؟

جواب: حمله نظامی آمریکا به عراق بی شک جنایتی جنگی بود. واقعا یک جنایت جنگی بی چون و چرابود. هیچگونه توجیهی برای این کار وجود نداشت. اما برای این کار یک دلیل واضح و روشن وجود داشت آنهم هدف اشغال ذخایر نفتی عراق توسط  آمریکا و ازدیاد قدرت آمریکا در این منطقه بود. این موضوع خیلی خوب از سوی تحلیل گران و کارشناسان روابط بین المللی شناحته شد . آمریکائیها از 50 سال پیش این هدف را دنبال می کردند. دلیل اینکه چرا آمریکا می خواهد نفت خاورمیانه را کنترل کند این نیست که  آنها می خواهند به این نفت دسترسی پیدا کنند، زیرا که آنها می توانند این نفت را از بازار جهانی هم بگیرند. نفت خاورمیانه بفروش می رسد و هر کسی می تواند آنرا بخرد. مسئله مهم اینجاست که آنها بتوانند یک اسلحه استراتژی بر علیه روقبا در دست داشته باشند. بر علیه اروپا و شمال شرقی آسیا. 50 سال پیش یکی از طراحان استراتژی آمریکا یعنی جرج کنان گفت:" با توجه به دلایل روشن کنترل نفت خاورمیانه از سوی آمریکا قدرت وتوئی است در برابر ژاپن و هر آنچه که این کشوردر آینده بخواهد انجام دهد. وقتی دستت روی شیر لوله نفت قرار دارد می توانی همه را و هر آنچه که همه انجام می دهند کنترل کنی ودرموقع لزوم تهدید به بستن شیر کنی". ژاپن این را خوب فهمید و از این رو بود که تلاش کرد مشکل انرژی اش را خود حل کند. همچنین اروپا هم این قضیه را فهمید و در واقع جنگ عراق می بایست عروج قدرت اروپا و آسیا باشد.

حال در باره روسیه می گویم. البته این مسئله زیاد به روسیه ربطی ندارد چون روسیه خودش سرچشمه های انرژی دارد. اما اروپا ندارد. چین ذخایر انرژی دارد اما بطور واقعی خیلی محدود. ژاپن به احتمال قوی خود ذخایر ندارد. بنابراین نفت اسلحه ای استراتژی است.

بی شک این جنگ جنایتی جنگی است. منظورم این است که در اینجا هر آنچه اتفاق بیافتد یک مصیبت کامل است. من فکر می کنم برای اتفاقی که افتاده است آمریکا و بریتانیا چه تاوانی باید به عراق بپردازند؟ نه خسارت مالی و یا تاوانی که آلمان بعد از جنگ دوم جهانی پرداخت و یا ژاپن پرداخت. آنها حتی تاوانی در خور آن همه خسارت نپرداختند تنها بخشی کوچک را باز پس دادند.

10 سال تمام تحریم اقتصادی جامعه عراق را منهدم ساخت. در واقع آن تحریم حمله ای بود به جامعه متمدن. آنها تنها صدام را قوی ساختند و به احتمال قوی باعث شدند که او بر مسند قدرت بماند. زیرا که مردم عراق در آن شرایط چون کره ای ها که یون را سرنگون نمودند ، قادر به سرنگونی او نبودند. اگر کره هم دچار تحریم اقتصادی می شد، وضعیت مردم آنچنان غم انگیز می شد که مجبور به وابستگی به دیکتاتور می شدند و او را سرنگون نمی کردند. این کاملا همان است که در عراق اتفاق افتاد. بله تحریم اقتصادی جامعه عراق را بطوری واقعی  نابود نمود و سپس جنگ آمد و بدنبال جنگ بازی های بعدی و عواقب ناهنجار دیگر.

به هیچ وجه بازسازی صورت نپذیرفت. اگر روزنامه نیویورک تایمز امروز صبح را بخوانی در باره اولین گزارش دولت در باره بازسازی عراق نوشته است. اگر به این گزارش توجه کنی یک هرج و مرج کامل وبوروکراسی دیوانه وار می بینی. جنگ و اختلاف بر سر منافع میان سازمان های مختلف. برخی از این اختلافات خنده دار است. برای مثال شرکت ناوی به دلایل مختلف می خواست بازسازی تاسیسات آب عراق را در کنترل داشته باشد. خوب این وظیفه به آنها داده شد. اما برای تاسیسات برق کسی دیگر از ارتش مسئول شد. آنها به هیچ وجه با هم کار نمی کنند. حالا تصور کن که چه اتفاقی می افتد. تازه در اینجا واقعا دزدی به آشکارا صورت می پذیرد. زیرا آنها هزینه ای غیر قابل تصور به وجود آورده اند و دستمزدی سرسام آور می خواهند. حتی در این باره کار به دادگاه رسیده است. در واقع بدین طریق ده ها میلیارد دلار پول حیف و میل می شود و در نهایت مخروبه ای باقی میماند به نام عراق.

 

سئوال : مرتبا در سرتاسر جهان حمله های تروریستی انجام می پذیرد. چگونه می توانیم این گونه حمله ها را به حداقل برسانیم؟

 

در حال حاضر در عراق قیام است. این قیام خشن و بیرحمانه و خونین است. در واقع حمله نظامی آمریکا باعث این روند خونین در این کشور شده است. در عراق تقریبا از هزار سال پیش به این سو هیچگونه عملیات انتحاری وجود نداشته است. اما هم اکنون مرتبا شاهد آن هستیم. سازمان امنیت آمریکا و اسرائیل و سعودی در باره جنگنده های خارجی در عراق به اندازه کافی اطلاعات جمع آوری نموده اند و بسیار دقیق این امر را تجزیه و تحلیل نموده اند. طبق گزارشات آنها تنها 10% جنگنده خارجی در عراق وجود دارند بقیه خود عراقی ها هستند. آنها ( جنگنده ها) تحت مراقبت های کامل قرار دارند. آدمهای آنان (جنگنده ها) در این جنگ بسیج شده اند. انتظار می رفت که در این جنگ همه مسلح بشوند و  نیروی خود را در سرتاسر جهان پخش و گسترش دهند و عملیات تروریستی انجام دهند و دقیقا همانی شد که آمریکا می خواست و انتظارش را می کشید. می توان گزارشات سازمان سیا را خواند. عراق جائی است که آنان به عنوان ورزشگاه تروریست های ماهر و حرفه ای نام نهاده اند. درست همان موقعیتی که افغانستان زمان طالبان داشت و یا حتی خیلی بیشتر. این افراد در ترورهای شهری خیلی ماهر و زبده اند ودر تمامی جهان وجود دارند. برای مثال در اردن.

یک امکان که بتوان تروریسم را به حداقل رساند این است که به ترور پایانی داده شود. اگر کسی خواهان تروریسم نباشد این خودش یک نوع تقلیل ترور است. نوعی که در غرب راجع به آن اجازه صحبتی نیست و آنهم این است که دیگر با تروریسم همکاری نشود. قدرت های غربی خود رهبران اعمال تروریستی هستند. بطور واقعی هم آمریکا تنها کشوری است که حکم دادگاه بین المللی  را رد کرده است. دادگاه بین المللی آمریکا را برای ترور بین المللی جنگ علیه نیکوراگوئه محکوم نمود. آمریکا تنها کشوری است که تا کنون حکم دادگاه بین المللی را رد نموده است. این خود تنها یکی از بیشمار مثال هاست.

بنا بر این یکی از راه های محدود کردن تروریسم این است که دیگر خود تروری انجام ندهیم. دومین راه تقلیل ترور این است که کاری نکنیم که دیگری ترور کند. مثلا القاعده خودش را بعنوان پیشقراول می بیند. همچنین انسانهای بسیاری وجود دارند که تروریسم و خشونت را رد می کنند اما اقرار می کنند که  آنها برای رسیدن به اهدافشان از جواز مخصوص برخوردارند و اینکه عصبیت آنها واقعی است.

خوب حالا چیزی که تروریست های جهاد می خواهند انجام دهند این است که این ذخیره عظیم را ( مردم) بجائی بکشند که آنها به عملیات ترورجهاد بپیوندند.  آنها می خواهند که جلو دار مردم باشند تا اینکه مردم از آنها پیروی کنند. در این باره کارشناسان و سازمان های امنیتی با یکدیگرکاملا هم عقیده اند. اگر کسی می خواهد بر علیه این مسئله کاری کند باید در دو جبهه حرکت نماید: جهادی ها خودشان تبهکارند و باید با آنان چون تبهکاران روبرو شد. باید آنان را شناسائی نمود. وقتی کسی مغازه ای را می دزد اول تحقیق می شود که چه کسانی این کار را کرده اند سپس مدارک جمع آوری میشود و در نهایت پلیس اقدام می کند و دزدان را دستگیر می کند. این قضیه هم درست همین شکل است. اگر آنها بین المللی هستند باید در سطوح بین المللی اقداماتی کرد و آنها  رادر مقابل دادگاه بین المللی قرار داد و با ارائه مدارک کاری کرد که محکوم بشوند. این راهی است که باید با تبهکاران انجام داد. سازمان جهاد و جهادی ها تبهکارند. اما مهمتر از همه مردم هستند. مردمی که مورد خطاب جهادی ها قرار دارند. در اینجا باید به مشکلات مردم توجه نمود. البته این کار را همیشه باید کرد حتی اگر تروری هم دیگر وجود نداشته باشد. اگر می خواهیم مطمئن شویم که جهادی ها در بسیج مردم موفقیتی ندارند،در این صورت باید شکایات و معضلات مردم را جدی بگیریم . اگر ما به درد مردم برسیم جهادی ها ایزوله می شوند و از جذابیت آنها کاسته می شود و این شدنی است.

من اشاره کردم که من در ایرلند بودم و از آنجا می آیم. آخرین باری که من ایرلند بودم در حدود 12 سال پیش در شمال ایرلند بود. آنجا اوضاع کاملا بشکل زمان بربریت بود. مرتبا قتل هائی صورت می گرفت. همه جا ماموران پلیس و سربازان و مردمی که ترس داشتند از این جا به آنجا بروند در حرکت بودند. منظورم این است که بدترین مکان روی زمین بود. خیلی وحشتناک بود. امروز آنجا کاملا آرام است. چه اتفاقی افتاد؟ اتفاقی که افتاد این بود که بریتانیائی ها بالاخره فهمیدند که ایرلندی های شمال ایرلند شکایت های قانونی  دارند.شکایت هائی که باید به آن گوش داده می شد. البته بعدا هم این اختلافات حل نشد اما دیگر به آن شدت نبود. و خود این مسئله باعث شد که قاتل های حرفه ای از هر دو طرف ایزوله شدند. آنها هنوز هم آنجا هستند ولی دیگر ایزوله شده اند. بعدا وضعیت هم بهتر شد. وقتی امروز شما از خیابان بلفاست رد می شوید دیگر از آن ترس اثری نمی بینید. حال باید با تروریسم هم همین کار را کرد اگر که واقعا می خواهیم که کم کم از بین برود. اگر هم علاقه نیست که ترور ها کم شوند درست بمانند دولت بوش که به هیچ وجه مسئله اش ترور و تروریسم نیست در این صورت ما هم همان کاری را می کنیم که بن لادن می خواهد. وقتی به تحقیقات کارشناسان دولت بوش در باره تروریسم نگاه می کنیم، که از چه چیزهائی حرکت می کنند بعد به این نتیجه می رسیم که بهترین متحد بن لادن نامش جرج بوش است. او درست همان کاری را می کند که بن لادن می خواهد. او با خشونت و ترور بر مردمی حکومت می کند که بن لادن تلاش می کند تجهیزشان کند. درست مثل این است که برنامه بوش را بن لادن نوشته است.  ترور مشکلی جدی است و تروریسم بدتر. اما راه های عاقلانه تری وجود دارند که چگونه با ترور و تروریسم روبرو شویم. واقعا هم رئیس جمهور روه در کره جنوبی در رابطه با کره شمالی شبیه این کار را نمود. بنظر می رسد که کسی نمی خواهد که آنها تسلیحات اتمی داشته باشند. اما ....................

دولت بوش اعلام نمود که کره شمالی بخشی از پایه های شر و شیطان است و از این رو فشار بر کره شمالی را افزایش داد.

 

سئوال: این بیان چه تاثیری بر آشتی و صلحی که در شبه جزیره کره ایجاد شد دارد؟ نظرشما در باره رهبر کره شمالی یونگ کیم چیست؟

 

جواب: کره شمالی یکی از وحشتناک ترین کشور های روی زمین است و هیچ چیز خوبی وجود ندارد که در باره اش گفت. اما سئوال این است که " چه باید کرد؟" . آیا باید تلاش کرد که بدتر شود؟  و یا اینکه در مسیر آشتی حرکت نمود و به بهبود مناسبات کمک نمود. دولت بوش این مناسبات را بدتر می کند. این بیان عصبی به احتمال قوی باعث می شود که کره شمالی تلاش هایش را برای  ترساندن از طریق تسلیحات اتمی بیشتر کند و آنطور که رئیس جمهور کره جنوبی گفته است" کسی نمی خواهد که اینطوری شود. اما قابل فهم هم هست که چرا آنها این کار را می کنند. وقتی کشوری را تهدید به انهدام کنند در این صورت هرگز آن کشور نمی گوید " مرسی این گردن من است بیا و ببر" . بنا براین آن کشورتلاش می کند به نحوی از خود عکس العمل نشان دهد".

هیچ کسی تلاش نمی کند بر ارتش آمریکا پیروز شود زیرا ارتش آمریکا به اندازه هزینه تمامی ارتش های جهان برای ارتشش هزینه کرده است و به بلحاظ تکنولوژی قوی است و بسیار پیشرفته و از توان انهدامی گسترده  و بالائی برخوردار است. بطوری که هیچکس جرئت نمی کند با او بجنگد. بنابراین دو امکان برای ترساندن آمریکا می ماند اولی ترساندن از طریق تسلیحات اتمی است و دومی از طریق ترور. پس می بینیم که آمریکا خود با حملات نظامیش و تهدید کشورهای دیگر باعث این دو مسئله می شود. یعنی گسترش ترور و گسترش تسلیحات اتمی.

فرانسه هم همین کار را کرد. من نمیدانم آیا شما سخنان رئیس جمهور شیراک را در چندی پیش خواندید؟

بله خواندم.

آنچیزی که او گفت این بود که فرانسه از تسلیحات اتمی اش بر علیه کسانی بکار می گیرد که با ترور و تسلیحات هسته ای تهدید کنند ـ نه بر علیه کسانی که واقعا چنین کاری می کنند. بنظر می رسد که فرانسه کشوری که سنت منطقی فکر کردن را دارد هرگز چیزی را که شیراک گفته متحقق نمی کند و هیچگاه فرانسه نیروی هوائیش را برای بمب باران  اتمی کشوری دیگر از پاریس نمی فرستد. اما آنچه که شیراک به طور اخلاقی می خواهد بگوید این است که " ما کشوری هستیم که دارای تسلیحات کشتار جمعی می باشیم و هر کشوری که بخواهد  از تسلیحات کشتار جمعی استفاده کند باید با همان تسلیحات کشتار جمعی با او مقابله  شود". در این صورت او گفته است که به فرانسه با تسلیحات کشتار جمعی  حمله می شود و هیچکس هم  متوجه نشده است که این بیان شیراک  منطقی را دنبال دارد حال گذشته از بیان احمقانه ای که بکار برده است ولی در واقعیت او هدفی مادی و عملی را اعلام نموده است " که شما بهتر است برای مقابله اتمی ابزار وحشتی را بسازید" این ابزار وحشت مسلما چیز دیگری نیست جز استفاده از تسلیحات کشتار جمعی و استفاده از ترور.

آنها چه حق انتخاب دیگری خواهند داشت؟

دقیقا در باره ایران هم اینطوری عمل می شود. مارتین فون کره فلد که از تاریخ شناسان مهم ارتش اسرائیل است همین اخیرا در مقاله ای می نویسد(فکر می کنم این مقاله را در تریبونال بین المللی هرالد در ولخم خواند):" قطعا ما نمی خواهیم که ایران تسلیحات اتمی داشته باشد. اما وقتی که به طور جدی آنها را تهدید می کنند که به آنها حمله خواهند نمود، اگر آنها تسلیحات اتمی نسازند دیوانه اند. آنها از هر سو با قدرت های عصبی و دشمنانه دوره شده اند. از سوی ارتش آمریکا از همه طرف. از سوی دولت اسرائیل که دولتی قوی با تسلیحات اتمی است و ایران را تهدید می کند. منظورم این است که آنها را تهدید به حمله می کنند. حال آنها که نمی گویند" مرسی". بلکه عکس العمل نشان می دهند. حال عکس العمل آنان چیست؟ . این عکس العمل انواع مختلف دارد. یکی این است که از تروریست ها پشتیبانی کنند و دیگری این است که وسیله وحشت اتمی بسازند".  

سئوال: شما در باره مشکلات حقوق بشری برای مردم کره شمالی چه فکر می کنید آیا راه حلی می بینید؟

 

جواب: راه حل به نظر من آشتی قدم به قدم است. این مشکل را نمی شود همین فردا حل نمود اما بطوری دراز مدت قابل حل است. البته شما بهتر از من می دانید، اما منظورمن این است که کره ای ها همواره می خواسته اند که دوباره یکی بشوند. تقریبا از سال 1945 این طوری بوده است. من مطمئنم که احساس کره شکالی همانی است که در کره جنوبی است. مردم فامیل هایشان در دو کره پخش است. بله باید جنبشی برای آشتی و مقابله با زیرپا گذاشتن حقوق بشر به وجود آید. البته این ساده نیست. هنوز هم انسانهای بسیاری گرسنگی می کشند و هنوز هم بر زندگی مردم کنترل های خشونت بار حکم فرماست. اما روشی که باعث تخفیف این معضلات می شود این است که با یک سیاست مشخص پروسه آشتی را شروع نمود. هر قدمی بسوی آشتی وضعیت حقوق بشر را بهتر می کند. هر گونه تهدیدی وضعیت حقوق بشر را در این کشور بدتر می کند. همه جا همینطور است. همینطور در سوریه و ایران هم این جور است. حال به ایران نگاه می کنیم. شما می دانید که دمکرات های ایرانی و اصلاح طلبان تحریم اقتصادی را بشدت محکوم نموده اند و همه می گویند که تنها انعکاس تحریم اقتصادی این است که رهبریت ایران دهشتناکتر و بیرحم تر می شود و مردم را مجبور می کند بیشترپشتیبانش بشوند و بزبان ساده این تحریم اقتصادی در ایران دمکراسی و حقوق بشر را مدفون می کند و دیکتاتوری را هار تر می سازد. ادامه دارد............