بازگشت به صفحه نخست

  

ترجمه، تلخیص و مقدمه: عزیز فولادوند

برگرفته از ماهنامه سازمان عفو بین الملل

(ai journal, 03 – 2006)، ص. 17.

 

مقــدمــه:

بنیادگرائی اسلامی پدیده ای گلبال است، که به یکی از چالشهای انسان متمدن این قرن با همه دست آورد های خرد گرایانه در تمامی سپهرهای زندگی اش تبدیل شده است. این پدیده منحوس هم زمانیکه بر اریکه قدرت سیاسی لم داده است با دنائت و سنگدلی غیر قابل وصفی به نبرد با حرمت انسانی می پردازد و هم زمانیکه در کسوت گروهائی ماجراجو در صحنه حاضر می شود. در کانون جهان بینی این اهریمنان آپارتاید جنسی نشسته است. خصومت هیستریک این جریان مرتجع و میرا با نیمی از افراد جامعه ونهادینه کردن ابزارها و اهرمهای سرکوب بر علیه زنان در اغلب کشورهای مسلمان نشین جریان دارد.

در نظریه انسانشناسی بنیادگرائی (ارتجاع) کارکردهای ویژه انسانی از قبیل اختیار، آگاهی، مسئولییت پذیری و خرد جایگاهی ندارند. از دیگاه آنان در مناسبات انسانها جنسییت تعیین کننده صلاحییت بین انسانها می باشد. مرز بندی جنسی بنیاد دستگاه تفکرات مرتجعین می باشد. حتی گناه و ثواب هم با شاخص جنسی سنجیده می شود. «در اندیشه بنیادگرائی ارزشگذاری و به عبارت دیگر خوب و بد، ثواب و گناه بر اساس مرزبندی جنسی و ایدئولوژی جنسییت است. زشت ترین ونابخشودنی ترین گناه انحراف جنسی است و متقابلأ هم تقوا و پاکدامنی هم اساسأ با تنزه جنسی سنجیده می شود. یعنی مقوله گناه و ثواب و پاکدامنی یا فساد کمتر به پهنه اجتماعی سیاسی ربط پیدا می کند.» (سخنرانی مریم رجوی، به مناسبت 8 مارس 1383، منبع مجاهد 648) . در این نوع نگرش استثمارگران، بانکداران، ربا خواران، آقا زاده ها و مافیای هزارلای اقتصادی، قاتلین «نفس»، گزمه ها و عسسها از اتهام «گناه» و «گناهکاری» مبرا می شوند.

گسترش زن ستیزی در همه ابعاد حیات اجتماعی در پهنه های اقتصادی، سیاسی، قضائی، فرهنگی و غیره در دستور کار بنیادگریان اسلامی است. تبعیض سیستماتیک و نهادینه شده جنسی و به موازات آن سرکوب خشن فیزیکی و روانی تمام هستی زن را به ورطه نابودی می کشاند. سرکوب به مثابه «گفتمان» حاکم.

این «گفتمان» با دستیابی بخشی از روحانیت در ایران توسط مرتجعی به نام خمینی با اتکاء به نظریه «ولایت فقیه» آغاز گردید. تحجر و قهقرای فکری این نحله فکری در ابتدای غصب قدرت سیاسی در سال 1357 خود را در شعار «یا روی سری یا توسری» نمایان نمود. این تنها آغاز تعرضی همه جانبه به پیکر و روان هستی اجتماعی بود. از این سکوی پرش آنها هدف اعمال هژمونی همه جانبه خود بر جامعه را دنبال می کردند. مدل «حکومت اسلامی خمینی» و قوانین قصاص در برخی از کشورهای مسلمان نشین متأسفاه الگو برداری می گردد. بنیادگرائی به مثابه تهدیدی جهانی مانعی بزرگ بر سر راه صلح، امنییت و جنبشهای انقلابی می باشد. این تهدید گلبال همزیستی مسالمت آمیز، مودت بین خلقها، ثبات و صلح جهانی را در معرض حملات شدید خود قرار داده است. مقابله با این تاریک اندیشان وظیفه مبرم هر «شهروند جهانی» است.

ولی در مقابل این دیو مهیبِ سیاهی اخگرهای فروزانی پاره کردن شب را عزم نمود اند. نه تنها درهیئت مقاومت مشروع مردم ایران بلکه هر کجا که وجدان پاک انسانی به وظیفه خود قیام نماید، جنبش گلبال ضد بنیاد گرائی در جریان است. مقاله ذیل به فعالییتهای زنی شجاع بر علیه فرهنگ «نرینگی» بنیادگرائی اسلامی می پردازد.

 

 

قــانون مرگبار سنــگها

 

خانم هاوه ابراهیم (Hauwa Ibrahim) وکیل شجاع نیجریائی برعلیه مجازات شنیع و شقاوت پیشه سنگسار توسط دادگاههای اسلامی درگشور نیجریه/افریقا به مبارزه برخاسته است. اتحادیه اروپا با اعطاء جایزه ساخاروف (Sacharow) [1] از تلاشهای این زن جسور قدردانی کرد.

زن جوانی در ده محل سکونتش در کشور نیجریه از طرف دادگاههای اسلامی در سال 2002 به سنگسار اعدام می گردد. جرم امینا لاول (Amina Lawal) این است: او در دورانی که مطلقه بود باردار شده و فرزندی را بدنیا می آورد. این حکم وحشیانه باعث شد که در سرتاسر جهان اعتراضات زیادی شکل گیرد. در این رابطه بحثهای متعددی حول محورهای حقوق بشر و دین شکل گرفت.

انعکاس جهانی موضوع امینا لاول و جلوگیری کردن از اجراء حکم اعدام او مدیون تلاشهای شجاعانه و خستگی ناپذیر خانم هاوه ابراهیم، وکیل 38 ساله متهم بود. در دادگاه پژوهش او موفق گردید در سال 2003 حکم اعدام را به برائت تبدیل نماید: کاری شاق و غیر قابل انتظار. قابل ذکر است که در 13 ایالت از 36 ایالت نیجریه بر اساس قوانین ظالمانه داددگاهای شرع مجازات زنا سنگسار می باشد. هاوه ابراهیم تنها زنی است که در شمال نیجریه که به شغل وکالت مشغول است. او کل قانون مجازات اسلامی در این کشور را به چالش طلبیده و یک تنه علم مخالفت با آن را برافراشته است. تا کنون او بعنوان یک زن در مقام یک وکیل مجاز به شرکت د رهیچ پروسه قضائی نبوده است. در اولین پروسه قضائی او در سال 1999 قضات مصرأ بر این اصل پا فشاری نمودند که فقط مردها حق سخن گفتن در محضر دادگاه را دارند. به این علت او مجبور شد که یکی از همکاران مذکرش را بعنوان نماینده به جلسه دادگاه اعزام نماید در حالیکه او مخفیانه رهنمودها را به نماینده اش می رساند.

هاوه ابراهیم، مادر دو فرزند، وفق گردید با نشان دادن هوشیاری، شجاعت و تسلط حقوقی احترام احترام قوه قضائیه را نسبت به خودش برانگیزاند. با یک استراتزی هوشیارانه او از سال 1999 تاکنون 90 پرونده را بعهده گرفته است. موکلین او اغلب زنان و جوانانی هستند که با ستناد احکام شرع به مجازاتهای سبعانه ای از قبیل تعزیز، حد، قطع اعضاء بدن و یا سنگسار محکوم شده بودند. یکی از موکلین زن او که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود به صد ضربه شلاق محکوم می گردد [قربانی مجازات می گردد]. وقتی که متجاوز [متهم] ادعا می کند که او مرتکب این جرم نشده است، متهم (زن مورد تجاوز) به 80 ضربه شلاق دیگر محکوم می گردد، چون بنا به استدلال دادگاه او دروغ گفته است!

تحصیلات بعنوان امتیازی اجتماعی

 خانم هاوه ابراهیم از طریق و کالت نمی تواند به درآمدی کافی دست یابد. موکلین او اکثرأ بی چیز و فقیر هستند. سازمانهای بین المللی و یا نیجریائی حقوق بشر از او حمایت می کنند. او متواضعانه در رابطه با انگیزه کارش می گوید: « موضوع اصلی سرنوشتِ انسانهائی است که من برای آنها می جنگم. تقریبأ همه این زنان سرنوشتی مشابه با سرنوشت من دارند. من فقط آن چیزی را که از طریق تحصیلاتم کسب نموده ام به آنها پس می دهم.»

اومسلمان است، روسری بسر دارد، در یک ده کوچک در شمال نیجریه بدنیا آمده و دارای تربیتی اسلامی است. در خانواده فقیرِ او کسب دانش و رفتن به مدرسه موضوعیتی نداشت. دختران با سن دوازده سالگی به منزل شوهر می رفتند. مادر او اما تلاش نمود تا دخترش هاوه  تا 17 سالگی به مدرسه برود، گرچه هاوه مجبور بود که مخارج و شهریه مدرسه را خودش پرداخت نماید. او بر این اعتقاد است که سیاست، دین و فرهنگ باید از هم تفکیک باشند و در حوزه همدیگر دخالت نکنند. او می گوید: «ما دیگر دردوران 2000 سال پیش زندگی نمی کنیم. ما بعنوان زنان، وکلا و شهروندان این آب و خاک می خواهیم در چهار چوب عادتها، هنجارها و فرهنگمان جهان بهینه ای را بسازیم. این خواست فقط زمانی جامه عمل بخود می پوشاند که به حقوق بشر به دیده احترام نگریسته شود و ارزش آن را پاس بداریم. از طرف دیگر برای تحقق این مهم ما باید به قانون احترام بگذاریم.»

 

قیام برای پاسداری از حرمت و ارزش انسانی

تلاشهای او از جانب جامعه جهانی مورد بعنوان قدردانی و ستایش قرار گرفت. در دسامبر سال 2005 جایزه ساخاروف از طرف اتحادیه اروپا مشترکأ به «روزنامه نگارن بدون مرز»، زنان کوبائی مدافع حقوق بشر معروف به «زنان سفیدپوش» [2] و این وکیل شجاع نیجریه ای تعلق گرفت. این جایزه با مبلغی معادل 50000 ایورو ارزش گذاری شده بود. با این مبلغ هاوه ابراهیم اقدام به راه اندازی یک پروژه آموزشی نمود. در باره علت این تصمیم او می گوید: «قبل از هر چیز ما در کشورمان به آموزش نیاز داریم.آموزش آینده ما را تأمین می کند.» حمایت و تقدیر از اقدامات او توسط سازمانهای بین المللی برای پیشبرد برنامه های او بغایت مهم می باشند. در این باره هاوه ابراهیم خود می گوید: «مفهوم این جایزه این است که من مورد احترام قرار گرفته ام و در سطح بین المللی دارای خواهران و برادرانی هستم که به کمک من می شتابند. شاید مخالفین من الآن جواب خوبی را دریافت نمایند.».

به دلیل تلاشهای مدام وشجاعانه او بر علیه دادگاهای کیفری، هاوه ابراهیم همیشه مورد حمله، آزار و اذیت وتهدید های مرگ آمیز قرار می گیرد. او یاد گرفته چگونه با این وضع کنار بیاید. در این رابطه او توضیح می دهد که: «وقتی برای شرکت در جلسه دادگاهی می رویم و یا اینکه قرار ملاقاتی داریم، در حین تردد ما هیچگاه از یک جاده استفاده نمی کنیم ومرتب باید ماشینهای متعددی را عوض نمائیم.» او در حال حاضر مشغول تفسیر اومانیستی از حقوق اسلام است، برای این کار «به وقت نسبتأ زیادی احتیاج» دارد. هاوه ابراهیم می گوید: «افراد زیادی به تلاش ما احترام می گذارند. اما هستند انسانهای زیادی که افق دیدشان محدود است و با قلبی مملو از خشم وکینه با ما برخورد می کنند. آنها فکر می کنند که ما بر علیه اسلام و ارزشهای آب و خاکمان هستیم. ولی من باید به عقاید این افرادت هم احترام بگذارم. من هیچ مخالفتی با دستگاه ارزشی، فرهنگ و سنتهای کشورم ندارم. بعنوان یک وکیل، حقوقدان و مدافع مردم من برای حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق شهروندان، که از طرف خداوند به ما اعطاء گردیده است، به انجام وظیفه خود قیام کرده ام.«

 


 


[1]  پارلمان اروپا از سال 1985 جایزه «ساخاروف» را به شخصییتهای جهانی، که به دفاع از حقوق بشر می پردازند اعطاء می نماید. آندریا ساخارف فیزیکدان، مدافع حقوق شهروندان و سیاستمدارشهیر روسی در سال 1975 ـ در حالیکه دوران تبعید خود را در سیبری می گذراند ـ برنده جایزه صلح نوبل گردید. جایزه را همسرش به نیابت از او دریافت نمود.

[2]  هر روز یکشنبه در هاوانا/کوبا «زنان سفید پوش» در حالیکه عکسهائی از فرزندان و اعضاء خانواده زندانی شده خود حمل می کنند، به تظاهرات می پردازند.