بازگشت به صفحه نخست

 

 جهاني سازی شکاف های طبقاتی را شدت می بخشد
 نوشته واندانا شيوا[1]
 برگردان: همااحمدزاده
  پاسخی به فرضیه ی زمين يكدست فريدمن[2 ])
  
پروژه جهاني سازي شركتي پروژه اي ست براي قطبي كردن و تقسيم مردم حول محور طبقه ونابرابري اقتصادي، مذهب و فرهنگ، جنسيت، جغرافيا و منطقه. در طول تاريخ بشر هيچگاه شكاف بين كساني كه كار و آنانی که ثروت اندوزي مي كنند چنین زياد نبوده است. هيچگاه نفرت فرهنگ ها علیه یکدیگر تا این حد جهاني نبوده است. همگرایی جهاني سه گرايش خشونتبار یعنی انباشت ثروت به روشی بسیار بدوی، رودررویی فرهنگ ها، و نظاميگري و جنگ طلبي فرایندی بی سابقه است.
 
اما توماس فريدمن اين جهان عميقا تقسيم شده را كه حاصل جهاني سازي شركتي است وتخم ناامني و قطبي شدن در آن پراكنده می شود را دنيايي يكدست مي داند. دركتاب " دنيا يكدست است"[3] فريدمن بیهوده تلاش مي كند دليل بياورد كه جهاني سازي به یکدست شدن جهان و از بين بردن عدم تساوي های اجتماعی منجر می شود. البته اگر کسی دنيا را تنها از نماي تكنولوژي اطلاعات در اینترنت ببينيد و زندگي، غذا، جامعه، اقتصاد و فرهنگ های محلي مورد تهاجم جهاني سازي را نادیده بگیرد، آسان تر مي تواندد دروغ بگوید و براي يكدست شدن دنيا دلايل واهي بیاورد.
 
زماني كه شما به متكبرين و قدرتمندهاي كور بچسبيد و از كشاورزان و كارگرانی كه زندگي و منش و همه چيزشان را از دست داده اند –- فاصله بگیرید، به راحتي دره هاي فقر و ارتفاعات ثروت را نمي بينيد. يكدست ديدن دنيا یک بیماری است، اما فريدمن از ما مي خواهد تا با اين نگرش بيمارگونه به جهان نگریسته و همچون وی قطبي شدن و جهاني سازي را به عنوان انقلاب قبول كنيم، انقلابي كه نابودكننده انقلاب هايي است كه به ماكمك كرد تا درک کنیم دنيا گرد است و كره زمين بدور خورشيد مي گردد.
 
فريدمن دنيا را محدود به دوستاني كرده كه مي بيند، مدیران عاملی كه مي شناسد و زمين هاي گلفی كه در آن بازي مي كند. با اين ديد محدود، و متکی بر برخورداری از حقوق ويژه و استثنایی او می خواهد راه را بر دیدن زیبایی های پذیرش تنوع فرهنگی و ددمنشی استثمار و بی عدالتی، و پیامد های ناهنجار زيست محيطی جهانی سازی اقتصادی و آزادی تجاری ببندد. او می خواهد ما نبینیم که جهاني سازي و تجارت آزاد ديواری از نفرت، وحشت و نبود امنيت برپا می کنند و به تصاحب ارزش های آفریده شده توسط دیگران با نام حق مالکیت فکری و خصوصی سازی می انجامد.
 
او با تمرکز بر قوانين، مقررات و سياست هایی كه از ناتوانان و آسيب پذيران حفاظت می کند و براي بهره گيري از دمكراسي و آزادي، عدالت و حقوق بشر، صلح و امنيت، پایداری اقتصادی و سهيم بودن در منابع حياتي زمين یک ضرورت بشمار می آیند، خواهان کنار گذاشتن آن ها می شود و فروپاشی این ساختارهای حفاظت کننده از محیط زیست و حقوق اجتماعی را " يكدست شدن" می بیند.
 
اما اين يكدستي مانند همواركردن شهري با بمب، يكدست كردن سواحل آسيايي با سونامي، از بين بردن جنگل و قبايل براي استخراج معادن است. درك فريدمني از دنياي يكدست تنها توجيهي است براي طرفداران تجارت آزاد و به بیان دیگر نابودكننده گان اجتماعي و محيط زيستي آن. اين درك با هر معياري غيرواقعي و دروغ است.
 
اکنون به توضيحات فريدمني از امواج جهاني سازي نگاهي می اندازيم. طبق گفته وي جهاني سازي اوليه از سال 1492 كه كریستف كلمب كشتي اش را به آب انداخت تا سال 1800 كه جهان بزرگ با از بين رفتن برخي از مرزها و همپیوندی برخي از كشورها، به متوسط تغييراندازه داد، طول كشيده است . مرحله دوم جهاني سازي ازسال 1800 تا سال2000 طول می كشد و طي آن جهان متوسط به جهاني كوچك تبديل می شود و عامل كليدي اين حركت شركت هاي چند مليتي بودند. مرحله سوم جهاني سازي از سال 2000 شروع شده كه جهان را از اندازه كوچك به اندازه بسياركوچك تغيير می دهد و نیروی پیش برنده ی آن افرادند.
 
اين ديدي كاملا اشتباه به تاريخ است. از منظر جنوب سه موج جهاني سازي براساس زور و حرص به پيش رفته و موجب تصرف و آوارگي مردم این مناطق شده است. براي سرخ پوستان مرحله اول جهاني سازي از 1492 شروع شده و هنوز هم ادامه دارد.
 
براي ما در هند اولين مرحله جهاني سازي با حضور اولين شركت جهاني، شركت هند شرقی شروع شد كه از نزديك با گروه انگليسي كار مي كرد و تا سال 1947 كه ما به استقلال رسديم طول كشيد. ما مرحله جاري را با همان روابط حاكم بين شركت هاي چندمليتي و حكومتگران را بازاستعمار[4]، مي نامیم. اين توسط شركت ها رهبري مي شود و نه توسط مردم. و مرحله جاري براي ما آنطور كه فريدمن مي گويد از سال 2000 شروع نشد. اين مرحله طي دهه 1980 با برنامه هاي بانك جهاني و صندوق بين اللملي پول كه تجارت آزاد و خصوصي سازي را تحميل كردند، شروع شد و ازسال1995با تاسيس سازمان تجارت جهاني و گات[5] شتاب گرفت.
 
این تاريخ دورغين "يكدستي زمين" فريدمن را قادر مي سازد كه دو پرش بزرگ بكند- نتایج معاهده هاي سركوبگرانه و غيردمكراتيك " تجارت آزاد" را به دستيابي به تكنولوژي اطلاعات خلاصه کند و جهاني سازي و كنترل شركتي را به صورت رقابت و همكاري بين افراد نشان دهد. بدین ترتیب دبليو تي ا و بانك جهاني و صندوق بين المللي پول ناپديد می شوند و از شركت هاي چندمليتي هم نشاني نيست. بنابرگفته فريدمن جهاني سازي نتيجه اجتناب ناپذيز پيشرفت تكنولوژي و خلاقيت افراد است، نه پروژه ای مربوط به شركت هاي چندمليتي قدرتمند كه از طرف نهاد ها و دولت هاي قدرتمند حمايت مي شوند.
 
بدون از بين بردن قوانین حامی تجارت های محلی، كارگران، و محيط زيست نه تجارت الکترونیک گسترش می یابد و نه وال مارتيزه كردن اقتصاد. تكنولوژي ارتباطي نمي تواند به حمل کالاها از جمله محصولات غذايي ای بپردازد که در محل ارزان تر تولید می شوند. آنچه کالاهای وال مارت را ارزان تر می کند نه تكنولوژي اطلاعاتي مبتنی بر مديريت زنجيره ي تولید، بلکه دستمزد پائين، استفاده از سوبسيدها، و تحميل هزينه ها به خارج است.
  
در سال 1988 پيش از فروريختن ديواربرلين من آنجا بودم. ما بخشی از عظيم ترين جنبش عليه بانك جهاني بوديم. نزديك به صدهزارنفر درپاي ديوار برلين گردآمده بودند و من گفتم كه اين ديوار همچون ديوارموجود بين اغنيا و فقرا كه بانك جهاني با در قرض نگهداشتن كشورهاي جهان سوم ، استثمار منابع، و انتقال اقتصاد ما به اقتصاد بازار به نفع شركت هاي چندمليتي آفريده بايد از بين برود. من در مورد اينكه چگونه اتحاد بين بانك جهاني و شركت هاي جهان كنترل مركزي و ديكتاتوري به وجودآورده و تنها سود را هدف و بالاترين قدرت مي شناسند، صحبت كردم. به عنوان يك جنبش، ما براي تخريب تمامي ديوارهاي قدرت و نابرابري مبارزه می کردیم.
 
بینش فريدمن مبنی بر "يكدستي جهان" او را در مقابل نقش ديكتاتوري شركت ها و كنترل مركزي آن ها براقتصاد بر پايه جهاني سازي شركتي كور كرده است. وي فروپاشي ديوار برلين را به عنوان " فيلتر انتقال تعادل قدرت به سمت دولت هاي طرفداران دمكراسي مبتنی بر آرا و طرفداران بازار آزاد و دور كردن دست ديكتاتوري های داراي اقتصاد برنامه ريزي شده ی مرکزی در جهان دانسته است.
 
جنبش هايي كه عليه جهاني سازي مبارزه مي كنند طرفدار دولت هاي دمكراتيك و مبتنی بر آرا هستند و دقيقا به خاطر غيردمكراتيك ، ديكتاتور، مستبد و مركزگرا بودن دبليو تي او و بانك جهاني با آنها مبارزه مي كنند. موافقت نامه دبليو تي ا درباره آرژانتين را آمستوتز[6] تدوین کرد كه نماینده ی شرکت كارگيل[7] بود و مذاكرات آمريكا در مورد مسائل كشاورزي طي دوراورگويه[8] را رهبري مي كرد و اكنون نیز در بحش غذا و كشاورزي قانون اساسی عراق را می نویسد که مبتنی بر یک دیکتاتوری مركزي جهانی برروي غذا و كشاورزي ست.
 
به همين دليل است كه نيروهاي دمكراتيك به جنبش مردم عليه جهاني سازي جواب مثبت دادند و اقدام دولت هاي جهان سوم در كانكون[9] به شکست نشست وزیران سازمان تجارت جهانی انجامید. و این همان یکدست سازان بودند که می خواستند دیوارهای تازه ای ایجاد کنند- دیوار هایی كه لي[10] كشاورز كره اي در پای آن زندگي اش را از دست داد. همان ديواري كه نماينده تجاری آمريكا رابرت زوئوليك[11] تلاش مي كند بين كشورهاي" دارای مجوز انجام " و " بدون مجوز انجام " بكشد. آنچه زوئوليك و فريدمن نمي خواهند ببينند آن است كه آنچه آنها مجوز انجامش را می خواهند بگیرند، دفاع كشاورزان از خود در مقابله دامپینگ(شکستن هدفمند قیمت ها در کوتاه مدت برای به ورشکستگی کشاندن رقبا) و تجارت ناعادلانه است. اینجا دو دنیا وجود دارد. دنياي فريدمن ها که ریشه در سیاست های شرکت هایی مانند كارگيل دارد و بر آن متمركز است و دنياي ما که دارای 300 ميليون گونه ی زیستی ست 6 ميليارد جمعيت دارد.
 
رفيع ترين ديواري كه دبليو تي ا آفريده است ديوارمعاملات مربوط به قرارداد حق مالكيت فكري ( تي آر آي پي اس)[12] است. اين هم نيز بخشی از برنامه ريزي مركزي ديكتاتور منشانه است. همانطور كه مونسانتو اقرار كرده شركت هاي سازمانداده شده تحت عنوان كميته مالكيت فكري[13] " هم مريضند، هم پزشكند و هم نسخه پيچ". فريدمن بجاي صحبت در مورد تي آر آي پي اس و اينكه چگونه هدایتگران جهاني سازي يعني شركت ها و دبليو تي ا، هند را مجبور مي كنند قوانين دمكراتيك حق مالكيت فكري خود را زیر پا بگذارد و براي دانه ها و داروها انحصار بيافريند، و كشاورزان را به سوي خودكشي سوق دهد، ومانع دسترسي قربانيان ايدز، سرطان ، سل و مالاريا به داروهاي حياتي مورد نياز خود شود، كوچه غلط ديگري را براي ايجاد جهان يكدست نشان مي دهد.
 
او جنبش آزاد سازی سورس نرم افزارها[14] كه ريچارد استالمن[15] آغازگر آن بود را نشانی از یکدست سازی جهانی سازی می نامد، در حالی که استالمن پيش برنده انتقاد از حق مالكيت فكري و شركت هاي انحصاري و رزمنده ای عليه شركت هاي بوجودآورنده ديوار براي ممانعت كشاورزان از جمع كردن بذر گياهان ، آزاد بودن محققين در تحقيق و نرم افزارنويسان از تولید نرم افزارهای جدید است.
 
او با هم عرض نشان دادن آزاد سازی سورس نرم افزار ها با به پیمانکار بیرونی سپردن امور و تولید در خارج از کشور، حرص، قدرت و انحصار شركت ها را پنهان كرده و جهاني سازي شركتي را خلاقيت و آزادي انسان نشان مي دهد.
 
اين تنها و تنها عدم صداقت است نه نتيجه ديدی يكدست. به همين علت است كه وي زماني كه درمورد هندوستان صحبت مي كند ذكري از دكتر حميد از سي آي پي ال آ[16] نمي كند. او کسی ست که داروهاي ايدز را براي بيماران آفريقايي به قيمت 200 دلار تهيه كرد، در حالی که شركت هاي آمريكايي مي خواستند 20000 دلار بفروشند، وي كسي است كه قانون حمایت از پتنت تجارت جهاني را نسل كشي ناميد. تيم تحقيقي فريدمن با من قرار گذاشتند كه به بنگلر[17] بيايند و در مورد خودكشي كشاورزان صحبت كنند تا فريدمن بتواند به آن استناد كند ، اما فريدمن در آخرين لحظات قرار را لغو كرد.
 
به نظر مي رسد سرنوشت فريدمن بیان يكطرفه مسائل براي منافع يكطرف باشد و به همين علت است كه وي درباره 550 ميليون هندي جواني كه در دنياي به اصطلاح يكدست بر آمريكاييان سبقت مي گيرند صحبت مي كند . آنهم زماني كه بخش کوچکی از پیمانکاری تكنولوژي اطلاعاتي در هند انجام می شود و تنها يك ميليون نفر را از كل جمعيت 2/1 ميليارد نفري هند را به كار مي گيرد. درافكار تك فرهنگي كليد شده به تكنولوژي اطلاعاتي فريدمن جايي براي غذا و كشاورزي، نساجي و پارچه بافي، بهداشت و آموزش نيست.
 
فريدمن تنها 1/0 درصد تصوير را نشان مي دهد و 9/99 درصد آن را پنهان نگاه می دارد. در اين 9/99 درصد انحصار بذر هاي مونسانتو و خودكشي هزاران نفر از كشاورزان بوقوع می پیوندد. زير سايه اين 9/99 درصد 25 ميليون زن ناپديد می شوند، زيرا دنياي كالايي شده زن را جنس قابل مصرف محسوب مي كند. در اين 9/99 درصد اقتصاد پنهان نگاهداشته شده، هزاران کودک متعلق به قبايل در اوريسا[18]، ماهاراشترا[19]، راجستان[20] از گرسنگي می میرند، زيرا نظام توزيع عمومي غذا براي ايجاد بازار شرکت های تجاری- کشاورزی نابود می شود. دنياي اين 9/99 درصدی ها به واسطه جهاني سازي اقتصادی هر چه فقيرترشده است.
 
ما به خاطر حق همین هاست كه مبارزه مي كنيم، که تلاش مي كنيم دنيايي عادلانه، پایدار، و صلح آميز بسازيم- دنيايي مشترك و متعلق به همه- كه در آن انسانگرایی و مسئوليت جهاني مشترك ما به دمكراسي بر روي زمين پیوند می یابد. ديوارهاي تبعيض و استثنا، كه جهاني سازي آن را تشديد كرده را انسان هايی ايجاد كرده اند که دستی در قدرت داشته اند. آن ها نيز بايد از بين بروند. زيرا استبداد با جامعه آزاد تضاد دارد و جهاني سازي شركتي نيز شكلي از استبداد و ديكتاتوري است كه در آن آزادي هاي اساسي و ظرفیت های انساني ما از ما گرفته می شود.
 
ما وارث دنيايي هستیم كه به هیچ وجه يكدست نيست. ما باید دنیایی را بسازیم که بطور دمكراتيكي متنوع و غيرمتمركز است، دنيايي پایدار و ایمن برای همگان، دنیایی براساس همكاري ومشاركت همه در استفاده از منابع، مهارت ها و خلاقيت ها. آزادي كه ما دنبالش هستيم آزادي براي همه است، نه تنها براي اندكي از مردم. اما دنياي تجارت آزاد براي آزادي شركت ها و محروم كردن مردم از حقوق شان است.
 
چيزي كه فريدمن به عنوان " يكدستي " جديد نشان مي دهد در حقيقت نظام كاستي[21] جديدي است، براهمينيسمی[22] تازه در پیوند با سلسله مراتب و استثنائات. در نظام كاستي فريدمن " شودراس[23]" كساني هستند كه براي گسترش بازارها و افزايش سود شركت هاي جهاني زندگيشان به غارت رفته است. آن ها نه تنها به واسطه جهاني سازي ديوار هايي حافظ زندگي و كار خود را از دست داده اند، بلكه با ديوارهاي نامرئی اقتصادي و اجتماعي اي كه جهاني سازي ايجاد كرده محاصره شده اند.
 
هندي های كشيده شده به اقتصاد آمريكا از طريق پیمانکاری بیرونی برهمن نمی شوند. آن ها بايد با حقوقی برابر يك پنجم تا يك هشتم همكاران آمريكايي خود راضي باشند، و آنچه به آن ها سپرده می شود چیزی در حد شمارش اعداد، کارهای پیش پا افتاده و یا كارهای مكانيكي استاندارد است. و این همان تيلريسم[24] عصر اطلاعات است. همه ی كنترل ها در دست شركت ها در آمريكا ست. آنها براهمان هايي هستند كه دانش را براساس حق مالكيت فكري به انحصار خود درآورده اند. سپردن امور به پیمانکاران برون مرزی مانند " اخراج نيروي كار" در عصر انقلاب صنعتي است. براي باقي ماندن در سلسله مراتب استثمارگرانه اين یک ابزار كهنه است. نظريه "دنياي يكدست" ارتباطي با برابري ها، برابري در خلاقيت و برابري در حقوق ندارد.
 
آزادي تجارت آزاد، آزادي برای ایجاد زمينی نابود شده است. ما به دمكراسي ای نیازمندیم که آزادي كامل زمين است - آزادي براي همه نوع بشر- و در آن آزادي نیروی محرکه ی زمين است. زمینی که در آن آزادانه از منابع محدود اما فراوان تجدید شونده بهره می برند. ما در دنياي بدون محدوديتي زندگی نمی کنیم كه اجازه دهد حرص پايان ناپذير شركت ها زمين را تخريب كند و امنيت و زندگي و منابع مردم غارت شود. آزادي كامل زمين تنها در جامعه آزاد متولد مي شود و مردم آزادي كه آزادي همگان را به رسميت مي شناسند و آن را شكل مي دهند. پذیرش تنوع نشانه اي از آزادي كامل زمين است. " يكدستي" نشانه فقدان آزادي واقعي است. آنچه در جستجوي يكدستي است فاشيسم است نه آزادی.
 
[1] Vandana Shiva
 [2] Friedman
 [3] The world is Flat
 [4] recolonisation
 [5]GATT: General Agreement of Trade and Tariffs
 [6] Amstutz
 [7] Cargill is an international marketer, processor and distributor of agricultural,
food, financial and industrial products
 [8] Urguay Round
 [9] Cancun