Ґ

 

 

برگردان از آلمانی عزیز فولادوند

ترجمه از اسپانیائی به آلمانی: Stefanie Bolzen und Jennifer Wilton

منبع: روزنامه آلمانی دی ولت (Die Welt) مورخه 10 فوریه 2006

 

مقدمه:

نويسندۀ صاحب نام آلمانی گونتر گراس در صحنه ی ادبيات و سياست آلمان ظهوری قوی انتقادی و شجاعانه دارد. او نویسنده ای متعهد، مترقی و دارای انگیز های فوی بشر دوستانه همراه با درک و فهمی عمیق در رابطه با مو ضوعات خارج از اروپا دارد. او با تفکر اروپاگرائی Eurozentrismus  به شدت سر ستیز دارد و آنانی را که بدون توجه به مختصات و ویژگیهای فرهنگی ملل دیگر باعث جریح دار شدن و در اغلب موارد دامن زدن به بحرانهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی می شوند مورد حمله و انتقاد قرار می دهد. گراس در سال 1999 برنده جایزه نوبل ادبیات گردید.

 

گونتر گراس اعتراض مسلمانان [به کاریکاتورها] را یک واکنش بنیادگرایانه به

عملی بنیاد گرایانه می داند.

روزنامه اسپانیائی ال پاریس (El Paris) در روز پنچشنبه با دو برنده جایزه نوبل ادبیات جوزه سارامگو (Jops Saramago) و گونتر گراس آلمانی (Gnter Grass) در رابطه با کاریکاتورهای محمد مصاحبه ای انجام داد. هر دو نویسنده انتشار این کاریکاتورها را بشدت مورد انتقاد قرار داده و گناه رادیکالیزه شدن اختلاف را به گردن غرب می اندازند. دراینجا متن مصاحبه گونتر گراس آورده می شود:

 

سؤال: وقتی انتشار کاریکاتورها چنین مشکلی را بوجود آورد شما متعجب نشدید؟

گراس: هم آری هم نه. برای همه ما روشن است که در جهان اسلام قانونی مکتوب و یا حتی نا ننوشته وجود دارد که نقاشی کردن از خدا و پیامبرش را ممنوع می نماید. این حادثه اخیر یک تحریک آگاهانه و برنامه ریزی شده از جانب یک روزنامه راستگرای دانمارکی بود. این روزنامه یک مسابقه کاریکاتوری را اعلام کرد بود که در آن چند نفری شرکت نمودند. موضوع آن مسابقه تابو شکنی و در واقع نقاشی از محمد بود. این روزنامه حتی قبلأ با یک متخصص اسلامشناس دانمارکی مشاوره نموده بو.د. او اخطار و زنگ خطر را به آنها داده بود. ولی دست اندرکاران این روزنامه با وجود نظر مشاورتی این اسلامشناس کار خودشان را پیش بردند. دلیل آنهم روشن است: دست اندرکاران این روزنامه از راستهای افراطی و مخالفین خارجیها تشکیل شده است.

س: آیا برخوردهای خوشونت آمیز موجبات تعجب شما را فراهم ننمود؟

گراس: ما در زمانه ای زندگی می کنیم که حرکتهای خوشونت آمیز یکی پس از دیگری تکرار می گردند. نقطه آغاز این کلاف پیچیده حملۀ خشونت آمیز غرب به عراق بود. امروزما می دانیم که این عمل ناقض حقوق بین الملل بود و فقط به اتکاء استدلالهای فوندامنتالیستی جرج بوش این جنگ به پیش برده شد. او می گفت که این جنگ به مثابه نبردی است بین شر و نیکی. آنچه که ما شاهد آن هستیم پاسخی است از جانب بنیادگرایان به عملی راست گرایانه و فوندامنتالیستی. به هیچوجه نباید این دعوا را بعنوان جنگ تمدنها ارزیابی نمود ، بلکه بیشتر کشمکشی است بین دو جریان بی فرهنگ بنیادگرا.

س: بر علیه این وضع پیش آمده چه کار می توان کرد. آیا خود سانسوری کمکی می کند؟

گراس: درغرب متکبرانه یک جدال لفظی در جریان است. آنها می گویند که ما باید از حق آزادی مطبوعات دفاع نمائیم. کسی که نخواهد خود را گول بزند بخوبی می داند که روزنامه ها فقط با اتکاء به اطلاعیه های تبلیغاتی شرکتها قادر به ادامه حیات هستند به این خاطر آنها باید تابع نظرات و منافع قدرتهای اقتصادی و دستوراتی باشند که آنها دیکته می کنند. مطبوعات بخشی از یک پیکره عظیم اقتصادی بشمار می یابند که افکار عمومی را دستکاری می کنند. این حق را ما از دست داده ایم که تحت نام آزادی بیان برای خودمان ملجاء ومأمنی دست و پا کنیم. مدت زمان زیادی نیست که [ما آلمانیها] قانون مجازات اهانت به حرمت شاهانه را لغو کرده ایم1. ما بهتر است که فراموش نکنیم که کشورهائی وجود دارند که در آنها هنوز دین از دولت جدا نشده. این خود خواهی و تکبر را غرب از کجا به عاریت گرفته که بخواهد تصمیم بگیرد چه چیزی باید و چه چیزی نباید انجام بگیرد؟ من واقعأ به همه این پیشنهاد را دارم که یک بار دیگر این کاریکاتورها را به دقت نگاه کنند. این کاریکاتورها انسان را به یاد روزنامه مشهور دوران نازیسم ("Strmer) می اندازد. این روزنامه کاریکاتورهائی با همین اسلوب بر علیه یهودیها انتشار می داد. نمی توان اصرار به آزادی مطبوعات در غرب داشت بدون اینکه بفهمیم که واقعأ منظور از آزادی بیان چیست.

س: آیا این نزاع به مثابه اثری از جنگ تمدنها است؟

گراس: این همان چیزی است که بنیادگرایان و افراطیون دو طرف قضیه خواستار آن هستند. ما بهتر است که یاد بگیریم مسائل را از هم تفکیک نماییم. ما این شانس را [در اروپا] داشته ایم که دوران تاریخی رنسانس و روشنگری را از سر بگذرانیم، پروسه ای همراه با در و رنج. این پروسه در عین حال برای ما زنجیره ای از آزادیهای دمکراتیک را به همراه آورد، آزادیهائی که هنوز هم در معرض تهدید می باشند. کشورهای اسلامی هنوز این دوران را پشت سر نگذاشته اند این کشورها فاز تکاملی دیگری را از سر می گذرانند. به این واقعییت باید احترام گذاشت.

س: آیا در آینده هم ماشاهد انفجارهای دیگری از این نوع خواهیم بود؟

گراس: با نگرانی باید بگویم آری. زخمهائی عمیقی وجود دارد، نه فقط در کشورهای عربی بلکه در در همه کشورهای فقیر. این چنین به نظر می رسد که جهان غرب توانائی وپتانسیل این را ندارد که کشورهای دیگر را به دیدۀ طرف صحبتی با حقوق مساوی بنگرد وبه آنها احترام بگذارد. برای غرب غیر ممکن بود که آن مناسبات و روابطی را که ما حق مسلم خود می دانیم برای آنها هم فراهم نماید. در دهۀ هقتاد ویلی برانت [صدراعظم آلمان فدرال] بنا به تقاضای سازمان ملل متحد گزارشی را در رابطه با مسئله شمال و جنوب (Sd-Nord-Problematik) تهیه نمود.در این گزارش او مشکلاتی را پیشگوئی نمود که ما هنوز در گیر آنها هستیم. محتوی این گزارش در دوران ما همچنان همچنان اعتبار خود را حفظ کرده است.

س: ایا شما تجربه ای شخصی در رابطه ما موضوع عدم تسامح (Intoleranz) دارید؟

گراس: من بعنوان یک نویسنده عدم تسامح را تجربه نموده ام. زمانی که من رمان طبل حلبی (Blechtrommel) را منتشرنمودم برعلیه این کتاب جنجالها وصحنه سازیهای زیادی ترتیب داده شد. از اهانت به مقدسات گرفته تا پرونوگرافی اتهامات ردیف شده بر علیه آین کتاب بود، هم درکشورهای کمونیستی و هم در اسپانیا و پرتقال. در این کشورها این کتاب حق انتشار نداشت. دوسال پیش ما در کشور یمن ملاقاتی برای بحث و گفتگو درباره اروتیک و موضوعات دیگر بین نویسندگان غربی و عرب ترتیب دادیم. در ابتدا این موضوع برای نویسندگان عرب غیرعادی بود ولی در انتهای گفتگو فضا عادی شد و بحث وتبادل نظر ادامه یافت. می توان در مورد هر موضوعی به بحث نشست حتی موضوعاتی که تابو هستند و در خود که یک کشمکش و ستیز را حمل نماید، مشروط براینکه طرفین با شکیبائی ومدارا وارد موضوع شده. حتی اگر یکی از طرفین تعریفی از فرهنگ ارائه دهد که در آن تابوها نقش تعیین کننده داشته باشند.

 

1) پاراگراف 95 قانون کیفری اهانت ملوکانه Majestätbeleidigung آلمان در سال1920 برای افرادی که پادشاه، آمراء ویا آمرین شاه در ولایات را مورد اهانت قرار می داد مجازاتی برابر با دو ماه تا پنج سال زندانی و محرومییت دائم از خدمات دولتی در نظر گرفته بود.