بازگشت به صفحه نخست

 

بحران ایران" مذاکرات دیپلماتیک" یا حملات موشکی

 Norman Solomon

ZNet 09.02.2006

برگردان ناهید جعفرپور

موجی که دیپلماسی غربی را در حال حاضر در بر گرفته است به احتمال قوی بر اساس حملات موشکی به ایران استوار است. به اعتقاد من هم احتمال حملات موشکی به هدف های مشخص در ایران بسیار قوی است. اما بسیاری از فعالان صلح ایالات متحده آمریکا بر این باورند که چنین واقعه ای رخ نخواهد داد.

اولین تصور: اینکه ارتش آمریکا به اندازه کافی با عراق مشکل دارد و پنتاگون در موقعیتی نیست که همزمان خود را با ایران درگیر نماید. اما احتمال نه حمله نظامی گسترده بلکه حملات موضعی موشکی بسیار قوی است. حملات موضعی موشکی به سوی اهداف مشخص برای ارتش آمریکا سهل تر می باشد البته اگر این وظیفه به عهده ارتش اسرائیل قرار نگیرد. ارتشی که در حال حاضر کاملا آمادگی خود را برای بمب باران رآکتور های اتمی ایران اعلام نموده است.

دومین تصور: دولت بوش خود در آمریکا دچار مشکلات بیشماری است و مثلا برای دروغ هایش در رابطه با  وجود  تسلیحات کشتار جمعی در عراق دیگر حاضر به ریسکی دیگر نخواهد بود. افزون بر این کاخ سفید تلاش می کند آرام آرام زمینه سیاسی بمب باران ایران را در فضای کشورش جا بیاندازد. ژورنال وال استریت شماره فوریه 2006 می نویسد" درهمه پرسی اخیر آمریکا به طوری متعجبانه مردم آمریکا از بمباران ایران پشتیبانی نموده اند و علت این تصمیم را جلوگیری از دسترسی ایران به بمب اتمی خوانده اند".

همچنین در شماره دیگری از این ژورنال مقاله دیگری بنام " دیپلماسی آشفته بر سر برنامه اتمی ایران" نوشته شده است که دقیقا آب به آسیاب برنامه دولت بوش می ریزد . درواقع این خود حقه ای قدیمی است که در حالیکه آمریکا خود را برای حمله ای نظامی خشونت بار آماده می سازد ، همزمان دم از روابط دیپلماسی می زند.

رونالد رامزفلد در کنفرانس شورای امنیت در مونیخ در تاریخ 4 فوریه 2006 اعلام می کند که جهان باید یک "راه حل دیپلماسی" برای حل این قضیه اختیار نماید تا بتواند جلوی برنامه اتمی ایران را بگیرد. درست در همان روز بخش اقتصادی روزنامه " دویچه سایتونگ" در مصاحبه ای با رامزفلد از قول وی می نویسد" که هم اکنون تمامی تدابیر جلوگیری از برنامه اتمی ایران از جمله حمله نظامی به ایران در دستور کار قرار دارد".   

افسران ارشد آمریکائی اصلا از اینکه بجای تمامی دنیا تصمیم بگیرند ناراحت نیستند و این را وظیفه خود می دانند. گونزلا ریس وزیر امورخارجه آمریکا در آخر هفته گذشته می گوید" دنیا همین طوری ساکت نمی نشیند که ایران بخواهد همچنان امکانات اتمی خود را گسترش دهد". همزمان وی اعلام می کند که " رژیم ایران امروز در جهان رژیمی تروریست و سانسور چی است. جهان، ایرانی با تسلیخات اتمی نمی خواهد و باید تمامی جهان از این مسئله جلوگیری نماید". این بیان به زبانی ساده تر به مفهوم این است که ما در ابتدا از راه دیپلماسی وارد می شویم و سپس بمباران می کنیم.

سومین تصور: ایالات متحده به ایران حمله نمی کند تا بدینوسیله میلیون ها از شیعیان عراقی وابسته به ایران را بر علیه خودش بشوراند. مسئله ای که برای آمریکا در عراق بسیار مشکل ساز خواهد شد. از سوی دیگر در شرایط کنونی اگر که فکر می کنیم که دولت آمریکا می تواند منطقی فکر کند، این خود فکری باطل است. کسانی که سیاست خارجی ما را تعیین می کنند، به اولویت های خود می اندیشند ـ و در این الویت ها جلوگیری از سناریو های فاجعه بار جائی ندارد.
همچنین عدم گسترش تسلیحات کشتار جمعی خارج از محدوده قدرت های اتمی و اسرائیل و هندوستان و پاکستان، در ضمیر نا خودآگاه این انسانها ازجایگاه بالائی برخوردار است. بر خلاف ایران هیچکدام از این سه دولت نامبرده قرار داد منع سلاح های اتمی را امضا ننموده اند. از میان این چهار دولت تنها ایران باید به امضای این قرار داد بپردازد و ماموران سازمان انرژی اتمی تنها مواظب تاسیسات اتمی ایران هستند و دقیقا تنها این کشور مورد مخاطره بمباران های نظامی مردان واشنگتن می باشند.

در مغز های نئوکونزرواتیو های واشنگتن رویای غلبه کامل بر نفت و ذخایر گازی و دیگر ذخایر انرژی زای ایران تازه دارد از حالت جوانه به گل فشانی می رسد. این رویا ها در این انسانها این امید را به وجود آورده است که می توانند رژیم تهران را سرنگون کنند و بعد بر روی تمامی این ذخایر چنبره بزنند.  در واقعیت حمله نظامی به ایران تنها باعث رشد و قدرت گرفتن تندرویان درون حکومت تهران خواهد شد. باید توجه کنیم که دولت ایران حتی اگرعلاقه ای هم به گسترش برنامه اتمی اش داشت بعد از این وقایع و بخصوص بعد از یک بمباران دیگر حتما این کار را خواهد نمود.

 در تاریخ 19 ژانویه2006 شیرین عبادی برنده جایزه نوبل صلح جهان سال 2003 در مصاحبه ای با تایمز لوس آنجلس می گوید" آمریکائی ها نمی توانند مشکل اتمی ایران را با تهدیدات حملات نظامی به ایران و بردن این مسئله به شورای امنیت حل نمایند". محمد سهیمی پروفسور" انرژی شیمیکال" دانشگاه ساتورن کالیفرنیا در مقاله ای در همین روزنامه می نویسد" با وجود اینکه اکثریت بزرگی از مردم ایران مخالف تندرویان ایران هستند و آرزوی سرنگونی آنان را دارند اما این اکثریت از برنامه اتمی ایران حمایت می کنند زیرا که این برنامه سرچشمه غرور ملی ایرانی ها شده است. ملتی با فرهنگی تاریخی و سابقه درخشان ملی تاریخی".
در جای دیگر این مقاله آمده است" حمله ای نظامی به ایران و یا بمبارانی هدفمند به تاسیسات ایران می تواند احساسات ملی ایرانی ها را به غلیان بکشاند. ایران عراق نیست. با توجه به احساسات ناسیونالیستی ایرانی ها و سنت شهید پرستی شیعیان، هر گونه حمله نظامی باعث می شود که عکس العمل هائی از سوی این ملت به وجود آید که باعث شود کلیه منطقه در آتش درگیر شود. محصول این واقعه کشتار بیحد و خسارات اقتصادی جبران ناپذیر خواهد بود. نه تنها برای منطقه بلکه برای جهان. همچنین تحریم های سازمان ملل هم بر علیه ایران می تواند اثری منفی باقی بگذارد و اثر گذار نباشد. زیرا که این تحریم ها ایران را بجائی می کشاند که از قرار داد منع تسلیحات اتمی خارج شود و مصر تر به تولید تسلیحات اتمی بپردازد. آیا جهان حاضر است با چنین چشم اندازهائی کنار بیاید؟".
شیرین عبادی و پروفسور سهیمی خواهان فشار بین المللی برای اجرای حقوق بشر در ایران می باشند و از جامعه جهانی می خواهند که در این رابطه به دولت ایران فشار بیاورند اما همزمان هم تاکید دارند که " ایران بین 6 تا 10 سال از ساخت تسلیحات اتمی فاصله دارد". این ادعا اگر درست باشد بحران اتمی ایران هنوز در واقع بحران نیست و در این فاصله زمانی طولانی مدت قبل از اینکه ایران بمبی بسازد هزاران اتفاق می تواند در سیاست این کشور اتفاق بیافتد.

 

3 فوریه 2006 روزنامه دانشجوئی طرفدار رئیس جمهور اسبق ایران خاتمی از قول وی می نویسد" این ضروریست که ما با تفاهم وارد مذاکرات و معاملات اتمی شویم تا بدینوسیله حقوق اتمی ما از بین نرود". او از دولت ایران می خواهد که امنیت های لازم برای استفاده مسالمت آمیز اتمی را به جهانیان بدهد و ثابت کند که ایران تنها برای مقاصد انرژی زا اتم می خواهد.
خاتمی در 8 سال حکومت خود در ایران بطور واقعی نتوانست هیچ کاری برای تغییر فضای سیاسی ایران و به قدرت رسیدن رفرم های سیاسی در ایران بنماید. حتی او خود بعنوان رابطی برای زیر پا گذاشتن حقوق بشر در ایران عمل می نمود. جانشین او احمدی نژاد بطور واقعی خطری است برای بشریت و برای حقوق بشر و صلح.  البته در این رابطه هم به هیچ وجه معلوم نیست که احمدی نژاد بتواند بطوری طولانی مدت از پشتیبانی روحانیون بر قدرت برخوردار باشد؟ 

 در تابستان 2005 احمدی نژاد در مسابقه انتخاباتی ریاست جمهوری، هاشمی رفسنجانی ریاست جمهور دوره های قبل ایران را شکست داد و خود رئیس جمهور جدید شد. اما رفسنجانی هنوز هم کاملا قوی است و بعنوان رئیس مصلحت نظام عمل می کند. رفسنجانی ـ که بعنوان یک اپورتونیست مزور و خشن معروف است، امروز در مقایسه با احمدی نژاد بعنوان جرقه روشنگری بنظر می رسد. اوائل ژانویه مقاله ای از سوی دو دانشجوی ایرانی دانشگاه کالیفرنیا در روزنامه تایمز لوس آنجلس چاپ گردید که به این مسائل اشاره می کنند" برخلاف تصور امروزی، محافظه کاران سنتی و رژیم ایران به امکان خشونت در داخل و خارج از ایران آگاهند. در مجموع آنها مخالف سیاست خارجی خشونت باری می باشند که احمدی نژاد دنبال می کند زیرا که این رژیم بواسطه رابطه تنگاتنگ و وابستگی اش به طبقه سرمایه دار ایران در رابطه با عقب گرد بی سابقه اقتصادی ایران از زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد نگران بوده و به هیچ وجه خشنود نیستند.  جهان سهام بازی تهران در حال حاضر 10 میلیارد دلار آمریکائی سقوط داشته است. بازار املاک ملکی ایران راکد مانده است و فرار سرمایه ها در حال صعود است". ( نویسنده گان این مقالات به نام داریوش زاهدی و علی عزت یار می باشند)

آنها هم چنین می نویسند که " تاریخ روابط ایران/آمریکا به ما نشان داد که هرچه بیشتر واشنگتن سر برنامه اتمی ایران فشار بیاورد به همان اندازه همه چیز بدست تندرویان می افتد ".

در حال حاضر هر دو رئیس جمهور ایران و آمریکا علاقمند به ایجاد جنگی در ایران و منطقه می باشند. تمامی شواهد نشان می دهند که حمله نظامی به ایران قدرت سیاسی احمدی نژاد را افزایش خواهد داد . مطمئنا اگر ما جلوی این روند مرگ زا را نگیریم ، دولت آمریکا به این خواسته احمدی نژاد جامه عمل خواهد پوشاند.   
 
توضیح مترجم: کتاب جدید نورمن سولومونز بنام :

'War Made Easy: How Presidents and Pundits Keep Spinning Us to Death'

می باشد. برای اطلاع بیشتر می توان به آدرس زیر مراجعه نمود:
 www.WarMadeEasy.com