بازگشت به صفحه نخست

  

عسلويه: اردوگاه كار اجباري (1) / گفتگو

تاريخ درج : 30/6/1384      نويسنده : آواي    کار

 

  مقدمه: « همان طور كه مي‌دانيد چند سالي است نام عسلويه زياد تكرار مي‌شود: از سويي دولت از عسلويه به عنوان نماد موفقي از سرمايه‌گذاري خارجي و توسعه‌ي صنعت ملي و اشتغال زايي نام مي‌برد و از سوي ديگر سيل بيكاران و نيز مشتاقان درآمدهاي كلان از آن به عنوان بهشت كاريابي و يا سرزمين فرصت‌هاي طلايي نام مي‌برند. اين گزارش تلاشي است در جهت روشن كردن اين ديدگاه‌ها براي كساني كه عسلويه را از نزديك تجربه نكرده‌اند. متني كه از نظر مي‌گذرانيد مشروح گفتگويي است در خصوص شرايط كار و وضعيت كلي كارگران شاغل در عسلويه كه با آقاي محمدي انجام شده است. آقاي محمدي به مدت چهار سال به عنوان يك مهندس فني در اين منطقه مشغول كار بوده‌اند. از ايشان به خاطر شكيبايي و همراهي صميمانه‌شان بسيار سپاسگزارم. / علي صادقي»

-
ممنون كه در اين گفتگو شركت كرديد. من روال بحث را دست خود شما مي‌گذارم كه شرح حالي از وضعيت آنجا به ما بدهيد. براي شروع پيشنهاد مي‌كنم كمي در مورد اينكه چطور شما به آنجا رفتيد و چه چيز باعث شد كه با توجه به شرايط سخت آنجا ادامه بدهيد صحبت كنيد.

به خاطر فوت پدرم مسئوليت خانواده به دوش من افتاد و من كه تا آن زمان تا حدي نسبت به شرايط عيني و واقعي بي‌توجه بودم، به هر حال چاره‌اي نداشتم جز اينكه كار بكنم. در تهران كار به سختي پيدا مي‌شد و اگر هم پيدا مي‌شد درآمد كافي نداشت كه شرايط مالي خانواده‌ام را پوشش دهد. به همين خاطر به عسلويه رفتم.

-
از چه كسي در مورد آنجا شنيديد؟

يكي از دوستان دوره‌ي دانشگاهم آنجا كار مي‌كرد و زماني كه فهميد به دنبال كار مي‌گردم تماس گرفت و گفت به عسلويه بروم. من به دوستم گفتم آنجا چطور جايي است؟ گفت من تو را جاي بد نمي‌برم كه هميشه بعدها مي‌خنديد و مي‌گفت ديدي گفتم جاي بد نمي‌برم. اين قضيه براي سال 81 هستش. من خرداد 81 رفتم. وقتي به آنجا رسيدم تصوري كه از كار داشتم چيزي نبود كه آنجا ديدم. روز اول يك چيز عجيب و غريبي بود. يك محيط خشن به نظرم آمد.

-
قبل از اينكه وارد اين فضا شويد، با دفتر يا نمايندگي شركتي هماهنگ كرديد يا همه چيز آنجا اتفاق افتاد؟

در آنجا اتفاق افتاد. نزديك ظهر به اتفاق دوستم به خانه‌‌اي كه در آنجا زندگي مي‌كرد- در كمپ مديران ـ رفتيم. موقع استراحت‌شان بود. چون تابستان‌ها بين ساعت 12 تا 3 زمان استراحت است. ساعت را كوك كرده بودند تا ساعت 3 بيدار شوند. خيلي منظم! لحظه اول حس پادگان به من دست داد. بعد آمديم وارد محيط كار شديم كه فضاي عجيبي بود. در برخورد اول توي ذوق آدم مي‌زد.

-
اين استراحتي كه براي تابستان گفتيد فقط براي قشر مديريت هست با براي كارگرها هم هست؟

نه كارگرها هم دارند. چون در آن ساعات نمي‌شود كار كرد. البته ساعت 3 هم همان قدر گرم هست، ولي در كل ساعات كار روزانه در عسلويه 10 ساعت است. البته اسما 10 ساعت است گاهي مواقع كارگرها را 12 الي 13 ساعت هم نگه مي‌دارند. در زمستان تايم غذا، يك ساعت است. در تابستان روزها بلندتر است و 3 ساعت تعطيلي است. من قبل از اينكه بروم اصلا نمي‌دانستم عسلويه كجاست؟ مثلا الان خود شما مي‌داني عسلويه كجاست؟

-
واقعا نمي‌دانم. فقط مي‌دانم جايي در جنوب ايران در مجاورت درياست. بگوئيد آنجا خودتان را چگونه معرفي كرديد؟ دفتر خاصي براي كاريابي كساني كه جوياي كار هستند وجود دارد؟

نه اين طور نيست. شايد بتوان گفت با ارتباطات. عسلويه از سال 78 شروع به كار كرده و زماني كه من رفتم فاز 2 و 3 ساخته شده بود و فاز 1 در حال ساخت بود و من به فاز 1 رفتم. در مورد سيستم كاري آنجا بايد بگويم كه عسلويه حوزه‌ي گازي مشترك ميان ايران و قطر است كه قطر از 10 سال قبل در حال برداشت از اين حوزه مي‌باشد. دولت زماني كه تصميم گرفت از اين حوزه‌ي گازي استفاده كند، فاز 1 را با يك شركت ايراني قرارداد بست به نام پتروپارس. قطعا اسم آن را شنيديد؟

-
بله هماني كه زماني آقاي بهزاد نبوي مسئوليت‌اش را داشت؟!

بله. ولي نمي‌دانم كه چه اتفاقي اين وسط افتاد كه فاز 1 با تاخير اجرا مي‌شود. فاز 2 و 3 را با «توتال» فرانسه قرارداد مي‌بندند و من شنيدم (چون در آن زمان من آنجا نبودم) زماني كه فرانسوي‌ها مي‌آيند زمين را تحويل بگيرند با خودشان مي‌گويند بعيد است ايراني‌ها بيايند اينجا و در اين شرايط كار كنند. در اين فكر بودند كه اين نيروي كار را بايد از كجا تامين كنند و آنها تصورشان اين بود كه به هر حال ايراني‌ها در حدي وضع‌شان خوب هست كه در اين شرايط راضي به كار نباشند. و با اين طرز فكر مي‌آيند و كار را به يك شركت كره‌اي به نام «هيونداي» مي‌دهند. شركت كره‌اي از توتال مي‌گيرد، يعني در واقع همه‌ي كارها اين‌طوري است. كار دست به دست مي‌گردد. هيوندا تجهيزات و وسايل مي‌آورد. نيروي انساني را با 2 يا 3 شركت ايراني قرارداد مي‌بندند كه اصطلاحا به آنها Manpower (تامين نيرو) مي‌گويند كه يكي از اين شركت‌ها آن موقع شركت هرمزان بوده است كه 40-30 سال در فعاليت‌هاي گازي كار مي‌كند. به هر حال چند شركت مي‌آيند و اين هم شنيده‌‌ي من است كه اولين سري كه به كارگرهاي ايراني حقوق مي‌دهند تعدادي از كارگرهاي ساده فرار مي‌كنند، چون فكر مي‌كنند در پرداخت‌ها اشتباه شده.

-
ظاهرا حقوقي در حدود 1000 دلار يعني مينيمم حقوق متداول مي‌دهند و كارگران ايراني‌ باورشان نمي‌شود و فكر مي‌كنند اشتباهي رخ داده و

بله دقيقا. به تدريج كه شركت‌هاي ايراني مي‌آيند. مثلا فرض كنيد من به عنوان مسئول يك شركت ايراني چه كار مي‌كنم؟ من 10 تا جوشكار داخل فاز مي‌آورم و سيستم آنجا طوري است كه شما بدون كارت ورودي نمي‌تواني وارد شوي. يعني محلي نيست كه بتواني آنجا خودت را معرفي كني و بگويي مي‌خواهم اينجا كار كنم بايد از يك طريقي بروي.

-
يعني از طريق ارتباط با Manpower ها ؟

بله. مثلا فاز 2 و 3 كه من كار مي‌كردم مي‌آمدند 10 كارگر مي‌گرفتند، شايد به حساب كارفرما ماهي 2000 دلار شارژ كنند. يعني بگويند ما 2000 دلار به كارگر مي‌دهيم ولي آنها 500 دلار مي‌دادند. كم كم شركت‌هاي خارجي هم ديدند اين خبرها نيست و كارگرهاي ايراني با حقوق كمتر هم كار مي‌كنند و خوب اين قضيه از فاز 2 و 3 ادامه پيدا كرد. يك اتفاق هم به اصطلاح در فاز 2 و 3 مي‌افتد كه يك اعتراض كارگري شديد بوده است. به اين شكل كه ظاهرا چند كارگر كره‌اي و هندي كه براي شركت هيوندا بودند به يك پسر ايراني تعرض مي‌كنند ( البته بعضي‌ها مي‌گويند اين قضيه سياسي بوده و بعضي كه داخل قضيه بودند مي‌گويند نه به همين صورت بوده است.) بعد كارگرهاي ايراني به كمپ كره‌اي‌ها حمله مي‌كنند و حتي تا كمپ فرانسوي‌ها مي‌روند و آنها هم به سمت نخلستان‌ها فرار مي‌كنند. يك روز هم قضيه به همين صورت معلق بوده تا دوباره به سر كار برمي‌گردند. و اين شورش شديدي بوده كه در فاز 2 و 3 رخ مي‌دهد.

-
چه سالي؟

فكر مي‌كنم حدود سال 79 يا 80 باشد.

-
اين قضيه احتمالا تنها يك بهانه بوده و قطعا نارضايتي‌هايي از قبل وجود داشته. مثلا آن طور كه من شنيده‌ام، نحوه‌ي زندگي پرسنل خارجي با ايراني در آنجا تفاوت فاحشي دارد. حتي در بين پرسنل مهندسين ايراني و خارجي! شايد اين تفاوت آنقدر زياد بوده كه پتانسيل ايجاد نارضايتي را فراهم كرده. منظورم تبعيض بين ايراني و خارجي است. اين البته جدا از شرايط دشوار كار است.. نظر شما چيست؟

خوب اين طبعا بوده. در همين خصوص نحوه‌ي رفتار پرسنل شركت‌هاي كره‌اي‌ هم موثر بوده. (علاوه بر هيوندا ، شركت كره‌اي ديگري داريم به نام دايلم كه نفراتش نسبتا فهميده‌تر هستند و در فاز 1 طراح بودند). هيوندا يك شركت ميليتاري است. تفكر، تفكر نظامي است. در بين خود كره‌اي‌ها مثلا سرپرست زيردستش را مي‌زند. بعد با اين طرز فكر هم مي‌خواستند با ايراني‌ها هم برخورد كنند و ايراني‌ها هم طبعا واكنش شديد به آنها نشان دادند و الان اين قضيه از نظر ظاهري حل شده يعني ديگر يك كره‌اي به خودش اجازه نمي‌دهد به اين شكل برخورد كند. حالا خود من خاطره‌اي برايتان بگويم. من بعد از اينكه دو سال سرپرست اجرا بودم، يكي از همين كره‌اي‌هاي شركت دايلم در پيش‌راه‌اندازي فاز 1 بود كه آمد و به من گفت اين پيچ‌ها را بده ببندند كه من خودم خم شدم ببندم كه كارگري را از جايي صدا نزنم. يك دفعه با لگد به دست من زد. من خيلي عصباني شدم و گفتم اينجا ايران است. حواست باشد اراده كنم مي‌دهم بكشنت.

-
چرا اين كار را كرد؟ نپرسيدي؟

اصلا نپرسيدم. ولي مجبور شدم اين را بگويم و رفت و دو سه تا از اين كره‌اي‌ها را كه من با آنها رفيق بودم فرستاد تا از من عذرخواهي كنند. و ما را آشتي دادند.

-
كره‌اي‌ها با پرسنل ايراني انگليسي صحبت مي‌كنند؟

بله اما انگليسي‌شون هم خيلي ضعيفه. . . هم‌زمان با فاز 2 و 3 كه دنبال مي‌شد، فاز 1 را شركت پتروپارس ايران مي‌گيرد. طراحش شركت دايلم بوده و به اصطلاح تهيه متريال پروژه را در دست داشتند. در واقع پتروپارس كار را به شركت پيدكو و دايلم داده بود كه دايلم طراح بود و پيدكو ساخت آنجا را به عهده داشت. يك اشتراكي بود بين شركت ايدرو كه حالا پيدكو يك بخشي از اين شركت است كه وابسته به سازمان صنايع گسترش است و شركت دايلم. كه اينها كار را داده بودند به يك شركت ايراني ديگر به نام آذرآب.

-
پس مي‌توان گفت پتروپارس پروژه فاز 1 را برعهده داشت. اول بگوييد فاز 1 قرار بود چه كاري انجام دهد؟

منطقه عسلويه يك حوزه‌ي گازي است و پروژه‌هاي عسلويه دو قسمت دارد. قسمت آبي دارد و قسمت خاكي. قسمت آبي قسمتي است كه سكو مي‌زنند و استخراج گاز انجام مي‌دهند. اين گاز اصطلاحا گازي ترش است و به همراه ميعانات گازي است و اين محصول حوزه‌ي گازي عسلويه است. يعني ارزشمندترين چيز همان ميعانات گازي است كه 3 برابر نفت خام قيمت دارد.

-
يعني در واقع اين فراورده‌ي جانبي است كه از گاز ترش بيرون مي‌آيد؟

*****…
نه اين فراورده جانبي هم نيست. اولين محصولي كه از اين گاز مي‌گيرند «كندانسيت» است يعني همان گاز مايع. گاز استخراجي از خطوط مي‌رود داخل «اسلت كچر» و تصفيه مي‌شود و … قطر بدون هيچ هزينه‌اي براي احداث صنايع پتروشيمي و پالايشگاه، فقط همين گاز مايع را مي‌گيرد و مي‌فروشد. ولي ما گاز مايع را مي‌فروشيم و گازي كه ترش است و H2S همراهش است وارد پالايشگاه گاز مي‌شود و H2S آن گرفته مي‌شود و آبش هم گرفته مي‌شود و مي‌شود گاز مصرفي كه استفاده مي‌كنيم. در واقع پالايشگاه بخش خاكي پروژه را انجام مي‌دهد. الان در حال حاضر فاز 9 و 10 را هم استارت زده‌اند. يعني از فاز 1 تا 9 و 10 پالايشگاه هستند. اينهايي كه به نام فاز شناخته مي‌شوند كارفرماي اصلي شركت pogc است. كه اين كار را به شركت‌هاي مختلف مي‌دهد. مثلا فاز 1 مال پتروپارس بود. فاز 2 و 3 براي توتال بود فاز 4 و 5 براي «اني» ايتاليا. 6 و 7 و 8 براي پتروپارس و … و آنها هم هر كدام زيرمجموعه خود را دارند.

-
كدام فاز كامل انجام شده؟

فاز 2 و 3 و 1 به بهره‌برداري رسيده. فاز 4و 5 تقريبا به بهره‌برداري رسيده است و بقيه فازها در حال ساخت هستند. به جز اينها يك سري صنايع پتروشيمي هم داريم. يعني اين گاز كه از فاز 1 بيرون مي‌آيد به يك سري واحدهاي مختلف پتروشيمي مي‌‌رود كه تعداد آنهازياد است. مثلا واحد متانول يا اتانول كه بيشتر دست شركت‌هاي ايراني است و مديريت آنها در دست پتروشيمي ايران است.

-
كار اين واحدهاي پتروشيمي چيست؟

از همين گاز فراورده‌هاي مختلف مي‌گيرند و محصولات خاص خودشان را دارند.

-
شما گفتيد كه پتروپارس فاز 1 را قبول كرده بود و به پيمانكارها سپرده بود. از جمله شركت آذرآب. لطفا اين سلسله مراتب پيمانكارهاي فاز 1 را از پتروپارس به بعد بگوييد.

پتروپارس كار طراحي را يه شركت كره‌اي «دايلم‌» و كار ساخت را به «پيدكو» كه يك شركت ايراني وابسته به سازمان صنايع گسترش است واگذار كرد و اينها كار را به «آذرآب» و آذرآب به «رامشير» و «پايا پيمانكار» و شركت «كندوان» و شركت‌هاي مختلف واگذار كردند. مثلا ابزار دقيق را به شركت «المادكو» و «كيهان پارس» . . . يعني تعداد شركت‌ها در فاز 1 زياد بود. من در يكي از نواحي چندگانه‌ي فاز 1 براي يك شركت پيمانكاري كار مي‌كردم . . . اولين صحنه‌اي كه در كارگاه ديدم صحنه‌اي بود كه يك نفر بنزين روي خود ريخته بود و مي‌خواست خودش را آتش بزند. براي اينكه حدود 4 الي 5 ماه حقوق كارگران را نداده بودند و اين فرد مي‌خواست با اين شيوه حقوق معوقه را بگيرد.

-
كارگرهايي كه حقوق نگرفته بودند با Manpower طرف حساب بودند يا با شركت پيمانكاري محل كارشان؟

در واقع كارگر از مسئول خودش طلب حقوق مي‌كند و يك سلسله مراتب است كه مثلا مسئول هم صورت وضعيت‌اش را نگرفته يا اينكه گرفته ولي قراردادها نامعقول بسته شده است . يك چيزي كه در عسلويه و پروژه‌هاي نفتي و گازي ايران هست قراردادهاي نامعقول است. مناقصه اصولي دارد. شما وقتي ساخت يك جا را براي مناقصه مي‌گذاريد بايد كارفرما برآوردي از قيمت داشته باشد البته اين نظر من است برآوردي مي‌كنم و مي‌گويم مثلا 3 ميليارد حالا اگر يكي 7 ميليارد و يكي 1 ميليارد بگويد من بايد تمام قيمت‌هاي پرت را حذف كنم و قيمت‌هاي نزديك به قيمت خودم را انتخاب كنم و قيمت‌ها را ميانگين بگيرم و قيمتي كه به ميانگين نزديك بود انتخاب كنم. چون اين قيمت معقول است. ولي در اينجا اين طور نيست كار را به پايين‌ترين قيمت مي‌دهند و آن شركت پيمانكاري هم بايد سودش را ببرد حالا به هر قيمتي. چون نيامده كه ضرر كند حالا هم كيفيت كار پايين مي‌آيد و هم شرايط سخت براي كارگر فراهم مي‌كند،‌ حقوق‌اش را دير مي‌دهد، مثلا 5 ماه حقوق را عقب‌ مي‌اندازد كه اين عقب انداختن حقوق براي پيمانكار فرجي است. و الان اين طوري شده و اين سيستم در هم تنيده شده است. كارگر در درجه‌ي اول براي حقوق شركت خودش را مي‌شناسد. و اهرم فشار زيادي هم ندارد و قراردادها معمولا يك طرفه است. گاهي با كارگر قراردادي بسته نمي‌شود. مثلا قراردادي كه خودم با شركت امضا كردم اين بود كه تا سه ماه اگر حقوق نگرفتي حق اعتراض نداري. اين را قيد مي‌كنند.
-
قراردادها معمولا چند وقته نوشته مي‌شود؟

زمان ندارد. قرارداد فقط يك چيزي است كه كارگر امضا مي‌كند كه يك سري شرايط را بپذيرد. حتي به كارگر نسخه‌اي از قرارداد داده نمي‌شود. حتي اگر شركت بخواهد ادعا كند كه من كارگر را نمي‌شناسم كارگر چيزي در دستش نيست.

-
يعني رسما آنجا تحت شمول قانون كار نيست.

نه. چيزي به نام قانون كار اصلا آنجا نيست.

-
شما تا حالا با بازرس‌هاي وزارت كار آنجا برخورد كرديد؟

اصلا. بازرسي نمي‌آيد. اگر هم بيايد براي سيستم‌هاي خودشان مي‌آيد.

-
داشتيد راجع به شركت‌هاي پيمانكاري مي‌گفتيد.

خوب آنجا كار 24 روز و 6 روز است كه 24 روز كار مي‌كنيد و 6 روز استراحت مي‌كنيد. وقتي من به آنجا رفتم به من گفتند تا 3 ماه نبايد بروي. من به عنوان كارشناس دفتر فني رفتم. 4 روز در دفتر فني كار مي‌كردم كه گفتند قسمت تست فلان سرپرست ندارد. تو به آنجا برو. و من رفتم. يعني مستقيما به قسمت اجرايي رفتم و در برخورد مستقيم با كارگرها قرار گرفتم. در عرض 2 هفته دستم شكست. و در اين وضعيت به شهر خودم برنگشتم. چرا كه وقتي مي‌خواستم به عسلويه بروم همه مي‌گفتند تو نمي‌تواني شرايط آنجا را تحمل كني و من نخواستم فكر كنند شكستن دستم بهانه‌اي است براي برگشتن (چون مردم شهر ما با شرايط عسلويه آشناتر هستند، مثلا دو سه تا شهر كوچك نزديك شهر ما هست كه اكثر جوشكارها و متخصصين كار لوله‌كشي صنعتي عسلويه اهل آنجا هستند…. ) …. به هر بعد از 110 روز كه آنجا كار كردم و يك روز كه مي‌خواستم به مرخصي بروم، ديدم هيچ پولي ندارم. با 50 هزار تومان آمده بودم به عسلويه و حالا اين پول تمام شده بود. حتي 5 يا 10 هزار تومان مساعده هم نبود كه به ما بدهند. يعني شرايط بي‌پولي مطلق كه در آنجا امري عادي است. 110 روز كار طاقت‌فرسا بدون دريافت حقوق … خلاصه با كمي پارتي‌بازي و با اين حساب كه خوب كار كرده بودم، خود رييس‌ كارگاه به حساب شخصي خودش 350 هزار تومان به من پول داد و البته سفارش كرد كه به كسي نگويم و من هم رفتم مرخصي. 10 روز ماندم و برگشتم . دو ماه ديگر هم كار كردم و هنوز از حقوق خبري نبود. يعني حدود 6 ماه گذشته بود. و توي اين مدت هم كارگرها چندين بار اعتصاب كرده بودند كه هر بار به طريقي اين اعتصاب‌ها شكسته شد.

-
برخوردشان با كارگرهايي كه اعتصاب كرده بودند چگونه بود؟ اعتصاب‌ها چگونه رفع و رجوع مي‌شد؟

اعتصاب شكستن روش‌هاي مختلفي دارد. اگر 2 سال پيش با من مصاحبه مي‌كرديد حس ديگري داشتم الان من خودم چيزي بينابين هستم. يعني نه كارگرم و نه كارفرما. من الان جزء اعتصاب‌شكن‌ها هستم با وعده و وعيد. به خاطر اينكه يك محبوبيت نسبي بين كارگرها دارم. اگر موقعي كارگري اعتصاب كند من اولين نفري هستم كه فرستاده مي‌شوم براي اعتصاب شكستن. يعني يك روش‌اش اين‌طوري است. در آن محيط يك چيز خيلي عادي رعايت نمي‌شود. كه از نظر من هيچ چيز مهمي نيست. فرض كنيد يك مهندس فكر مي‌كند كه خيلي كسي هست كه توي برخوردش با كارگر، توي روابط ساده هم نگاه بالا به پايين دارد. حالا يك آدمي مثل من كه چنين نگاهي ندارد، همين باعث مي‌شود كارگر راضي شود. گاهي به خودم مي‌گويم من دارم چه كار مي‌كنم. دارم از حسن نيت كارگر استفاده مي‌كنم. آيا سوء استفاده است يا نه يك جور آرام كردن قضيه است. البته تا جايي كه بشود سعي مي‌كنم از حقوق كارگر دفاع كنم…. به هرحال روش‌هاي مختلفي وجود دارد : يا يكي مثل من را مي‌فرستند با كارگرها صحبت‌ كند يا ممكن است چهار تا از سران اعتراض را بيرون بكشند و بترسانندشان يا وعده و وعيد بدهند كه پول شما را مي‌دهيم. كما اينكه براي خود من اتفاق افتاد. اعتصابي كه اتفاق افتاد شركت كارفرما به من گفت برو حسابداري كه من گفتم من نيامدم حقوق خودم را بگيرم، 400 نفر ديگر هم هستند.

-
خشونتي هم هست؟

ظاهر قضيه اين‌طوري نيست. چون اعتصابات در شركت‌هاي پيمانكاري شكسته مي‌شود. حالا مثلا يك مقداري كارفرما كوتاه مي‌آيد يك مقداري كارگر. مثلا اگر 5 ماه حقوق بخواهند، يك ماه به آنها مي‌دهند. در مورد اعتصابي كه خودم بودم، آبان‌ماه كارگرها اعتصاب كردند كه بچه‌هاي فني و نيروهاي كارشناس هم داخل اعتصاب بودند و من سخنگوي كارگرها شدم. ما متعلق به يك شركت پيمانكاري بوديم و يك سري بچه‌ها كه از قبل تصفيه كرده بودند اما هنوز حقوق نگرفته بودند نيز بودند و هم‌چنين يك سري كارگرها كه همه آمدند و شديم حدود 400 نفر.

-
قبل از اينكه توضيح بدهيد، بگوييد اعتصاب در حوزه‌ي كارگرهاي يك كارگاه شكل مي‌گيرد مثلا كارگرهاي يك پيمانكاري؟

معمولا اين طور است.

-
پس بين كارگرهاي كارگاه‌هاي مختلف هماهنگي براي يك اعتصاب واحد نيست؟

نه. روش‌هايي كه با آنها برخورد مي‌كند متفاوت است.

- -
خود كارگرها چطور به اين نتيجه مي‌رسند كه اعتصاب را سازماندهي ‌كنند؟ گرچه سازماندهي به شكل متعارف نيست ولي چگونه به توافق مي‌رسند؟

خوب سازماندهي به آن شكل نيست. ولي خوب مدام صحبت مي‌شود و يك عده‌اي جلودار هستند يعني آنهايي كه پوزيشن بالاتري دارند. مثلا يك سوپر وايزر (ناظر فني)، يك حالت كاريزمايي براي نيروهاي زيردستش دارد. يعني بايد يك توافقي بين سطح بالاي كارگري بشود تا اعتصاب شكل بگيرد.

-
در كارگاه‌ها معمولا چه حد كارگر وجود دارد؟ چون شما گفتيد در آن اعتصاب 400 نفر بوديد. يعني يك كارگاه 400 كارگر دارد؟

ممكنه 300 تا 400 كارگر باشند. حالا در آن اعتصاب كساني هم بودند كه تصفيه‌ شده بودند ولي حقوق نگرفته بودند. مثلا من خودم از محل كار اولم 2 سال پيش بيرون آمدم اما هنوز 6 ماه حقوق نگرفته طلب دارم.

-
شما چقدر حقوق مي‌گرفتيد؟

من وقتي رفتم با 300 هزار تومان شروع شده بود و بعد چون ديدند خيلي خوب كار مي‌كنم شد 350 هزار تومان. و بعد در يك مقطعي بيشتر شد.

-
خيلي خوشحالم كه اين صحبت‌ها را با شما مي‌كنم. به اين خاطر كه معتقدم آدم‌هاي مختلف از شرايط و تجربيات يكسان برداشت‌هاي متفاوتي مي‌كنند. الان اين به شدت مرسوم هست كه مردم با شرايط حتي ناهنجار يك وضعيت خاص به سرعت آداپته مي‌شوند و اين را جزئي از توانايي‌هاي خودشان مي‌دانند در نتيجه تمام آن ناهنجاري‌ها را به عنوان هنجارهاي خاص آن محيط مي‌پذيرند و لذا خاصيت انتقادي‌شان را نسبت به آن از دست مي‌دهند. ولي در مورد شما يا آدم‌هايي مثل شما كه با يك حساسيت انساني به مسايل نگاه مي‌كنيد خوب اين انطباق اتفاق نمي‌افتد يا به سادگي اتفاق نمي‌افتد. بنابراين نگاه شما و قضاوت شما راجع به آن محيط مي‌تواند به واقعياتي كه آنجا جريان دارد نزديك‌تر باشد. .... در ادامه‌ي صحبت مي‌خواهم بدانم كه آيا مسئولين يا كساني كه به نوعي بايد به نمايندگي از دولت به انجام پروژه‌ها و نحوه‌ي اجراي‌ آنها در محيطي مثل عسلويه كه به يك ميدان سرمايه‌گذاري خارجي موسوم است رسيدگي كنند، براي بازرسي حضور پيدا مي‌كنند؟ گرچه من زياد شنيده‌ام كه معمولا مقامات در مواقعي براي افتتاح يك سري پروژه‌هايي بيشتر با جنبه‌ي تبليغي شركت مي‌كنند و يك كار فرماليته انجام مي‌دهند، بدون اينكه از شرايط واقعي آنجا خبر داشته باشند. لطفا در اين مورد صحبت كنيد كه آيا بازرسي به معناي دقيق در آنجا متداول هست يا صرفا اين به نوع قرارداد بين پيمانكار و كارفرمايش- كه آن كارفرما هم البته مي‌تواند پيمانكار يكي ديگر باشد- انجام مي‌شود؟

واقعيت اين است كه من يك سال و نيم اول كه آنجا بودم سعي مي‌كردم به هيچ وجه در سيستم حل نشوم. يعني من شايد شبي 4-3 ساعت مي‌خوابيدم. بيدار مي‌ماندم و فكر مي‌كردم كه نبايد حل شوم، موزيك گوش مي‌كردم، فكر مي‌كردم. يعني روندي كه آنجا از آدم مي‌سازد يعني خواب و كار و خواب و كار براي من تكرار نشود. شديدا با آن مقابله مي‌كردم. من الان دارم يك فلاش بكي به آن موقع مي‌كنم. من الان در موقعيت ديگري نسبت به آن موقع هستم. مخصوصا ماه‌هاي اول چيزي كه هميشه براي من سوال بود اين بود كه اين آدم‌هايي كه در عسلويه هستند- خود من- ما فراموش شده‌ايم؟ براي من اردوگاه‌هاي كار اجباري تداعي مي‌شد و اينكه، كشوري كه ادعاي اين را دارد كه در حال مدرن شدن و در حال توسعه است، قوانين اجتماعي دارد، در اوج دولتي كه دم از جامعه‌ي مدني مي‌زند، به هرحال مي‌دانيد من از فضاي دانشجويي به آن فضا وارد شده بودم. صحبت از دموكراسي و جامعه‌ي مدني بود. و حالا اينجا حوزه‌ي استحفاظي دولت اصلاح‌طلب حساب نمي‌شود، آيا نمايندگان مجلس اصلاح‌طلب كه گاها هم مي‌آمدند، من حسرت اين را مي‌خورم كه نه اينكه اين آقايان از ميني‌بوس كولردارشان پياده شوند و بيايند با يك كارگر صحبت كنند، بلكه حداقل پياده شوند با رييس يكي از كارگاه‌هاي پيمانكاري صحبت كنند. بگويند مشكل تويي كه رييس يك كارگاه هستي چيست؟ تو چه مشكلي در اين سيستم داري؟ با كارشناسان حرف بزنند. ولي هيچ وقت ديده نشد. حتي رييس‌جمهور هم آمد، نماينده‌هاي مجلس هم آمدند. ولي هيچ وقت آنها را نديديم. براي آنها فقط كار معني دارد. اگر فلان مسئول به وزير نفت قول داده باشد حالا يك قول نامتعارف كه فلان كار انجام شود، كاري كه متريال آن نبوده، نقشه‌اش نبوده و قول داده كه دو ماه ديگر يك كار 4 ماهه انجام شود، آن موقع مي‌آيند. در نظر نمي‌گيرند و اصلا برايشان مهم نيست كه اين آدم‌هايي كه اينجا هستند انسان هستند. فكر مي‌كنند كه اينها مجموعه‌ي ماشيني هستند كه بايد هدف اين آقا را تامين كنند!َ

-
صرفا براي افتتاح پروژه‌ها مي‌آمدند؟

افتتاح، يا رساندن يك پروژه براي افتتاح. رساندن پروژه به قول‌هايشان. فشاري كه به كارگر مي‌آمد وقتي مي‌آمدند.