بازگشت به صفحه نخست

 

 جهانی دیگر ممکن است

Cindy Sheehan

 26.01.2006

نامه مادر یک سرباز آمریکائی  به فوروم جهانی ونزوئلا

برگردان ناهید جعفرپور

جهانی دیگر ممکن و ضروریست. این شعار فوروم اجتماعی جهانی بود که من و ده هزار نفر دیگر در آن شرکت نمودیم. من میدانم، شاید بنظر شما این ایده که جهانی به وجود آید که   در آن همه در صلح و آرامش زندگی کنند و از عدالت اجتماعی برخوردار باشند، کمی غیر واقعی و آرزوئی به نظرآیداما این خواسته در قلب و روح من جای بخصوصی پیدا کرده است.

ما احتیاج به جهانی دیگر داریم زیرا که جهان موجود از پایه خراب و فاسد است.

قبل از اینکه در 4 آپریل 2004 پسرم کاسی  در عراق کشته شود، مسافرت زیادی نمی کردم. من تنها در تمام عمرم به مکزیک و اسرائیل سفر نموده بودم و بس. پاسپورتم تقریبا نو بود.

 

از زمانی که من شروع کرده ام بر علیه تقلب و ریا و تزویر و عدم مشروعیت این اشغال بدور از اخلاق انسانی در عراق، بطور واقعی و عمیق مبارزه کنم، به تمام آمریکا سفر نموده و پاسپورتم تقریبا صفحاتش پر شده است.

 

 کره خاکی ما قشنگ است . انسانهای این کره خاکی اکثرا مهربان و انسانهای خوبی هستند. تمام آن چیز هائی که این انسانهای عزیز می خواهند، تنها یک زندگی خوب برای خود و فرزندانشان است. این انسانها می خواهند در محله ای که زندگی می کنند آرامش و آسایش داشته باشند. آنها می خواهند شکمی سیر داشته باشند و از سرما نلرزند. آنها می خواهند آب آشامیدنی تمیز بنوشند و بتوانند تا آنجا که امکان دارد بجای گریه کردن بخندند و برقصند. این انسانها آرزو دارند در کنار اقوام و دوستان خود پیر شوند و روزی در پایان این زندگی زمینی از سوی اقوام و دوستان بخاک سپرده شوند.  کوتاه بگویم ، انسانهای این کره خاکی ، جهانی را می خواهند که ما مردم آمریکا  هم آرزویش را داریم.

 

این دولت آمریکاست که فرهنگ ها، مذاهب،اقوام انسانی و ملت ها را تحت ستم قرار می دهد و قصد دارد از صحنه خارج نماید و به حاشیه جهان پرتاب کند.  جرج بوش و ماموران بی احساسش و وابستگان آگاهانه کورش که به آسانی می توان چون عروسک خیمه شب بازی به حرکتشان انداخت می گویند:" ما می خواهیم در آنجا با آنها مبارزه کنیم که مجبور نباشیم اینجا با آنها مبارزه نمائیم" . حال من سئوال می کنم این " آنها" چه کسانی هستند؟ ـ مردم عراق؟ کودکان گرسنه ای   که به خانه هایشان بمب های شیمیائی و ...... پرتاب می شود؟ یا مادری که در حال خرید روزانه برای خانواده ؛ قربانی یک بمب گذاری می شود؟ اگر اشغالگران این کشور را اشغال نمی کردند مطمئنا بمب گذاران هیچگاه به این فکر نمی افتادند که این نوع کارها را بکنند.

آیا منظور از این " آنها" پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هائی هستند که که نمی توانند خانه هائی را که عمرشان را در  این خانه ها به پیری رسانده اند ترک نمایند، زمانی که لشگرهای ائتلافی اشغالگران به خاطر "مقاصد متمدنانه" بمب های خوشه ای به سر آنها می ریزند؟ 
 
ما شهروندان ایالات متحده آمریکا، باید رهبران کشورمان را از ادامه دستور های خانه خراب کن دیگر بر حذر سازیم و جلوی مقاصد ضد انسانی آنان را بگیریم و نگذاریم که آنها مجددا انسانهای بیگناه دیگری را بقتل برسانند. همانطور که همه میدانیم این ترسو ها جنگ های خیالی خود را خود انجام نمی دهند و بچه های خود را هم به این جنگ ها نمی فرستند تا برای افکار شیطانی آنها بجنگند . نه آنها به بچه های ما دستور می دهند که این کار فجیعانه و دزدی فاحش را انجام دهند. بله بچه های ما باید این عمل ضد انسانی، بی وجدان و کثیف را انجام دهند. به سربازان ما یاد داده می شود که عراقیان پوست قهوه ائی که حمام ها و توالت های آنها را تمیز می کنند، ارزش انسانی نداشته و باید بقتل برسند. به سربازان ما یاد داده میشود که عراقی ها به عنوان انسان شناخته نمی شوند و چون حیوانات می توان با آنها رفتار نمود . در واقع انسانیت و به رده انسانی تعلق داشتن مردم عراق در مغزهای سربازان یعنی فرزندان ما زیر علامت سئوال برده میشود تا آنها بتوانند براحتی این انسانها را به قتل برسانند.

 روزی من یک ایمیل همراه با تنفر از یکی از " آمریکائی های مخالف جنگ " دریافت نمودم . او نوشته بود در حالیکه مادران و پدران عراقی فریاد زجر آور برای قتل کودکانشان می زنند، شما جلوی دوربین خود را نشان می دهید و تنها برای دوربین این حرف ها را می زنید. این ها حیوانند که ارزشی برای فرزند شما و فرزندان پدر مادر های عراقی قائل نمی شوند و همواره قصد دارند جنگ را گسترش دهند". بله من هم می گویم درست است این تنها می تواند فرهنگ نسل جنرال شرمن باشد که می گوید" سرخ پوست خوب ، سرخ پوست مرده است" بله این روند غیر انسانی است که می خواهد انسانیت را از همه ما بگیرد.

"جهانی دیگر ضروریست"

بله این جهان دیگر زمانی ممکن خواهد بود که ما به این باور داشته باشیم که تمامی انسانها از هنگام تولد تامرگ چون همدیگرند و فرقی با هم ندارند. اگر برای انسانها درد و رنج ساخته شود آنها زجر خواهند کشید. اگر انسانها چیزی برای خوردن نداشته باشند از گرسنگی زجر خواهند کشید. اگر این انسانها آب برای خوردن نداشته باشند از تشنگی زجر خواهند کشید. اگر انسانها کسانی را که دوست دارند از دست دهند عزادار خواهند شد و غم خواهند خورد. اگر سردشان باشد خواهند لرزید و اگر خوشبخت باشند خواهند خندید . چگونه ما می توانیم چشمانمان را ببندیم و اجازه دهیم که رهبران ما ، خواهران و برادران ما را در جهان بقتل برسانند؟

جهانی دیگر لازم و ضروریست. اما تنها زمانی می تواند به واقعیت تبدیل شود که ما جلوی کنسرن های بزرگ را بگیریم . کنسرن هائی که در تمام جهان و در اینجا در آمریکا خون ما و خون مردم جهان را می مکند و گوشت ما را زیر فشار له می کنند. برندگان جنگ ، چون هالی بورتون ، بشتل و جنرال الکتریک سود های سرشار از مرگ انسانها به جیب می زنند.

این ها برای رسیدن به سود های سرشار کره خاکی را به صحرائی ویرانه تبدیل می کنند. ما باید به شرکت های بی ملاحظه و بی مسئولیتی فکر کنیم که مواد شیمیائی و مواد سمی را به آبها و به محیط تنفسی ما می ریزند. این سموم باعث مرگ انسانها می شود و محیط زیست و آینده ما را نابود می سازد.  به شرکت هائی چون وال مارکت فکر کنیم که کارمندان و کارگران خود را در داخل و خارج استثمار می کنند و تازه برای چه؟ برای اینکه تنها یک خانواده یعنی خانواده والتونز ثروتمند تر شود. مزدهای ما را که باید با آن زندگی کنیم و حق بهداشتمان را با آن بپردازیم از ما می دزدند. مطمئنا خانواده والتون همیشه آنقدر پول خواهند داشت که حق عضویت "کانتری کلوب" ( کلوب ثروتمندان جهان) خود را بپردازند.   
جهانی دیگر لازم است. اما این جهان زمانی امکان پذیر است که ما وابستگی خود را به نفت کمتر کنیم و بخشی از پول خود را که به کانال های آب زباله عراق می ریزیم ( منظور هزینه تسلیحاتی است که بر روی این کشور ریخته میشود)برای انرژی های جایگزین و تحقیقات در باره این انرژی ها مصرف کنیم. مثلا انرژی "بیودیزل".

من با بسیاری از مردم ونزوئلا صحبت نمودم آنها خیلی نگرانند و می ترسند که آمریکا به آنها حمله نظامی کند. آنها می دانند که اصلا موضوع بر سر این نیست که چاوز " دیکتاتور" است یانه ( بنظر من او دیکتاتورنیست چون او در اثر یک انتخابات دمکراتیک از سوی مردم انتخاب شده است و در کشورش مورد علاقه مردم است).ملت ونزوئلا خیلی باهوش است و می داند که اگر بطور واقعی آمریکا به کشورش حمله نظامی کند برای این نیست که ما می خواهیم برای آنها "آزادی و دمکراسی" ببریم بلکه آنها می دانند که این هر دو را دارند. پس برای چه؟ باید به این خوب فکر کنیم.
جهانی دیگر ضروری است اما زمانی قابل تحقق است که آمریکائی ها از خودخواهی خود پائین بیایند و خود را با مسئله عراق و مسئله زیر پا گذاشتن حقوق بشر مشغول سازند. ما باید دستهای خود را بسوی انسانیت و انسانهای دیگردراز کنیم. بسوی انسانها با نژاد های متفاوت که در روی این کره خاکی زندگی می کنند و زجر می کشند. تنها چنین می توانیم این چنین همبسته بشویم و از شرف و انسانیت محافظت کنیم. از بیچیزان و محرومان جهان دفاع کنیم. انسانهائی که دولت ما و کنسرن های ما برای رسیدن به پول بیشتر زیر پا و زیر چرخ های ماشین خود له می کنند و بقتل می رسانند.  
صلح و عدالت اجتماعی دو مقوله عمیقا در هم ادغام شده می باشند و نمی توان در این جهان از هم جدایشان نمود. صلحی واقعی و دائمی تنها زمانی امکان پذیر است که ما کسانی را که چه به لحاظ شغلی و چه به لحاظ های دیگر وابسته به ماشین جنگ می باشند، مجبور سازیم که فکر کنند و بدانند در چه خدمتی کار می کنند. ما باید خواستار عدالت اجتماعی باشیم. با توجه به این همه جنایت و قتل که رهبران ما در تمامی جهان روزانه انجام می دهند.

جهانی دیگر ممکن و شدنی است و برای اینکه به واقعیت بپیوند باید گفته های مارتین لوتر کینک رابه خاطر بیاوریم. من آرزوی آن ایده ای را دارم که مارتین لوتر کینگ برایش زندگی می کرد و برای رسیدن به آن به مردم خدمت می نمود و زندگیش را روی آن   گذاشت. من آرزوی آن روزی را دارم که لوترکینگ از آن نام می برد. او تلاش می نمود دوست داشته باشد . من آرزو دارم که کسی روزی بگوید که من تلاش نمودم موضعی درست در باره جنگ بگیرم. من منتظر روزی هستم که کسی بگوید که ما واقعا تلاش کردیم برهنگان را جامه بپوشانیم. روزی که ما بتوانیم بگوئیم که ما در زندگی بطور واقعی تلاش کردیم از زندان ها دیدن کنیم و انسانیت را دوست بداریم و به انسانیت خدمت کنیم. بله اگر شما بتوانید بگوئید و من بتوانم بگویم که او، مارتین لوترکینگ، سربازی برای پیاده کردن عدالت اجتماعی  ،   صلح   و  تسویه حساب با هر آنچه که بدی و پلیدی است بود، آنزمان می توانیم جهانی دیگر را ممکن سازیم.