بازگشت به صفحه نخست

 

بخش دوم گزارش

 

ارزیابی فعالیتهای فوروم اجتماعی ایران در سال گذشته

در بخش دوم بحث ها، شرکت کنندگان در نشست سالانه گروه تدارک فوروم اجتماعی ایران به ترتیب نظرات زیر را ارائه نمودند:

عیسی صفا:  پیشنهاد بیژن راجع به  سیاست چاوز و همچنین کوبا در مورد جمهوری اسلامی، را من فکر می کنم باید پی گیری نمود و آنهم به این صورت که میتوان این مسئله را از طریق احزاب چپ اروپا دنبال نمود. در مورد سازمانها ی ایرانی در اپوزیسیون چندی پیش ...... تلفن کرد و گفت که در مورد موضع حزب دمکرات و اکثریت نسبت به آمریکا ما تردید داریم و به این لحاظ ما فکر می کنیم باید ترکیب جدید دیگری به وجود آید. یکی از فعالیت های ما در گروه تدارک فرستادن یکی از اومانیته به ایران است. او توانست با اسانلو در ایران از طریق رابط های ما تماس گرفته ومصاحبه نماید و چهار مقاله در این 10 روز اقامتش در ایران نوشت و فرستاد. او نوشته است که آینده ایران انقلاب است. در یکسال گذشته فعالیت های ما کمی افت داشته است. دلایل عدم رشد فوروم در ایران وجود دیکتاتوری است. از سوی دیگر کم توجه ای نیروهای سیاسی به فوروم جهانی خود مسئله ای مهم است. مثلا راه کارگر در کنگره اش وظیفه مهم خود را فوروم دانسته است اما نه با ما در این باره حرف زده است و نه حتی فورومی تشکیل نمی دهد که شاید ما برویم با آنها موضوع فوروم است مهم نیست چند تا موضوع اهمیت دادن به مسئله فوروم است که متاسفانه این در میان اپوزیسیون ایران وجود ندارد. مسئله دیگر این است که باید تلاش نمود تا بیشتر انجمن ها به فوروم بپیوندند. جنبش زنان باید به فوروم بپیوندد و یا هنرمندان و ....

 مهدی سامع: فراخوان تنها در آلمان مطرح و امضا گردید. در فرانسه هم باید روی این مسئله جدی کار کرد و امضا های بیشماری جمع نمائیم. بسیاری ار کار ها تاکنون مثبت پیش رفته است. گروه کاری بین المللی در مورد پیشنهاد عیسی تا کنون کم کاری کرده است. مسئله چاوز واقعی است.

زینت میرهاشمی: اشکال ما نیست که گوناگونی لازم را نداریم. ما امکان حرکت نداریم چون نمی توانیم از این حسن در جهت حرکت فوروم استفاده کنیم. برای نمونه در باره اعتصاب کارگران شرکت واحد. عدم پیوند ما با داخل و عقب ماندن از مسائل جنبش و .... ما باید برای آزادی سندیکا ها کانال ایجاد کنیم. ما چطور می توانیم قضاوت کنیم در عیب دیگران. این بخشها در مردم جائی ندارند. آینده اشتباهات ما را جواب خواهد داد. مسئله حضور سازمانها چیست؟ من می گویم برخی می خواهند فوروم را سازمانی کنند. سیاسی کردن و جانبداری یعنی چی. خوبی ما در گوناگونی ماست. ما در سال گذشته راه حل های مناسبی نیافتیم. چطور ما می توانیم پذیرای دیگران باشیم؟  

یزدان حاج حمزه: ما با حركتهاي اجتماعی ایران آن طوري كه بايد همراهي  نکردیم ازتفاوت اساسي حركتهاي اجتماعي ايران با حركتهاي مشابه كشورهاي پيشرفته سرمايه داري غافل مانديم . درايران تحت حاكميت ضد تاريخي پاسدار- اخوندي حركتهاي صنفي كارگري كارمندي , زنا ن و دانشجويان « غيرقانوني » تلقي مي شود , ودرعمق , سمت وسوي سياسي و ضد استبدادي دارد. فعالان عرصه اجتماعي ايران به خوبي آگاهند كه اين سركوب ديكتاتوري مخوف ولايت فقيه وحركتهاي انحرافي تشكل هاي حكومتي امثل« خانه كارگر» و «شوراهاي اسلامي» است كه راه را به روي پيشروي حركت هاي صنفي مي بندد .استبداد سياسي كه رژيم ولايت فقيه درايران حاكم كرده  با روي كارآمدن پاسداران ,آرايش امنيتي وجنگي نيزبه خود گرفته و اقتصاد بسته دولتي -رانتي ايران را به دنبال خود مي كشد . دراين شرايط , اقتصاد ايران در آغازقرن بيست ويكم ويژه گي هاي اقتصاد مأدون سرمايه داري را پيدا كرده و رژيم براي دفاع ازهمين هويت سياسي - اقتصادي مأدون سرمايه داري است كه با سردمداران جهاني سرمايه داري ليبراليستي ونئوليبراليستي درگيرشده و ازهمين موضع است كه با برخي ازمدعيان مبارزه با اقتصاد ليبراليستي هم صدا شده است  . نيروي كاردر ايران هنوز با تضادهاي اقتصاد ليبراليستي ونئوليبراليستي روياروي نشده  وعجالتا به طورعريان با سركوب ونيرنگ پاسدار وآخوند و  با نظام سياسي – اقتصادي مأدون سرمايه داري ولايت فقيهي چنگ درچنگ است .به همين اعتبار است كه  دراين رژيم  نقش جنبش اجتماعی ایران در شكستن سد ديكتاتوري مذهبي حاكم تعیین کننده شده است. ازسوي ديگر بعضي از دوستان دربحث درمورد آمريكا مغلطه مي كنند . كي وكجا بحث انتخاب بين استبداد پاسدار-آخوندي ايران و سلطه آمريكا مطرح بوده, غلط کرده هر که گفته که آمریکا بیاید جای رژیم . ما بعنوان فوروم , نیروی سرنگون کننده نیستیم اما درتحليل مسائل سياسي , حتي برداشت از ويژه گي هاي سياسي جهاني سازي برداشت يكساني نداريم.قدرتهاي جهان  سرمايه داري كه وارد منطقه ما شده اند درضمن آنكه دربحث نفت و تجارت منافع متفاوت و متقابل دارند , براي پيشبرد پروژه جهاني  سازي ومقابله با تضاد هاي سياسي جهاني سازي هم آهنگي سياسي پيدا كرده اند و تن به دوجنگ داده اند . جهاني سازي مورد نظر آنها ديگر با ديكتاتورها ويا حكومتهاي دست نشانده , به خصوص در كشورهايي مثل ايران , قابل پياده كردن نيست .در جامعه اي  مثل جامعه  ايران با بيش ازيكصد سال سابقه مبارزه ضد استبدادي,  ديگر با ديكتاتو ر ودست نشانده هايي مثل رژيم شاه بعد از 28 مرداد , ثبات نسبي سياسي , كه مورد نيازجامعه ايران و سرمايه داري جهاني نيزهست , برقرارنمي توان كرد . ديكتاتوري دركشورهايي مثل ايران عامل اصلي بي ثباتي سياسي است و اينها نيز از موضع نيازخودبه ثبات سياسي است كه  وارد ميدان مقابله با ديكتاتورهاي سياسي – اقتصادي منطقه شده اند .اشغال نظامي ايران توسط اينها به دلائل مختلف امكان پذيرنيست  اينها مجبورند از سرراه آزاديخواهان ايران كنار بروند و راه را به روي جنبش هاي آزاديخواه باز كنند    . احمدی نژاد, به عنوان سمبل   سياست جديد رژيم و مظهرحكومت پاسداران , درنگراني از همين پتانسيل وهمين چشم انداز تغيير دموكراتيك در ايران است كه به كارضدانگيزه اي روي آورده , برای ايجاد پایگاه اجتماعی شعارهاي پوپوليستي مي دهد , ازعدالت وپخش« سهام عدالت» دم مي زند ومدعي آنست كه مي خواهد پول نفت را پخش کند و« سرسفره مردم » آورد. اين واقعيات بايد در سياستگذاري آينده فوروم اجتماعي ايران جاي خود را بازكند .

ناهید جعفرپور: ما در بعضی کشور ها مثل آلمان و فرانسه و ایتالیا توانسته ایم میان نیروهای خارجی فوروم بعنوان گروه تدارک فوروم اجتماعی ایران خود را جا بیاندازیم و این مثبت است. ما در سایت فوروم تا حالا در حدود هزار صفحه در باره فوروم ها و مسائل جهانی سازی ترجمه نموده ایم به جرئت می توانم بگویم این کار را یک سازمان سیاسی در 10 سال انجام می دهد. جنبش زنان ایران زمانی که شعار جهانی دیگر ممکن است را حمل می کند این خود نویدی خوشحال کننده است. این شعار برای اولین بار از سوی گروه تدارک در ادبیات فارسی مطرح گشت و بیان کننده گرفتن پیام ما از سوی جنبش بدیل جهانی سازی در ایران است. نامه هائی که از ایران دریافت می کنیم نوید بخش است. این ها همه جهات مثبت کار ماست اما با این وجود من اعتقاد دارم در مجموع در سال گذشته کار ما افت داشته است. فوروم هیچگاه وظیفه سرنگونی ندارد اما ما وظیفه داریم با جنبش اجتماعی ایران که دیکتاتوری جمهوری اسلامی سد راهش است رابطه برقرار نمائیم و مسلما از بندهای منشور پوتوآلگر هم مبارزه با دیکتاتوری و حکومت مذهبی است.

ما بعنوان گروه تدارک فوروم اجتماعی ایران نقش رابط جنبش اجتماعی ایران و جنبش بدیل جهانی سازی نئولیبرالی در سطح جهان می باشیم . ما باید مبارزات جنبش ایران را بگوش جنبش جهانی رسانده و تجربیات جنبش جهانی را در اختیار جنبش ایران قرار دهیم. ما باید هر چه بیشتر با جنبش بدیل جهانی سازی ایران رابطه برقرار نمائیم.

 مجتبی طالقانی : به نظر من مبارزه علیه نئولیبرالیسم وامپریالیسم و مبارزه برای دمکراسی را نمیشود از یکدیگر جدا نمود وتنها پیوند میان  این مبارزات و جنبش اجتماعی مردم ایران و در چارچوب یک پروژه غیر قابل تفکیک است که زمینه برای انجام تحولی دمکراتیک مهیا خواهد شد و ازاین زاویه ، طرح  یکجانبه مسئله تضاد اصلی را نادرست و درغلطیدن به گرایشات نئولیبرالی میدانم ، البته همچنانکه در جنبش جهانی گرایشات مختلف واز خواستها و پایگاههای اجتماعی متفاوت حضور دارند ،  از این مباحثات و دامن زدن به آنها در فروم باید استقبال کنیم و بدین ترتیب به روشن شدن صف بندیهای موجود درسطح جنبش نیز در جهت همکاری در چارچوب اهداف مشترک یاری رسانیم .

واقعیت اینست که جنبش آلترموندیالیست در کشور ما فوق العاده ضعیف و هنوزسنین طفولیت خود را میگذراند ، در حالیکه طرفداران نئولیبرالیسم در ایران از سایتها ، رسانه ها و امکانات فراوانی برخوردارند ، بسیاری از سایتهای وابسته به دولت، اتاق بازرگانی ، بانکها ، مراکز تحقیقاتی اقتصادی ، برخی اقتصاددانان واساتید...همگی مبلغ و مروج این دیدگاهها هستند و درمقابل تنها جریاناتی از قماش احمدی نژاد وبخصوص  پس از ریاست جمهوری او از موضعی ارتجاعی و ماقبل سرمایه داری و بیشتر برای شکستن کاسه کوزه ها بر سر رقبا بناگاه بسیج تبلیغاتیی در جهت مبارزه آنچنانی با جهانی سازی  در جهت تئوریزه کردن ضرورت ایجاد دولت اسلامی بر پایه مهدویت را براه انداخته اند و در این میان علیرغم مبارزات روزمره کارگران و حقوق بگیران و له شدگان درزیر ماشین سیاستهای نئولیبرالیی که تا کنون اجراء شده و میشود، جنبش مقاومتی که بتواند این حرکتها را به یکدیگر پیوند دهد بوجود نیامده است ، به نظر من ما در خارج کشور و بسهم کوچک خودمان باید به این هدف یاری برسانیم ، رابطی باشیم درجهت پیوند این جنبش با جنبش جهانی و متقابلا منتقل نمودن تجربیات جنبش جهانی به مردممان و تبلیغ و ترویج مبانی نظری این جنبش ، همچنین ما میتوانیم با توضیح  وضعیت واقعی کنونی در ایران  و بویژه در رابطه با جدائی دین و دولت ، ماهیت شعارهای « ضدامپریالیستی» رژیم و عملکرد نئولیبرالیسم اسلامی در کشورمان و... به نوبه خود بر ارتقاء جنبش جهانی و دامن زدن به این مباحث یاری رسانیم . علیرغم  تسلط تنگ نظریهای سکتاریستی در میان بسیاری از جریانات چپ و دمکرات آلترموندیالیست ، مبارزه فکری سیاسی ما در درجه اول با گرایشات آشکار و مه آلود نئولیبرال است و آنان را در کنار و متحد خود میدانم و تکرار میکنم که تنها با روشن کردن صف بندیهای واقعی و نقاط اشتراک و اختلاف و برسمیت شناختن این دیدگاهها و حاملین آنهاست که میتوان زمینه را برای همکاریهای جدی فراهم آورد .

 حسین اخوان توحیدی: فوروم یک ایده است. در جلسات فوروم جهانی که ما می رفتیم از چپ تا مذهبی تا آنارشیست در کنار هم می نشستند. بدون شک از دانش سیاسی بالائی برخوردار هستند، که توانستند حرکت های بزرگی را در جهان سازمان دهند. افراد مختلف از دیدگاه های متفاوت می توانند در فوروم کنار یکدیگر بنشینند و به حرفهای هم گوش دهند . این خودش ارزش است. ما این ایده فوروم را تا کنون پیش برده ایم و این خود کار بزرگی است. آمدن مردم به صحنه به مفهوم رفتن رژیم است. وظیفه ما رابطه بر قرار نمودن بین جنبش ایران و جنبش جهانی است. رساندن اطلاعات ایران به آنان و برعکس.

در شروع کار فوروم اجتماعی ایران همگی این اصل را پذیرفتیم که تریبونی بر علیه و برای هیچ جریانی نشویم. زیرا که در جنبش اجتماعی ایران تمامی طیف های سیاسی و اجتماعی وجود دارند. این خود یکی از پایه های اصلی فوروم اجتماعی ایران است. فوروم حزب و یا سازمان سیاسی نیست.

به این نکته باید توجه نمائیم: ما باید از بردن نام گروهی افراد و سازمانها خودداری نمائیم . زیرا که آنان برای پاسخگوئی حضور ندارند. این حداقل ها را باید رعایت نمائیم.

در خاتمه امید دارم که در رابطه با تحولات جنبش انقلابی مردم ایران همانند سال 1356/1357 از زمان عقب نمانیم و مسائل سیاسی را اصلی و فرئی نمائیم.

 مسعود علوی بحرینی : بیلان فعالیتهای فروم در سال های گذشته بطور کلی مثبت بوده است. مسئله مبارزه با

نئولیبرالیسم  از نظر من بخشی از مبارزه علیه امپریالیسم است که با شعار ایجابی جهانی دیگر ممکن است تکمیل شده است.  حرکاتی که در فضای سیاسی ایرانیان خارج از کشور وجود دارد نیز بی ارتباط با عدم گسترش فوروم نیست. اما کار فوروم نیز در سال گذشته بر این فضاء بی تاثیر نبوده است.  بویژه  مقالات ترجمه شده توسط ناهید  که سایت های معتبر انترنتی از آن ها استقبال شایسته ای کرده اند. مشکلات کار از نظر من عبارتند از :

یکم: اینکه خیلیها اهمیت “فوروم”  و کار دموکراتیک را در این مقطع نمی فهمند. دوم: سکتاریسم سازمانهای سیاسیست. سوم: تاکتیکهای نوین امپریالیستی است.  بویژه بلند کردن پرچم دمکراسی صادراتی در تمامی ابعاد آن و تاثیر آن روی برخی نیروهای سیاسی است. بنظر من مسئله چپ و راست در رابطه با این سیاست های میلیتاریستی  سرمایه داری جهانی تعریف  می شوند ، آنهائی که به جهانی دیگر معتقدند چپ و بقیه امروز  راست بحساب می آیند. چهارم: فضای فورومی که شما بوجود آورده اید در جای دیگری نیست ، یعنی وجود آزادی کامل عقیده و بیان در مورد مسائل ایران، منطقه و بین المللی. پنجم: کار شما  به اعتبار اشاعهء فرهنگ دموکراتیک در همهء ابعاد آن موفق بوده است اما معرفی و افشاء انتگریسم و سیاست هائی که رژیم ایران را ضد امپریالیستی میخوانند نیز بنظر من از وظایف این فوروم خواهد بود

 

بیژن رستگار: با سبزهای فرانسوی واحزاب و سازمانهای کشور های منطقه،  ما داشتیم فورومی کار می کردیم. عیسی آمد گفت فوروم اجتماعی ايران تشکیل شده است. اين امر خوبی است. نگاه کنيد ؛ همه جا و همه چيز در بحران فرو رفته است. آمريکا در سياستهای جهان خوارگی اش با بحران روبرو شده است. رژيم ايران که احمدی نژاد را با تقلب به مردم ما حقنه کرد، فورا به بحران برخورد. نيروهای مخالف رژيم هم از همان ابتـدای انقلاب با بحران دست و پنجه نرم می کنند. تمام اجتماع ايران هم با بحران های پايان نا پذير روبه رو است. نميدانم کی اين همه بحران  به انفجار خواهد رسيد. ولی مطمئن هستم که اين انفجار همين روز ها روی خواهد داد. ما بايد خودمان را برای مقابله با مسائل و مشکلاتی که آلترناتيوهای آينده جلوی روی ما خواهند گذاشت آماده کنيم و برای اين کار يک حد اقل ارتباط بين ما لازم است. نمی گويم اتحاد، که يک دور نمای نا روشن است؛ فقط ارتباط يعنی جايی برای شنيدن حرفهای يکديگر و تبادل نظر حد اقل.  من نمیدانم نیروهای چپ کی می خواهند بحران خودشان را حل بکنند. انفجار بحران در جاهای ديگری که ذکر کردم همه چيزهايی را که ما در جهان امروز با آنها روبرو هستيم و جزو عادت ما شده است، به هم خواهد ريخت ولی  آيندة بلافاصله پس از آن نا معلوم است. برای چپ بر عکس حل بحران فقط بمعنی رسيدن به اتحاد است. روشن است که برای رسيدن به جايی که چپ قادر باشد در آينده نقشی مؤثر در حوادث و اتفاقات بازی کند، دست يافتن به يک اتحاد برايش از ضروريات است. برای اينکار وبرای جمع شدن و برقرار کردن رابطه با ایران، باید ابتدا روی برخی اصول به توافق رسید. آنگاه می توان در جمعی که بوجود می آيد از راه تحليل اوضاع و بر رسی دقيق ترحوادث و پيش بينی مسيرسياست ها، به ايده هايی دست يافت که برای حرکت جمعی همة نيروهای اجتماعی ما و آيندة ميهن ما تعين کننده اند. این ایده هاست که مهمند و نه افراد و نیروهای سیاسی. ایده های درست اگر در مردم نفوذ کنند می توانند به نیروی مهمی تبدیل شوند که جامعه را تغيير خواهد داد. دشمن دشمن من الزامن دوست من نیست. درست است که مصدق صادق بود اما اگر ما در گذشته شکست خورديم، اگر مصدق که اينهمه مورد ستايش همگانی است در آن دوران با شکست روبرو شد، گناهش کمی هم بگردن آن نيروهای سياسی است که قادر نشدند مانند حسين فاطمی، آلترناتيو هارا تشخيص بدهند و با يک حرکت متحد و يک پارچه و بموقع با کودتا مقابله کرده و آنرا به شکست بکشانند.  در مورد آمریکا نباید تزلزل داشت. ما نمی توانيم برای مبارزه با رژيم ايران به آمريکا روی بياوريم و با آن يا متحدينش در ناحيه ( نظير اسرائيل يا حکومتهای عراق يا افغانستان) پيمان ببنديم. اين امپرياليسم موذی بارها برای مردم ما دام گستری کرده و مانع نجات مين ما از عقب ماندگی شد. اکنون نيز خيال تسلط کامل بر تمام منطقه را دارد و برای اينکار از هيچ توطئه وجنايتی هم روی گردان نيست. ولی ما غير از آمريکا دشمنان ديگری هم در داخل داريم. بايد درک کنيم که تکيه گاه مبارزات ما فقط مردم ما هستند. من نمی توانم بگویم هم با مردم هستم و هم با دشمن بالقوه مردم يا با کسانی که جز به منافع فوری خودشان فکر نمی کنند. مثل حزب توده  که به شوروی تکيه داشت و یا ديگران که از چين پی روی ميکردند. آخر من چگونه می توانم خودم را هوادار مردم ادعا کنم و بروم سفارتخانه و اشغال افغانستان توسط  شوروی را تبريک بگويم (يعنی آرزو کنم که ايران هم توسط اين امپرياليسم اشغال شود). امروز روشن شده است که همة اين دنباله روی ها به زيان انقلاب ايران و مردم ما بود. ما نمی توانیم هم با مردم باشیم هم با آمریکا ومتحدينش يا با دشمنان ديگر مردم ما که همين حکومت ضد بشری ايران هم از همان خميره است. ما باید حرف خودمان رابزنیم. در مورد کاسترو و چاوز باید به آنها بگوئیم که اگر میخواهید مردمی باشید، اگر به منافع مردم خودتان فکر می کنيد، بايد در مورد حکومت ايران هم به آنها راست بگوييد. شما حق نداريد حکومت ايران را بعنوان نمونه برای مردم خودتان تجويز کنيد. ما اگر گفتيم که دنيای ديگری ممکن است منظورمان يک دنيای بهتر بود نه يک جهنم. اين حکومت جنايتکار ضد بشريت و دشمن مردم ايران است. شما بخاطر وجهه ای که مبارزاتتان عليه آمريکا به شماداده از محبوبيت بر خورداريد، پس حرفی نزنيد که مردم مارا فريب بدهد و آنها را از مبارزه برای دست يافتن به يک زندگی بهتر، يک دنيای بهتر متزلزل کند. مبارزات مردم ما برای يک دنيای بهتر درست در همان راستای مبارزات مردم شماست. بهمين جهت، به اين مبارزات نبايد ضربه زد.  مراوده با دیکتاتوری مذهبی فاسد و خونريز ايران قابل قبول نیست.