بازگشت به صفحه نخست

  

انجمن هاي اسلامي از گاهواره ي تولد تا بستر احتضار

 امير بهنام معصومي

 

ا شاره : در اواخر آبانماه تحصنی آرام از سوی طیف مدرن انجمن اسلامی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در اعتراض به برخورد طیف سنتی برگزار شد. در این مراسم یکی از لیدرهای طیف مدرن طی سخنانی، انجمن اسلامی را نه انجمن انقلابی دهه 60 که انجمن اصلاح طلبان دهه 30 و 40 معرفی کرد. در این مقاله می کوشم تا با بررسی نقادانه جریان انجمنهای اسلامی از پیش از انقلاب تا کنون ، ایده مثبت بودن فعالیت انجمن اسلامی را زیر سوال ببرم.

انجمنهای اسلامی مانند سایر نهادهای مدنی در 63 سال گذشته در موقعیتهای متفاوتی از نظر دوری و نزدیکی به قدرت قرار داشته اند و به تبع آن موقعیتها، نقشهای متفاوتی را در عرصه حیات سیاسی ایران بازی کرده اند. برای سهولت بررسی عملکرد انجمنهای اسلامی ، تاریخ فعالیت این نهاد را در 4 دوره زمانی مورد بررسی قرار می دهیم.

 

دوره اول: از تاسیس (1321) تا سرنگونی سلطنت پهلوی

انجمن در تمامی این دوران جزء نیروهای اپوزیسیون دانشگاهی به حساب می آید. در این بازه زمانی طولانی وقایع بسیاری از جمله ملی شدن صنعت نفت، کودتای 28 مرداد، اصلاحات ارضی، تغییر قانون اساسی مشروطه، جشنهای 2500 ساله و ایجاد گروههای برانداز - به ویژه چریکی - روی داد. انجمنهای اسلامی دانشجویان از یکسو به خاطر رویکرد سنتی به مسائل یا در قبال برخی تحولات موضع

نمی گرفتند یا منتظر می ماندند که روحانیت اظهار نظر کند و سپس آنها نسبت به تحولات عکس ا لعمل مشابه نشان دهند. در کل نقش انجمن اسلامی در این دوره مقابله و رقابت با جریانات چپ گرایی بود

که در دانشگاههای تهران و شیراز و تبریز فضای دانشگاه را در دست داشتند.

در آن سالها هژمونی در داخل جنبش دانشجویی با مارکسیستها بود. اگر چه اکنون اعضای قدیمی انجمن اسلامی این هژمونی را اینگونه توجیه کنند: " ... از نظر تعداد به چپیها نمی رسیدیم . علتش این بود که تعداد زیادی از بچه های غیر مسلمان یا بچه قرتی ها و دختر بازها به چپیها رای می دادند چون با آنها سنخیت بیشتری داشتند . .. ما از نظر ظواهر رفتارهای اسلامی و حجاب همیشه در رای گیریها در اقلیت بودیم . .. " انجمنهای اسلامی با تأسی به روحانیت ، علاوه بر مبارزه با مارکسیستها، با نو آوری و غربگرایی رژیم حاکم از جمله اصلاحات ارضی و قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی مقابله می نمود. مخالفت انجمنی ها با اسراییل نه امری بر پایه " حق ملل در تعیین سرنوشت خویش " که اعتراض به اشغال دارالاسلام به وسیله یهودیان بود.

از نظر طبقاتی، انجمن و انجمنی ها با بازار در ارتباط بودند: فعالیت ما به دانشگاه محدود نمی شد. با بازار هم ارتباط داشتیم … " بر خلاف اکثر گروهای سیاسی که در آن دوره ارتباط با اقشار فرودست را وجهه همت خود قرار داده بودند، انجمنها ارتباط با بازار و جریانات سیاسی مرتبط با آن از جمله هیات مؤتلفه را مد نظر قرار داده بودند.

تا زمانی که جنبش ملی شدن صنعت نفت شکست نخورده بود و جبهه ملی تجزیه نشده بود، انجمنهای اسلامی علی رغم نقش بسیار کمرنگشان به علت حضور آیت الله کاشانی در جبهه ملی از دولت مصدق پشتیبانی می کردند. اما بعد از تشکیل نهضت آزادی، به خاطر خط مذهبی نهضت به آن متمایل شدند و سعی در ترویج افکار بازرگان، سحابی و طالقانی در دانشگاه داشتند. در کل می توان فعالیت این دوره انجمن را آمیزش دین و سیاست دانست، بسیاری از اعضاء و بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ابتدا در انجمنها عضو بوده اند.

 

دوره دوم: از سرنگونی رژیم شاه تا اوایل دهه 70

  

در این دوره یعنی بعد از انقلاب بهمن 57 انجمنهای اسلامی به فرمان امام خمینی نام "تحکیم وحدت " را بر خود گذاردند و به نهادی برای مبارزه با گروههای اپوزیسیون - عمدتا مارکسیست تبدیل شدند - تحکیم وحدت در سال 1358 سفارت امریکا را تصرف کرد و مورد حمایت وسیع و گسترده حاکمیت و حتی برخی گروههای اپوزیسیون مانند مجاهدین و فداییان قرار گرفت.( اگرچه فداییان پیشتر دوبار سفارت را اشغال کرده بودند که در هر دو مورد به دستور رهبر و وساطت دولت موقت از آنجا خارج شدند) تحکیمی ها از این دوره به نهاد سیاسی حاکمیت در دانشگاه تبدیل شدند و با پیدایی اختلاف بخش اعظم روحانیت و جریانهای به اصطلاح " لیبرال " مانند نهضت آزادی و دولت موقت از پدران معنوی خود بریده و به جو غالب گرایش پیدا کردند. در سال 1359 انجمنهای اسلامی با تئوری پردازیهای افرادی نظیر عبدالکریم سروش و صادق زیبا کلام حادثه "انقلاب فرهنگی " را رقم می زنند و اپوزیسیون سیاسی آن دوره که پایگاهش عمدتا در دانشگاه بود را به شدید ترین وجه ممکن سر کوب می کنند. در نتیجه انقلاب فرهنگی دانشگاهها سه سال تعطیل شدند. عبدالکریم سروش در سال 1360 در یکی از نظریاتش در باب علوم انسانی می گوید : "... در زمینه علوم انسانی ما رعایت لیسانس و میسانس و ... را نکنیم بلکه تا کسی در این رشته ها مجتهد نشده او را فارغ التحصیل نکنیم ... " با باز گشایی دانشگاهها در سال 62 انجمنهای اسلامی به مصداق واقعی " دستگاههای ایدئولوژیک دولت " به شکلی که لویی آلتوسر مطرح

می کند تبدیل شدند. در تمام این سالها انجمن به بازوی حکومت در دانشگاهها بدل شد و از گزینش دانشجویان گرفته تا سخت گیریهای فرهنگی نظیر پوشش و رابطه دختر و پسر و... را در دانشگاه بر عهده گرفته بود. گزارشهایی که از فعالیتهای انجمن در اینجا و آنجا در نشریات به چشم می خورد و یا حتی بعضا هنوز در دفاتر انجمنها موجود است گواهی است بر این مدعا.

 

دوره سوم: از خرداد 76 تا سال 82

 

 در این دوره همزمان با ایجاد شکاف در حاکمیت، انجمن دیگر نماینده کلیت حاکمیت نیست. این تشکل اگر چه هنوز با ردیف بودجه دولتی و اساسنامه دولتی فعالیت می کند اما نماینده طیف اصلاح طلب حاکمیت است. انجمن اسلامی در این دوره با وجود نوساناتی در

رابطه اش با حاکمیت دارد، سعی در کانالیزه کردن خواستهای اجتماعی مطابق با مقاصد و اهداف کلی دوم خرداد و مشارکت دارد. دانشجویان تا زمان دوره هشتم انتخابات ریاست جمهوری و روی کار آمدن مجدد خاتمی از طریق انجمنهای اسلامی به عنوان پیاده نظام اصلاحات عمل

می کنند و هرگاه به طرح مطالبات رادیکال می پردازند مانند وقایع تیر 78 یا خرداد 82 سریعا و صریحا توسط کل حاکمیت محکوم می شوند. به علت تاثیر وقایع جامعه بر انجمنها و ایجاد گرایشهای متفاوتی نظیر اسلام و لاییسیته منجر به انشعاب طیف شیراز و علامه می شود. انجمنهای طیف شیراز خواهان رجعت به دهه 60 هستند اما علامه ایها به موازات طیف های تندرو تر اصلاح طلبان عمل می کنند. طیف علامه رفته رفته از خاتمی و مشارکت فاصله گرفت. عمل نکردن اصلاح طلبان در مسند قدرت به و عده های اساسی داده شده و رشد سرسام آور مشکلات معیشتی مردم باعث شد تا اصلاح طلبان رفته رفته قدرت خود را از دست بدهند. انتخابات دوم شوراها و مجلس هفتم این قضیه را مسجل نمود. (البته اصلاح طلبان پیشتر از آن پایگاه اجتماعی خود را از دست داده بودند. در این دوره است که تئوریسین های دوم خردادی نظیر علوی تبار دوری دانشجویان از قدرت و یا حتی سیاست را تبلیغ می کنند. آنها اینک دانشجویان را به مطالعه آثار هابرماس و شعر و رمان تشویق می کنند.آنها از دانشجویان می خواهند که کمی هم به زندگیشان بپردازند و " از گذشته آنها عبرت بگیرند " از همین روست که انجمنهای اسلامی به پخش و نقد فیلم و برگزاری جلسات شعر و رمان خوانی و کوهنوردی و حتی یک روز با اسکی می پردازند. این تلاش البته در سرخورده کردن دانشجویان از شرکت در عرصه عمومی نقش خود را به خوبی ایفا کرد. باز هم در انجمن انشعاب رخ می دهد و علامه ایها به سنتی و مدرن تقسیم می شوند.

  

دوره چهارم: شکست قطعی و اضمحلال نهایی اصلاحات

در این دوره که پیش بینی آن از سال 82 ممکن و قطعی شده بود طیف مدرن که اکثر انجمنهای اسلامی مهم را در دانشگاههای فعال نظیر تهران و علامه و ... گرفته بود، به پایگاهی برای رشد و ترویج لیبرالیسم و راست افراطی مبدل شد. ( منظور از راست امثال آقای عسگر اولادی نیست بلکه سرمایه داری و تبعات آن است ) آنها با پرورش مدلهای هانتیگتونی در قالب مانیفست جمهوریخواهی گنجی به بستری مناسب برای رویا پردازیهای رنگین انقلاب مخملین بدل شدند. برای نمونه

می توان به طرح مساله رفراندوم توسط آنان و پاسخهای پر حرارتشان به نقدهای حجاریان توجه کرد. طیف مدرن تحکیم امروز نیز سیره پیاده نظام شدن را فراموش نکرده و اگر تا چند سال پیش سکوی پرش خاتمی ومشارکت بود امروز به شاخه دانشجویی لیبرالیسم مبدل شده است. به نظر می رسد که تحکیم دیگر پتانسیل سالهای گذشته را ندارد و با تفکیک کامل نیروهای دانشجویی جز نامی از آن چیزی باقی نمانده است.

  

منابع در نزد مجله موجود می باشد .