جهانى سازى و ما

حسين رفيعى:شرق: سه شنبه 16 تير 1383- 6 ژوئيه 2004

آنچه در پى مى آيد متن پياده شده و خلاصه سخنرانى دكتر حسين رفيعى است كه در جلسه هفتگى جبهه مشاركت كرج ايراد شده است.

 

پس از فروپاشى شوروى دو اصطلاح «جهانى شدن» و «جهانى سازى» را بايد از هم تفكيك كنيم. جهانى سازى، يك اراده بين المللى و سياسى قدرتمند در دنياى موجود است. اراده اى كه قصد تصرف تمام دنيا را داشته و دارد ولى جهانى شدن يعنى با توجه به منافع ملى وارد تعامل با جهان شدن.

 

براى ورود به مبحث جهانى سازى ذكر نكات تاريخى آن ضرورى مى نمايد، با توجه به اينكه خاورميانه از حيث تمدن در حدود چهار الى پنج هزار سال از تمدن اروپا جلوتر بود، اما در طى اين پانصد سال اخير شاهد آن بوديم كه اروپا با سرعتى شگفت، تاخير خود را جبران كرده و قافله سالار پيشرفت هاى تكنولوژيك جهانى گشته است. در حالى كه ۱۵۰ سال پيش كوشش اميركبير در ايران، در جهت حركت به سمت تكنولوژيك كردن اين مرز و بوم در حمام فين مدفون گشت.

از سال هاى ۱۶۰۰ تا ۱۸۰۰ و بعد از رنسانس و به حاشيه راندن كليسا و شكل گيرى روشنفكرى و نوانديشى، نوعى از استعمار نيز تولد يافت. اولين اتفاق تكنولوژيك، اختراع ماشين بخار توسط «جيمز وات» بود كه سطح توانايى اروپاييان را بالا برد. سپس اتومبيل، بعد هواپيما، تلگراف، راديو و... همه اينها تكنولوژى هايى بودند كه سبب جهش اروپاييان شد. از ۱۸۰۰ به بعد است كه به طور جدى با تاريخ استعمار روبه رو مى شويم.

 

از سال هاى ۱۸۰۰ به بعد و با توجه به توليد انبوه و افزايش امكانات در اروپا شاهد صدور محصولات آنان به ساير نقاط جهان و بهره جستن اروپاييان از منابع طبيعى كشورهاى خاورميانه براى تامين مواد اوليه كارخانجات صنعتى اروپا بوده ايم. از همان تاريخ است كه پيشرفت اروپاييان بدون وقفه ادامه داشت. در سال ۱۹۰۰ ميلادى انباشت كالا و سرمايه در اروپا به حدى بود كه آنها بعد از صدور كالاهاى خود به فكر صادرات سرمايه نيز افتادند، به طور مثال شروع به ساخت كارخانه در كشورهايى نظير مصر، بنگلادش و... كردند.

 

اين امر تا پايان سال ۱۹۴۵ به سرعت در حال گسترش بود تا اينكه در مقطع جديدى از تاريخ، كشورى قدرتمند به نام ايالات متحده آمريكا ظاهر مى شود، كشورى كه از خسارت جنگ دوم جهانى در امان مانده بود و با قدرت، كشورهايى نظير فرانسه و انگلستان را به حاشيه راند. كشورى كه توانست در ايران در سال ۱۳۳۲ مجرى كودتا باشد. ۱۹۴۵، يك مقطع جديدى است كه ايالات متحده را به قدرت بين المللى تبديل مى كند چون در دو جنگ جهانى از ميان كشورهاى درگير تنها خاك ايالات متحده ميدان جنگ نبود، آمريكا پس از اين به شدت از نظر اقتصادى پيشرفت مى كند و به قدرت مسلط بدل مى شود و شروع به برنامه ريزى براى ساير كشورها مى كند.

 

با قدرت گيرى استالين در بلوك شرق، يك تعادلى در سطح جهانى ايجاد شد، كشورهاى اروپاى شرقى نصيب استالين و كشورهايى مثل ايران و تركيه و... نصيب بلوك غرب مى شوند. از اين پس رقابت فوق العاده اى ميان اين دو بلوك تا سال ۱۹۹۱ (سال فروپاشى اتحاد جماهير شوروى) آغاز شد و از آن پس تمام فرآيندهاى جهانى سازى تحت مديريت آمريكا كنترل و هدايت شد.

 

در دنياى امروز به هيچ عنوان ديگر نمى توان پذيرفت كه كشورى خود را به صورت جزيره اى تنها بدون نياز به تعامل با ساير كشورها ببيند، كشورها بايد با توجه به امكانات درونى خود تصميم بگيرند چگونه وارد جهان شوند، در غير اين صورت در فرآيند جهانى سازى ديگر مجال تصميم گيرى براى آنها باقى نمى ماند و در مورد آنها تصميم گرفته مى شود. در واقع پديده جهانى سازى اراده اى خارج از قدرت ملى ملت ها و خارج از منافع ملى ايشان در جايى تعبيه شده، شكل گرفته و اعمال مى شود.

 

• جهانى سازى در ايران

 

اطراف خليج فارس معادل صدها ميليارد بشكه نفت سهل الوصول و گاز طبيعى وجود دارد. استخراج يك بشكه نفت در خاورميانه حدود يك دلار، در حالى كه در آمريكا حدود ۱۵ دلار هزينه دارد. دنياى غرب براى حفظ قدرت و تداوم تمدن خود به اين گاز و نفت محتاج است، يك بشكه آب تصفيه شده در اروپا ۲۰۰ دلار و يك بشكه نفت تصفيه شده ۱۰۰ دلار قيمت دارد اين در حالى است كه آب در اروپا بسيار فراوان است و منبعى تجديدپذير و تصفيه آن هم فوق العاده ارزان است، در صورتى كه تصفيه نفت بسيار گران و ماده اى تجديدناپذير است. يك پالايشگاه نفت دو ميليارد دلار هزينه دارد.

 

سئوال اينجا است كه چرا به لحاظ اقتصادى يك بشكه نفت تصفيه شده قيمتى در حدود ۱۰۰ دلار در اروپا دارد؟! در اروپا از هر صد دلار پول نفت، ۶۰ الى ۷۰ دلار به عنوان ماليات اخذ مى شود، ۱۰ الى ۱۵ دلار سهم پمپ بنزين ها و شركت هاى نفتى است و باقى قيمت اصلى خود نفت است. اراده اى قوى از حدود ۱۵۰ سال پيش قيمت نفت را در جهان تقريباً ثابت نگه داشته است. البته با در نظر داشت قدرت خريد دلار.

 

بايد دقت كرد كه نفت يك كالاى اقتصادى صرف نيست بلكه يك كالاى استراتژيك است كه تمدن غرب به آن وابسته است، كالايى است كه به خاطر آن در ايران دوبار كودتا شده است. در اندونزى هم كودتا كردند و اخيراً در ونزوئلا هم قصد كودتا داشتند كه اراده ملى قوى مانع از آن شد. توجه به اين امر ضروريست كه در خاورميانه تنها براى ۵۰ ، ۶۰ سال ديگر منابع نفتى با اين ويژگى باقى مانده است و ما از سال ۱۳۶۸ به يكباره با پديده بيع متقابل روبه رو شده ايم، از آن سال به بعد شاهد توسعه مخازن نفت و گاز منطقه هستيم و همچنين صنايع ارزان قيمتى نظير توليد كالاى پتروشيمى، ذوب فلزات و... سهم ما است و توليد كالاهايى با ارزش افزوده بالاتر، سهم خريداران نفتى ما است.

 

طبق تحقيقى كه شركت توتال كرده است توليد نفت خليج فارس از ۲۰ ميليون بشكه در روز در وضعيت كنونى به ۴۰ ميليون بشكه در روز تا سال ۲۰۲۰ خواهد رسيد. آخر چرا بايد ميدان هاى نفتى منطقه خليج فارس براى نياز غرب توسعه يابد و قيمت نفت خام از ۱۸۵۸ تا به حال ثابت نگه داشته شود و از آب در اروپا ارزان تر باشد؟ و فوراً هم با «اختراع » پديده «بيع متقابل» سرمايه مربوط به اين توسعه در ايران تامين مى شود، ولى در ساير بخش ها سرمايه گذارى نمى شود! چرا كشاورزى ما با اين همه استعداد و نياز جامعه به حال خورد رها شده است و مجبوريم كالاهاى آن را وارد كنيم؟!

 

يا به جاى فروش ۸ ميليون تلفن همراه مى توانستيم يك ميليون شغل پايدار در بخش كشاورزى ايجاد كنيم كه ۵ ميليون جمعيت را نان مى داد و شهرهاى ما چنين سرطانى رشد نمى كردند كه اگر يك زلزله نسبتاً شديد در تهران يا شهر بزرگى مثل كرج، مشهد، اصفهان و... بيايد سبب ورشكستگى كشور خواهد شد. كاملاً واضح است كه ما از سال ۱۳۶۸ در فرآيند جهانى سازى قرار گرفته ايم نه فرآيند جهانى شدن، جهانى سازى طبق اراده ديگران. اگر بنا بود در فرآيند جهانى شدن قرار بگيريم، امكانات بسيارى همانند محصولات گران قيمتى از نفت، فرش، صنعت توريسم، محصولات كشاورزى و... را مى توانستيم به دنيا عرضه كنيم،

 

اما متاسفانه در اين ۲۵ سال عملاً اتفاقى كه افتاده است اين كه ما سهم بازارهاى جهانى خود را در همين مواد از دست داده ايم، بخشى از بازار فرش را به چين و هند و پاكستان واگذار كرده ايم. تكنولوژى كالاهاى بى نظير كشاورزى ما هم صادر شده است، به عنوان مثال با مهاجرت چند باغدار اصيل پسته به آمريكا، پسته ايرانى از آمريكا در حالى صدور به تمام دنيا است و پسته هاى ايران كه از ايران صادر مى شوند در نيمه راه به علت آلودگى، عودت داده مى شوند. قالى ايران دو _ سه هزار سال سابقه دارد و نبض بازار آن پيش از انقلاب در دست ما بود ولى امروز قدرت ما در اين زمينه كاهش يافته است.

 

ما نتوانستيم در اين ۲۵ سال وارد رقابت جهانى شدن شويم، ما مى توانستيم با گسترش امكانات و مدرنيزه كردن آنها صنايع مان را توسعه دهيم، دقيقاً از سال ۱۳۶۸، فرآيند جهانى سازى در ايران با سرعت و جديت پيش رفت، پيش از آن و در دوران جنگ تحميلى به دليل آنكه دولت مهندس موسوى از وجود مشاور خوبى به نام حاج آقا عالى نسب بهره مى جست كه مورد وثوق مرحوم امام هم بود، برنامه ريزى دولت در جهتى بود كه به طور نسبى در برابر فرآيند جهانى سازى ( و نه جهانى شدن) مقاومت صورت گرفت. اما پس از آن در فرآيند جهانى سازى قرار گرفتيم.

 

ما صنعت خودروسازى خود را در فرآيند جهانى سازى قرار داديم. سال گذشته ۷۳۰ هزار اتومبيل سوارى ساخته ايم و در ۵ سال براى ۵/۱ ميليون دستگاه برنامه ريزى شده است. ولى توليد تراكتور را افزايش نمى دهند؟! و حالا ۲۵ نوع مدل ماشين در خيابان ها وجود دارد، اما كشورهاى صنعتى به توليد كالاهايى پرداختند كه ارزش افزوده بالاتر دارد و محيط زيست را هم تهديد نمى كند. (محصولات بيوتكنولوژى) در اين سال ها كشاورزى ما لطمه خورد. حتى از نظر خريد بذر و كود شيميايى به شدت وابسته شديم، در حالى كه در گذشته پدران ما خود، مستقل فعاليت كشاورزى مى كردند، ما نه تنها از منابع خود محافظت نكرديم بلكه در بسيارى موارد با بى توجهى آنها را نابود كرديم، ما در ايران ۴۰۰ نوع انگور و هندوانه داشتيم، در حال حاضر بيشتر از ۳۰ يا ۴۰ نوع در دسترس نيست و مخازن ژنتيكى آنها از بين رفته است.

 

همه اتفاقات ذكر شده، تبعات جهانى سازى است، فرآيند جهانى سازى، توسط سازمان هاى قدرتمند امنيتى، نظامى و اقتصادى در حال اداره شدن است. شوراى امنيتى وجود دارد كه تابع نظر آمريكا و ساير كشورهاى صنعتى است، حتى با كشور چين به اين توافق و تفاهم رسيده اند كه اين كشور در معادلات سياسى وارد نشود. يك سازمان نظامى همچون ناتو از اين فرآيند حمايت مى كند كه امروز تا نزديك مرزهاى ما از طرف آذربايجان و تركيه و عراق و افغانستان آمده است.

 

يك سازمان سياسى همچون شوراى امنيت تصميم مى گيرد و بازوى اجرايى آن يعنى ناتو عمل مى كند، سازمان اقتصادى حامى اين فرآيند، سازمان قدرتمند جهانى نظير WTO و صندوق بين المللى پول و بانك جهانى و خزانه دارى آمريكا است كه در تصميم و عمل هماهنگ، سياست هاى آمريكا را اعمال مى كنند. نكته دردآور اين است كه آنها اين گونه به تصرف منابع جهانى نشسته اند و ما غير از نفت و كشاورزى چيزى نداريم كه آن هم به شكل سنتى اداره مى شود. ما در سال حدود ۴ الى ۵ ميليارد دلار محصولات كشاورزى داريم، آمار مهاجرت و خالى شدن روستاها هم تاسف بار است، در حال حاضر ۳۰ درصد جمعيت در روستاها و ۷۰ درصد در شهرها ساكن هستند، در صورتى كه كشورهايى كه در حال توسعه هستند مانند چين و هند وضعيتى كاملاً معكوس دارند.

 

در چين و هند نسبت زندگى افراد در شهر و روستا معكوس ايران است. متاسفانه برنامه هاى اقتصادى آقاى خاتمى در ادامه برنامه اقتصادى كارگزاران و هم در ادامه روند جهانى سازى بوده است. در اين سال ها مهاجرت افزايش يافت و زندگى در شهرها ناممكن شده است كه از مهمترين عوارض آن جوانمرگى است، تصادفات رانندگى در ايران بالاترين رتبه در جهان را دارد، جوانمرگى افراد بر اثر سكته هاى قلبى و مغزى تاسف بار است و خسارت وارده معادل ۳۰ ميليارد دلار در سال است. جهانى سازى در تمام دنيا در حال شكل گيرى است اما هنوز به ايران نيامده است، در فرآيند جنبش ضدجهانى سازى عموماً زارعان بدون زمين و كارگران، روشنفكران و دانشجويان متشكل و فعال شده اند و در سراسر جهان با آن مقابله مى كنند.

 

نبايد فراموش شود كه هيچ وقت آمريكايى ها نخواستند دموكراسى ملى در كشورها ايجاد شود. من به شدت از برخى دانشجويان دلگير هستم كه فكر مى كنند آمريكايى ها براى ما دموكراسى مى آورند. آمريكايى ها در هيچ كجاى دنيا دموكراسى نمى برند. درست است كه در ايران نقض حقوق بشر وجود دارد. خود من شش ماه در انفرادى زندان مخوف ۵۹ بوده ام كه نقض آشكار حقوق بشر بود. اما اين فراموش نشود كه آمريكايى ها خود بسيار بيشتر و وقيح تر حقوق بشر را نقض مى كنند. آمريكايى ها به مراتب بدتر از كشورهاى ناقض حقوق بشر در سراسر جهان حقوق بشر را نقض كرده اند.

 

• در بخش فرهنگى

 

جهانشمول شدن فرهنگ آمريكايى هدف قرار گرفته است. آنها قصد دارند فرهنگ سرمايه دارى و آمريكايى را نشر دهند. جرج بوش چندى پيش در سخنانش رازى را برملا كرد. وى تاكيد كرد كتاب هاى درسى آمريكا براى تدريس در افغانستان و عراق به فارسى و عربى ترجمه شود. ما امروزه با قصه تلخ نابودى موزه عراق و تلاش در جهت تغيير سليقه اى كه سعى مى كند سليقه غذايى، فرهنگى و حتى جنسى آدميان را تغيير دهد، مواجه ايم. آنها صنعت سكس را درست كرده اند كه سالى ۵۰۰ ميليارد دلار درآمد دارد. شعار سرمايه دارى اين است كه هرچه را كه مى توانيم بفروشيم. بايد بفروشيم. صنعت سكس در ژاپن سالى ۴۰ ميليارد دلار گردش پول دارد. از طريق صنعت مواد مخدر سالانه ۱۵۰ ميليارد دلار در بانك هاى آمريكايى پولشويى مى شود.

 

غرب در قضيه عراق عزم خود را جزم كرد تا فرهنگ عراق و خاورميانه را نابود سازد. داستان موزه بغداد، خيلى غم انگيز است. قديمى ترين موزه جهان در بغداد بوده است. خانمى با BBC مصاحبه مى كرد كه من مى ديدم سربازان آمريكايى چند متر آنطرف تر از موزه از وزارت نفت پاسدارى مى كردند و هيچ حفاظتى از موزه به عمل نياوردند. كسانى كه حمله كردند عتيقه اصلى را از بدلى تشخيص مى دادند و در عرض مدت كوتاهى موزه به طور كلى غارت شد. ۳۰ كتابخانه را به آتش كشيدند كه همگى داراى بهترين و قديمى ترين كتاب هاى منطقه بودند. آنها مى خواهند فرهنگ مردم عراق و كل خاورميانه را به ذوق و سليقه خود درآورند. مى خواهند همه را طرفدار نئوليبراليسم و غرب كنند.

 

• در بخش نظامى

 

در كنفرانس پنجاهمين سال تشكيل ناتو بر هر دو هدف تاكيد شد: ۱) دقيق تر كردن سلاح ها «منظور سلاح هاى ليزرى و ماهواره اى و...»۲) دفاع از مرز هاى دموكراتيك در كشورهاى غير عضو.

 

• در بخش اطلاع رسانى

 

خبرسازى، تحليل سازى، آلودگى اطلاعات، القاى خبر و منفعل كردن افراد و به نوعى همه را طرفدار تمدن غرب كردن.

 

به طور مجمل نتايج جهانى سازى به اين شرح است:

 

۱) قطبى شدن نيروهاى اجتماعى، ايجاد شكاف بين فقر و غنا. همين الان ۳۰ ميليون آمريكايى زير خط فقر زندگى مى كنند و اين فقر در كشورهاى جنوب گسترش خواهد يافت. ۲) حاكمان كشورهاى جهان سوم را به خود وابسته كنند ۳) كم رنگ كردن ارزش ها و ارائه تعريف هاى معوج و منحرف از مفاهيمى چون استقلال، عدالت، معنويت و تضعيف حس ناسيوناليستى ملت ها.

 

استاد دانشگاه تهران در ادامه افزود: جهانى سازى پديده اى است كه از اراده اى قوى در سطح دنيا كه مى خواهد به نفع خويش به دنيا شكل دهد و در اين اراده كشورهاى جهان سوم مانند كشور ما منفعل هستند. به عنوان مثال مى توان به مسئله جنگ كه در طرح برژينسكى قرار داشت اشاره كرد. به طور كل هر انقلابى كه در هر جاى دنيا (چين، شوروى و...) در قرن بيستم صورت گرفته است، امپرياليست ها به آن حمله كرده اند. آمريكايى ها صدام را قانع مى كنند كه به ايران حمله كند.

 

ايالات متحده، عراق را ترغيب مى كند كه به ايران حمله كند. در مرداد ۵۹ برژينسكى در ملاقاتى در اردن با صدام، اين وظيفه را انجام مى دهد صدام حسين را به عنوان رهبر خاورميانه معرفى مى كند. البته سياست بر اين بود كه در جنگ ايران و عراق هيچ يك پيروز نشوند و هر دو كشور داراى سابقه و قدمت تاريخى و فرهنگى مضمحل شوند. تنها خسارت ما ميان ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ ميليارد دلار برآورد شده است. بعد از اتمام جنگ هم صدام را به حمله به كويت تحريك مى كنند.

 

ما به خوبى مى توانستيم با جهانى سازى مبارزه كنيم. هم چنانكه بعضى از رهبران كشور ها به خوبى از عهده اين كار برآمدند، مثلاً رهبران هند كه به خوبى توانستند با پاكستان برخورد عقلايى كنند و مانع از آتش افروزى هر چه بيشتر در منطقه كشمير شدند و اين امر خلاف خواست و اراده آنهايى است كه در جهت جهانى سازى برنامه ريزى و عمل مى كنند. طبيعى است كه در شرايط كنونى هيچ كشورى نمى تواند جداى از جهان باشد ولى خود كشور ها بايد تصميم بگيرند كه چگونه با جهان همراه شوند، چه كالايى توليد كنند و چه كالايى را بخرند.

 

در منطقه خاورميانه چند ويژگى مهم وجود دارد كه عوامل بازدارنده جهانى سازى به شمار مى آيند:

 

۱- اختلاف بين اعراب و اسرائيل كه آمريكا خواهان از بين رفتن اين اختلاف نيست. چون مى خواهد كشورى مانند اسرائيل هميشه به آن وابسته باشد. بخشى از وظايف سيا و پنتاگون در منطقه را اسرائيل انجام مى دهد.

 

۲- انقلاب ايران و تتمه مقاومتى كه از آن به جا مانده است كه همين نسل جوان ما است، هر چه نسل جوان در جامعه اى بيشتر باشد پتانسيل انقلاب در آن بيشتر است و البته همين امر عامل بازدارنده جهانى سازى است و مطمئناً در آينده جوانان از اين حالت خارج خواهند شد و به مبارزه عليه جهانى سازى خواهند پيوست.

 

۳- بازار منطقه خاورميانه و جمعيت ۱ ميلياردى آن، منطقه خاورميانه سرشار از انرژى است. ۱۰۰۰ ميليارد بشكه نفت خام و گاز در منطقه وجود دارد كه ۵۰ الى ۶۰ سال نفت جهان را تامين مى كند. خاورميانه و اطرافش يك بازار ۱ ميلياردى است، تنها ساليانه ۲۰۰ هزار كامپيوتر از طريق قاچاق وارد ايران مى شود كه مرتب مدل هاى آن عوض مى شود كل كالاى قاچاق وارداتى به ايران ۲/۱۱ ميليارد دلار برآورد مى شود!

 

۴- نيرو هاى مولد صنعتى منطقه، آمريكا مى خواهد در هر كشورى كه نفوذ كرد، نيرو هاى مولد آن منطقه تا يك سحطى رشد كنند تا بازارى براى غرب فراهم آيد. مثلاً جاده داشته باشند تا بتوان به آنها اتومبيل فروخت يا به سطحى از تكنولوژى برسند كه بتوان به آنها موبايل فروخت. اساساً ساختن ابر شهر ها و تخريب روستا ها از برنامه هاى جهانى سازى است.

 

رفيعى كه در جمع اعضاى جبهه مشاركت كرج سخن مى گفت، افزود: در «جهانى شدن» همه كشور ها از مزيت خود استفاده مى كنند ولى در «جهانى سازى» اجازه نمى دهند كه كشور ها از مزاياى خود استفاده كنند و كسانى نيز در داخل كشور ها با آنها همدست مى شوند.

 

در ذات نظام سرمايه دارى، دموكراسى نيست. در نزد آنها دموكراسى ابزارى بزك كرده براى فريب جهان سوم است. دموكراسى آمريكايى شبيه تركيه و پاكستان است كه در آنجا آزادى احزاب در چارچوب منافع آ مريكا و در چارچوب فرآيند جهانى سازى است.

 

آمريكا اگر براى جهان سوم، آزادى و دموكراسى مى خواست اين گونه با به راه انداختن آتش جنگ، دو كشور قدرتمند منطقه (ايران و عراق) را به فلاكت نمى انداخت. به باور بنده، ايران بايد با روسيه، چين و هند اتحاد استراتژيك برقرار كند، در حالى كه قرارد اد هاى بازرگانى كه با چين و هند داريم اصلاً در مقايسه با اروپا نيست. ما بايد به فكر تقويت ارتباط خود با روسيه و هند و چين باشيم.ضمناً بايد از هندى ها و چينى ها راه مقابله با «جهانى سازى» را ياد بگيريم.