مشاركت سياسي زنان گرگان

زنان ايران - يكشنبه 7 تير 1383- 27 ژوئن 2004

ايمان مظفري

Email:mozafari_eman@yahoo.com

مقدمه:

از جمله حقوق زنان حق مشاركت آنها در انتخابات است كه به گواه تاريخ تا اواخر قرن 19 اساسا زنان در هيچ كجاي دنيا حق مشاركت حتي در انتخاب كردن نمايند را نداشتند و در هنگام تشكيل خانواده نيز همواره انتخاب مي شدند و كمتر به انتخاب يا مشاركت در انتخابات پرداخته اند . اما از قرن بيستم به بعد پس از انتشار اعلاميه جهاني حقوق بشر و وضع قوانين جديد به تدريج حق راي دادن و انتخاب شدن گسترش پيدا كرد تا آنجا كه حضور زنان در عرصه هاي انتخاباتي به عنوان ملاك هايي از توسعه كشورها به شمار رفت. كشور ما و از جمله شهرستان گرگان در زمينه انتخاب شدن و تصدي مشاغل بالاي جامعه هنوز در درجه ضعيفي قرار دارد كه به تدريج با حضور نمايندگان از جمله در شوراهاي محلي مي توان به گسترش مشاركت زنان اميدوار بود.

تحقيق حاضر سعي دارد تا به شيوه كتابخانه اي دلايل و و عوامل مؤثر بر افزايش يا كاهش مشاركت هاي سياسي زنان را در شهر گرگان مورد بررسي قرار دهد و از اين رهگذربتواند با ارائه راهكارها سعي در بهبودي وضعيت مشاركت هاي سياسي زنان را داشته باشد.

در هر صورت نا ديده انگاشتن نيازها، خواسته ها و مطالبات زنان به نفع توسعه جامعه ما نخواهد بود و با توجه به رشد حضور دختران در مراكز آموزش عالي و مجامع علمي مي بايست زمينه هاي حضور آنان را در عرصه هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي فراهم آورد.

يقيقنا نتايج تحقيقات مي تواند در اين مسير كارساز و مؤثر باشد بوده و اميد كه درسطوح سياست گذاري و برنامه ريزي مورد توجه دست اندركاران امر قرار گيرد.

تشريح وضعيت حوزه انتخابيه گرگان:

شهر گرگان مركز استان گلستان است كه در انتخابات رياست جمهوري و مجلس شوراي اسلامي همراه با شهر آق قلا به عنوان يك حوزه انتخابيه به شمار مي رود. اما در انتخابات شوراها به عنوان يك حوزه مستقل به شمار مي رود. شهر گرگان جمعيتي بالغ بر 230 هزار نفر دارد كه مشتمل بر 23 هزار خانوار است. شهرستان گرگان با جمعيتي بالغ بر 362725 نفر در سال 81 به لحاظ موقعيت جغرافيايي از شمال به شهرستان آق قلا، از شرق به علي آباد كتول، از جنوب به استان سمنان و از غرب به شهرستان كردكوي منتهي مي گردد. شهر گرگان بر اساس سرشماري سال 75 داراي 323 هزار نفر جمعيت مي شود كه از اين تعداد 195014 نفر در نقاط شهري و 128099 نفر در نقاط روستايي سكونت دارند كه به ترتيب 60 درصد شهري و 40 درصد روستايي را شامل مي شوند. اين شهرستان بر اساس آخرين تقسيمات كشوري داراي 2 بخش (مركزي و بهاران) ، 5 دهستان (روشن آباد، انجيرات، استراباد جنوبي، استراباد شمالي و قرق) و 2 نقطه شهري (گرگان و سرخنكلاته) مي باشد.

شهرستان آق قلا با جمعيتي بالغ بر 106102 هزار نفر در سال 81 به لحاظ جغرافيايي از شمال به كشور تركمنستان، از شرق به شهر گنبد و علي آباد و از جنوب به شهر گرگان و از غرب به شهرستان تركمن منتهي مي شود. شهرستان آق قلا در سرشماري مركز آمار ايران در سال 75 داراي 98664 نفر جمعيت بوده كه از اين تعداد 27982 نفر در نقاط شهري و 70628 نفردر نقاط روستايي سكونت داشتند كه به ترتيب 28 درصد شهري و 72 درصد روستايي بودند. شهرستان آق قلا از دو بخش مركزي و وشمگير تشكيل شده است كه داراي 5 دهستان به نام هاي آق آلتين، گرگان بوي، شيخ موسي، مزرعه جنوبي و مزرعه شمالي مي شود. دو نقطه شهري اين شهرستان شامل آق قلا و انبار الوم است.

 

بيان ديدگاه هاي جامعه شناسي درباره مشاركت سياسي:

هر چند تحقيقات درباره دلايل ميزان مشاركت سياسي زنان مورد توجه محققين قرار گرفته است اما همواره اين موضوع با رويكردهاي مختلفي مواجه شده است و هر يك از پژوهشگران بينش هاي خود را دربار مسايل مرتبط با مشاركت سياسي زنان ابراز داشته اند.

تالكوت پارسونز جامعه شناس آمريكايي مي گويد: زنان نبايد در زندگي شغلي از الگوي مردانه پيروي كنند و در رقابت مستقيم با مردان طبقه خويش برآيند زيرا تغييردر فرم هاي شغلي و ايجاد برابري موجب از هم گسيختگي ساخت خانواده خواهد شد. همچنين هرگونه تغييردر نقش زنان خطرات زيادي در پي دارد و واگذاري نقش به زنان در امور اقتصادي و سياسي، سبب تخريب كاركرد هاي كنوني جامعه مي شود.

متاسفانه در اكثر تحقيق هاي جامعه شناسانه مشاركت سياسي زنان از نگاهي مردمحورانه برخودار بوده است و خواسته ها و مطالبات آنان در اين نگاه ناديده گرفته شده است. اما شايد براي بررسي دقيق تر به ميزان مشاركت هاي مردم (اعم از زن و مرد) لازم با شد به نظريه ماكس وبر توجه كنيم:

ماكس وبر معتقد است كه افزايش درخواست ها براي مشاركت در انتخابات منصفانه و تقاضا براي برپايي نظام هاي سياسي چند حزبي در شرايطي محقق خواهد شد كه مفهوم شهروندي به درستي در ميان مردمان يك جامعه جا بيفتد. وي براي مفهوم شهروندي سه شاخصه عمده را بيان مي كند:

الف) فرد توانايي تنظيم سياست را داشته باشد.

ب) فرد توانايي مشاركت در تصميم گيري را داشته باشد.

ج) فرد بتواند در انتخابات رهبران شركت كند.

در اين شرايط است كه انگيزش هاي لازم براي مشاركت افراد در عرصه هاي سياسي فراهم خواهد شد. زيرا با تحقق معناي شهروندي فرد مي بيند كه آنچنانكه تي اچ مارشال مي گويد مي تواند به حقوق مدني، سياسي و اجتماعي خود دست پيدا كند. تي اچ مارشال معتقد است كه با پيشرفت مفهوم شهروندي كه وبر مي گفت آرام آرام سه بعد از حقوق شكل خواهند گرفت:

الف) بعد مدني : كه شامل حقوقي مانند آزادي بيان، حق محاكمه منصفانه و دسترسي برابر به نظام هاي قانوني مي شود.

ب) بعد سياسي كه شامل حق راي، نامزدي مقامات انتخابي، حق شركت در احزاب سياسي و مشاركت به شيوه هاي گوناگون در فرآيند قانونگذاري مي شود.

ج) بعد اجتماعي كه با ظهور دولت رفاه و دسترسي به مزاياي بهداشتي ، آموزشي ، بيكاري و امنيت اجتماعي همراه مي شود.

دسترسي و دستيابي به اين حقوق منجر به افزايش ميزان اعتماد و در نتيجه افزايش حضور در عرصه هاي تنظيم سياست مانند انتخابات پارلماني مي شود. اين موضوع جامعه زنان را مورد استثناء قرار نمي دهد و چنانچه زنان هم بتوانند در يك جامعه احساس شهروندي داشته باشند يقينا مي توانند براي مشاركت در عرصه هاي سياسي اميدوارانه بيانديشند.

اما يورگن هابرماس جامعه شناس آلماني از نگرشي ديگر به بحث درباره ميزان مشاركت هاي شهروندان در عرصه هاي سياسي مي پردازد. او از «حوزه هاي عمومي» نام مي برد كه بر اساس برابري، در دسترس همه شهروندان است و بنابراين تحت سلطه يا كنترل كنش گران قدرتمند اقتصادي و مقامات دولتي نيست. نانسي فريزر در توصيف حوزه عمومي هابرماس مي گويد: « اين مفهوم، تئاتري را در جوامع مدرن مشخص مي كند كه در آن مشاركت سياسي از طريق گفت و گو اجراء مي شود. حوزه عمومي فضايي است كه در آن شهروندان درباره امور مشتركشان گفتگو مي كنند»

حوزه عمومي نيازمند انجمن هاي داوطلبانه و مستقل شهروندان و دستگاهي نهادينه است كه اجازه انتشار بدون محدوديت اطلاعات و انديشه ها را بدهد. بنابراين انواع گوناگون سازمان هايي نظير: اتحاديه هاي گارگري، سازمان حقوق بشر، سازمان هاي محيط زيست و ... جزء جدايي ناپذير آگاهي درباره مسائل روز به شهروندان و فراهم ساختن وسايل بيان انواع گوناگون ديدگاه ها و نگرش ها درباره موضوعات مورد بحث است. بنابراين به ديگر سخن ميتوانيم بگوييم دسترسي زنان به عنوان بخشي از شهروندان به حوزه عمومي كه يورگن هابرماس به آن اشاره مي كند مي تواند در وضعيت مشاركت سياسي آنها تاثير بگذارد. حال بايد اين سئوال را مطرح كنيم كه تا چه اندازه حوزه هاي عمومي در جامعه ما گسترش پيدا كرده اند و زنان در آنها نقش ايفاء مي كنند؟ و اين نقش آفريني آنها منجر به افزايش مشاركت سياسي در قالب نمايندگي افكار عمومي و بخش هايي از ديدگاه هاي اعضاي يك جامعه مي شود.

نگرش هاي جامعه شناسي فمينيستي درباره مشاركت زنان در انتخابات:

به نظر سيلتانن و استان ورث ظرفيت سياسي زنان در متون مرد محور متداول دست كم گرفته شده است. آنها معتقدند كه پژوهش هاي مرد محورانه مشاركت زنان در سياست را كمتر از مردان قلمداد مي كند و علايق و خواسته هاي زنان را بيشتر بازتاب تعهدات اخلاقي يا خانوادگي جلوه مي دهند تا موضوع اصيل سياسي. به ادعاي پژوهشگران مرد محور زنان در قياس با مردان كمتر راي مي دهند، محافظه كار ترند، تزلزل آراي بيشتري دارند و بيشتر تحت تاثير شخصيت ها قرار مي گيرند. اما جامعه شناسان فمينيست نشان داده اند كه اين آراء بر شواهد سستي استوارند.

گوت و رايد معتقد هستند، اينكه زنان كمتر از مردان آگاهي سياسي دارند يا كمتر به سياست علاقه نشان مي دهند درست نيست. به نظر اين دو شواهد حاكي از آن است كه احزاب سياسي، اتحاديه هاي كارگري و معيارهاي مشاركت سياسي با علايق و نيازها و فرصت هاي بسياري از زنان همخواني ندارد. زمان برگزاري جلسات اتحاديه ها و احزاب غالبا به گونه اي است كه زنان به دليل تعهدات خانگي نمي توانند در آن شركت كنند. شركت در گپ هاي دوستانه و بحث و جدل درباره مسائل مهم نيز براي زنان آسان نيست.

به نظر فمينيست ها بايد براي فعاليت سياسي زنان معاني تازه اي يافت. مثلا راي ندادن زنان ممكن است در واقع نشانه پايين بودن ميزان ثمربخشي انتخابات باشد. اگر علايق سياسي زنان در سياست بازتابي ندارد پرسش بايد اين باشد كه چرا زنان بايد راي دهند نه اينكه چرا زنان راي نمي دهند. سرانجام جامعه شناسان فمينيست معتقد هستند كه مي بايست مهارت هاي خاص زنان را بار ديگر و اين بار با ديد تازه اي ارزيابي كرد و به ربط آن با زندگي سياسي انديشيد.

بيان آماري از وضعيت مشاركت سياسي زنان در انتخابات:

در دوره اول شوراهاي اسلامي سال 1377

درصد مشاركت زنان نسبت به مردان جمع مرد زن شهر

1/3 درصد 1407 1363 44 گرگان

در دوره دوم شوراهاي اسلامي سال 1381

درصد مشاركت زنان نسبت به مردان جمع مرد زن شهر

3/5 درصد 843 798 45 گرگان

در مجموع ميزان مشاركت هاي سياسي زنان در دوره دوم شوراهاي محلي نسبت به دوره اول شوراهاي محلي 7/2 درصد افزايش داشته است. اين در حاليست كه ميزان مشاركت هاي سياسي زنان در قالب كانديداتوري شوراهاي اسلامي كل كشور 9/20 درصد كاهش داشته است. اين افزايش رقم در راستاي فعاليت هاي دفتر امور اجتماعي و انتخابات و دفتر امور بانوان استانداري گلستان بوده است كه طي طرحي ضمن شناسايي زنان توانمند با حضور مستقيم كارشناسان اين دو دفتر يا برگزاري نشست هاي متعدد زنان توانمند را تشويق به شركت در انتخابات كرده اند. (به جدول زير توجه كنيد.)

درصد كاهش يا افزايش دومين دوره اولين دوره حوزه انتخابيه

9/20- 5738 7252 كل كشور

250+ 413 118 استان گلستان

7/2+ 45 44 شهر گرگان

مشاركت زنان در امر كانديداتوري انتخابات مجلس ششم، مياندوره اي ششم و هفتم شوراي اسلامي شهر گرگان و آق قلا

درصد مشاركت زنان نسبت به مردان جمع مرد زن مرحله انتخاباتي

5/8 درصد 35 32 3 مجلس ششم

4/4 درصد 45 43 2 مياندوره اي مجلس ششم

2/6 درصد 85 80 5 مجلس هفتم

 

وضع موجود نهادهاي فعال سياسي در ارتباط با زنان در شهر گرگان:

فعاليت هاي سياسي در شهر گرگان در قالب احزاب سياسي و تشكل هاي غيردولتي قابل تصور است. اما متاسفانه هيچكدام از احزاب موجود در كشور شاخه خاص زنان در اين شهر ندارند تا بتوان به بررسي و مطالعه دقيق آن پرداخت. اما در كل با شروع فصل انتخابات زنان به سمت احزاب سياسي گرايش پيدا مي كنند و با اعلام كانديداتوري سعي در هماهنگي برنامه ها و پيشبرد سياست هاي هماهنگ با احزاب مي نمايند. زنان هر چند ممكن است در ساختار احزاب مشاركت نداشته باشند اما آگاهي از برنامه ها و سياست هاي احزاب آنها را در چارچوب حزبي قرار مي دهد. شايد بتوان در پاسخ به اين سئوال كه زنان شهر گرگان چگونه در قالب نهادهاي حزبي كانديد مي شوند، را در اين دانست كه اين اقدام و مشاركت آنها صورت غير مستقيم دارد و جا دارد كه اضافه شود بسياري از مردان نير به همين شيوه با احزاب سياسي مشاركت مي نمايند. اين موضوع هم ريشه تاريخي دارد. زيرا شكل گيري فعاليت هاي حزبي در ايران به مانند آنچه در كشورهاي داراي سابقه طولاني در زمينه فعاليت هاي حزبي كار كرده اند، به گونه اي نيست كه فرد در آن احساس هويت حزبي كند و در نهايت منجر به وابستگي آن شود. حزب در اصطلاح علمي آن قائم به شخص نيست و همواره در اجتماع به صورت يك جريان وجود دارد كه افراد به آن ملحق مي شوند و يا از آن جدا مي گردند. هر چند نهاد حكومت و دولت در ايران سابقه طولاني دارد اما اجزاء آن به مانند حزب به صورت مصطلح امروزي داراي سابقه چندان طولاني نيست. شايان ذكر است كه حتي در قانون اساسي منسوخ سابق نام حزب ديده نمي شود و اولين بار قانون اساسي مصوب سال 1358 در اصل 28 وجود آن را به شرح زير اعلام داشته است:

احزاب، جمعيت ها، انجمن هاي سياسي و صنفي، انجمن هاي اسلامي يا اقليت هاي ديني شناخته شده آزادند مشروط به اينكه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچكس را نمي توان از شركت در آنها منع كرده يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت.

بنابراين با توجه به تازگي وجود احزاب در كشورمان نداشتن شاخه زنان در احزاب شهر گرگان چندان تعجبي ندارد اما به نظر مي رسد توجه به اين مسئله ضروري به نظر مي رسد تا زمينه هاي توسعه فعاليت زنان به صورت قانونمند و سالم فراهم شود.

از ديگر نهادهاي ويژه اي كه مي تواند زمينه هاي حضور زنان را در عرصه هاي سياسي آماده كند تشكل هاي غير دولتي ويژه زنان است كه از اركان مهم جامعه مدني به شمار مي رود. سازمان ملل متحد و ديگر سازمان هاي بين المللي بر ايجاد و توسعه آنها تاكيد فراوان داشته و از حضور آنها در اكثر جلسات خويش استقبال مي كنند. از جمله تعاريف مربوط به تشكل هاي غيردولتي زنان مي توان به اين تعريف اشاره كرد كه سازمان هاي غير دولتي زنان گروهي است از زنان داوطلب و هم هدف كه بدون وابستگي به دولت صورت غير انتفاعي و عام المنعفعه با تشكيلات سازمان يافته در جهت اهداف، موضوعات فرهنگي، اجتماعي، تحقيقاتي، تخصصي، صنفي، حرفه اي و ... فعاليت دارند.

زهرا شجاعي در خبرنامه شماره 22 امور بانوان وزارت كشور سال 80 مي نويسد:

برابر با اطلاعات موجود حدود 280 سازمان غيردولتي درايران فعاليت دارند كه تعداد آنها از سال 80 نسبت به چهار سال قبل 320 درصد افزايش داشته است.

در شهر گرگان نهادهاي مردمي در زمينه هاي گوناگون فعاليت دارند كه عبارتند از : كانون فخرالدين اسعد گرگاني، خانه ماواي جوان، كانون نو انديشان جوان، انجمن بانوان خانه دار، انجمن همرهان، انجمن خيريه ياوران امام علي، كانون حضرت زينب، كانون ابريشم و انجمن غيردولتي سبا مهر آفرين.

اهم فعاليت هاي اين تشكل ها خيريه، فرهنگي و هنري است و چندان فعاليت سياسي ندارند و همچون نهادهاي حزبي در ابتداي راه هستند. هر چند از نظر مواد قانوني با توجه به جهت گيري هاي برنامه توسعه سوم كشور كمبود احساس نمي شود ولي در عمل تشكل هاي مردمي آنچنانكه در ساير كشورهاي پيشرفته وجود دارند در كشورمان و همچنين شهر گرگان چه از لحاظ كمي و چه از لحاظ كيفي از آنچنان رشدي برخوردار نيستند كه بتوانند مطالبات سياسي مردم را جامه عمل بپوشانند و اساسا مشكل زنان ضعف در اين قسمت است. زيرا هنگاميكه اين تشكل هاي ضعيف باشند ناچار همه امور در دست دولت خواهد بود در حاليكه مطالبات سياسي زنان بايد به صورت خود جوش از درون جامعه در قالب تشكل ها تبلور يابد. موانع پيش روي سازمان غيردولتي به طوريكه در جزوه سازمان هاي غير دولتي در سال 81 توسط كميته امور بانوان و جوانان استانداري گلستان منتشر شده است عبارتند از:

الف) نداشتن هدف مشخص.

ب) نبود برنامه نوشته شده دقيق و فراگير براي پيگيري هدف ها.

ج) نبود عملكرد حرفه اي.

د) وجود ضعف در مديريت مالي

ذ) بي توجهي به تشكيل يك بايگاني كارآمد.

ر) نا تواني دريافتن اعتبارات و منابع مالي.

ز) نبود ابتكار و آفرينندگي.

م) استفاده نكردن از مزاياي شبكه ارتباطي.

عوامل متغير در ميزان مشاركت هاي سياسي زنان:

عوامل بازدارنده يا تسهيل كننده در مشاركت سياسي زنان مي تواند به طور خلاصه در موارد ذيل عنوان شود. اما بايد توجه داشت كه هر يك از اين عوامل به عنوان متغيرهاي مستتقل هستند و هر يك مي توانند تحت تاثير عوامل ديگر باشند.

الف) چگونگي اعتماد و نگرش زنان نسبت به مشاركت سياسي آنان.

ب) نقش تحصيلات و ميزان آگاهي زنان در مشاركت سياسي.

ج) رابطه موقعيت هاي اجتماعي و اقتصادي زنان.

د) نقش وضعيت اشتغال زنان در مشاركت سياسي.

ذ) نقش اجتماعي شدن و عوامل اجتماعي كننده در مشاركت هاي سياسي.

ر) نقش فرهنگ و ساختار و نهادهاي سياسي در مشاركت سياسي.

ز) نقش نگرش و عملكرد نخبگان در مشاركت سياسي زنان.

س) نقش احزاب، سازمان ها و گروه هاي سياسي و صنفي در مشاركت سياسي.

ش) نگرش مردان و ساختار قدرت در خانواده و تاثير آن در ميزان مشاركت.

م) كم و كيف مشاركت زنان در جنبش هاي مختلف اجتماعي و سياسي.

و) نظام هاي آموزشي.

(برگرفته از خبرنامه زنان وزارت كشور سال 81)

اين عوامل در يك نگرش كلي به دو دسته قابل تقسيم هستند:

الف) جنبه هاي جامعه شناسانه.

ب) جنبه هاي روانشناختي.

زيرا كنش هاي اجتماعي را نمي توان صرفا به روان شناختي بودن يا جامعه شناختي بودن تقسيم بندي كرد. طبق طرح پژوهشي درباره «نگرش هاي رفتاري ايرانيان» كه توسط وزارت فرهنگ و ارشاد در سال 81 انجام شده است مشخص شد كه 18 هزار شيوه رفتاري در ايرانيان وجود دارد كه شامل رفتارهاي اجتماعي، فرهنگي، باورها و گرايش هاي ايرانيان و تاثير آن در تحولات اقتصادي و اجتماعي و حوزه فرهنگ و هنر مي باشد كه در آن متغيرهايي نظير جمعيت، سن، ميزان تحصيلات، و باورها در نظر گرفته شده است. ( روزنامه همشهري، مرداد81)

تنوع اين گرايش ها، يقينا در نحوه مشاركت زنان ايراني در امور سياسي تاثير گذار است.

در برخي از كشورها به دليل اعتقاداتي كه نهادينه شده است اعتقاد به شركت در انتخابات يا اعتقاد به برابري حقوق زن و مرد و بسياري ديگر نهادينه شده است و نياز به عوامل بيروني براي ايجاد چنين گرايش هاي و باورها نيست. اما در ديگر كشورها ممكن است اساس كانديد شدن بر بينش اجباري بودن و تقليد استوار باشد يا در نوشته ها و گفته ها شعار برابري زن و مرد را مي شنويم اما در نهان ممكن است افراد به صورتي ديگر بيانديشند. اين موضوعات شامل جنبه هاي روانشناختي موضوع است و از عوامل مؤثر در افزايش يا كاهش مشاركت سياسي زنان است. تا زمانيكه نگرش هاي ذهني و عيني به وجود نيايد نمي توانيم به بهبودي وضعيت مشاركت به نحو مطلوب اميدوار باشيم. براي رسيدن به اين نقطه مي توان اين شيوه را مطرح كرد:

تسريع و ارائه طرح وبرنامه و تحقيق در راستاي رسيدن به اهداف در سه مقوله كنش هاي اجتماعي ، سازمان هاي اجتماعي و تغييرات اجتماعي. زيرا شرط كنش هاي اجتماعي در امر مشاركت اجتماعي وجود سازمان هاي اجتماعي مناسب است كه بتوانند آزادانه در آن فعاليت كنند تا در نتيجه تغييرات لازم را به وجود بياورند. به عبارتي نوع مشاركت زنان در جامعه نشانگر ارتباط اين سه مقوله با يكديگر است. با نگاهي به وضعيت آماري مشاركت سياسي زنان در شهر گرگان به اين نتيجه مي رسيم كه وضعيت مشاركت روند خوبي دارد هر چند تا برابري 50 درصدي زنان فاصله زيادي است.

نتيجه گيري:

بر اساس آنچه كه گفته شد مشاركت زنان در امور سياسي، اجتماعي ابعاد متعددي دارد.

آنچه كه مي تواند سرگذشت زنان را تغيير دهد و راه هاي دستيابي به حقوق خويش را فراهم نمايند مشاركت در ابعاد سياسي نظير انتخاب شدن به عنوان نماينده است كه اين تحقيق نشان مي دهد. در شهرستان گرگان در انتخابات شوراهاي محلي دوره اول از 1407 كانديدا تنها 44 زن حضور داشتند كه معادل با 1/3 درصد و در دوره دوم انتخابات شوراهاي محلي از مجموع 843 كانديدا تنها 45 زن معادل با 3/5 درصد مشاركت داشته اند.

در انتخابات مجلس ششم از ميان 35 كانديدا در حوزه گرگان و آق قلا تنها 3 كانديداي زن وجود داشتند كه 5/8 درصد مشاركت را نشان مي دهد. در انتخابات مياندوره اي مجلس ششم كه بر اثر سقوط هواپيماي ياك 40 و از دست دادن تمامي نمايندگان استان گلستان برگزار شد، از ميان 45 نفر كانديدا 2 نفر كانديداي زن بودند كه 4/4 درصد مشاركت زنان را نسبت به مردان نشان مي دهد. همچنين در انتخابات مجلس هفتم از ميان 85 كانديدا 5 نفر كانديداي زن بودند كه 2/6 درصد مشاركت را نشان مي دهد. در مجموع مي توان گفت ميزان مشاركت سياسي زنان در امر كانديداتوري در مجلس هفتم نسبت به مجلس ششم 3/2 درصد كاهش داشته است.

البته مشاركت پايين زنان تنها مختص به شهر گرگان و يا استان گلستان نيست و در سراسر كشور اين چنين وضعيتي حكمفرماست. جالب است كه بر اساس گزارش مر كز امور مشاركت زنان درباره جايگاه نظام مديريت دولتي كشور در حاليكه در سال 75، 14/3 درصد مديران دولتي كشور زن بودند ولي اين رقم در سال 80 به 98/2 درصد مي رسد كه نشان از كاهش مشاركت زنان در سطوح مديريتي يعني انتخاب شدن دارد.

اين اعتقاد وجود دارد كه فرهنگ هر جامعه به صورت تدريجي تغيير مي كند و شرط تغييرات اجتماعي از جمله فرهنگ آگاهي افراد جامعه است. نا گفته نماند كه انگيزه نياز به موفقيت به عنوان يك محرك بسيار سازنده به همان اندازه كه در مردان وجود دارد در زنان نيز موجود است كه با فراهم ساختن بروز اين ظرفيت هاي بالقوه مي توان به توسعه پايدار كشور اميد بست.

 

پيشنهادات محقق در جهت توسعه مشاركت سياسي زنان در شهر گرگان:

الف) انجام تحقيقات گسترده تر و شناسايي موانع اجتماعي، فرهنگي از اين طريق.

ب) گسترش مباني برابري حقوق زن و مرد در سطح مدارس با گنجاندن واحدهاي درسي با اين عنوان و طرح زندگينامه زنان موفق.

ج) فعاليت بيش از پيش انجمن هاي غيردولتي زنان و مردان براي گسترش مباني آموزشي در جهت تغيير باورها و نگرش ها.

د) الگو سازي از زنان موفق در عرصه هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... توسط نهادهاي مرتبط در بخش دولتي و غيردولتي.

ر) تشويق مطبوعات و رسانه هاي محلي به پرداختن مسايل زنان.

ز) راه اندازي نشريات ويژه زنان از طريق حمايت مراكز مربوطه.

 

منابع:

كتاب انديشه هاي بنيادي در جامعه شناسي از پيتر كيويستو و ترجمه آقاي منوچهر صبوري. انتشارات نشر ني.

جامعه شناسي زنان از پاملا آبوت و كلر والاس و ترجمه خانم منيژه نجم عراقي. انتشارات نشر ني.

تحقيق مشاركت سياسي زنان در ايران به كوشش دكتر مير حسن محسني تبريزي.

كتابنامه انتخابات دفتر امور اجتماعي استانداري گلستان.

آمار نامه سازمان مديريت و برنامه ريزي استان گلستان.

روزنامه همشهري ، مورخ 22 مرداد، گزارشي از محمد رضا ارشاد.

روزنامه همشهري مورخ 16/5/1380 و خبرنامه هاي شماره 22 و 33 سال هاي 80 و 81 امور بانوان وزارت كشور.