سخنرانی نوام چامسکی در مراسم اعطای جایزه کارل فـُن اُسی يتسکی به وی در تاریخ 23 ماه مه در شهر الدنبورگ آلمان

 

"مبارزه را ادامه دهید"

 

Junge Welt 
2004.05.27

برگردان ناهید جعفرپور

 

اصلا نمیدانم چگونه و با چه زبانی  شدت سپاسگزاریم را برای اهدای این جایزه که الحق تنها لایق انسانهای برجسته و خارق العاده ای است که با زندگی و آثار شان نشان دادند که شهامت و انسانیت یعنی چی ، بیان کنم. این برای من افتخار بزرگی است که قدم در جای پای اوری اونری بنهم. زیرا که وی مردی است که من از نزدیک میشناسم و سال های سال است که آثار ش را بخاطر قلم زیبا ،با شهامت و نکته سنجش تحسین می نمایم و به برخورد معقولش در رابطه با صلح و عدالت اجتماعی آفرین میگویم . دو سال پیش اوری آونری در صحبتش بجا، کارل اُسی يتسکی را در ردیف پیغمبران عبری قرار داد و به یاد آورد که چگونه الیاس پیغمبر توسط پادشاه اهب نفرین گشت بعنوان کینه توز اسرائیل  طرد گردید. پادشاه اهب در تورات ماهیت پلیدان و شران را بخود گرفت. همانطوری که تا به امروز هم شنیع ترین حاکمان این ماهیت را داشته اند و قدرت دولتی را در مقابل کشور و مردم و فرهنگ قرار داده اند. اگر الیاس، پادشاه قاتل را آزار میداد، او اسرائیل را آزار داد. متاسفانه این چنین رسمی هم امروز اجرا می گردد. واژه همه جائی " ضد آمریکائی" یک دلیل واضح و کنونی این ماجراست. و در حقیقت بیانگر همان طرز تفکر عمیق دیکتاتورمنشانه است. پیغمبران توراتی را در نگاه امروزی می توان بطور کامل با روشنفکران دگراندیش ترسیم نمود. آنها تجزیه و تحلیل های جغرافیای سیاسی را که مورد قبول قدرتمندان نبود منتقل می نمودند. آنها مردم را از عقوبت های جنایت این حاکمان آگاه می ساختند و به آنان اخطار می کردند و بالاخره آنان خواهان عدالت و اجرای حقوق بشر و شرف انسانی بودند. آنان در زمان زندگیشان دچار نفرت حاکمان قرار گرفته و بارها به مجازات های سنگین محکوم شدند. آنزمان در دربارها متملغین تحسین میشدند و مورد احترام قرار میگرفتند. چند فرن بعد این ارزش ها از تعاریف تاریخی رخت بر بستند و امروز ما به پیغمبران احترام می گذاریم و متملغین را لعنت می فرستیم. بله امروز دیگر انگاره ها و رسوم غلط باستان از ما فاصله گرفته اند و کنار گذاشته شده اند.

کارل فن اُسی يتسکی در زمان حیاتش بطوری بیرحمانه طرد گشت و مجازات گردید. امروز از او بجا و به حق بعنوان شخصیتی جوانمرد و قهرمان یاد می گردد. در دفتر من در انستیتوی تکنولوژی ماساچوست، به دیوار تابلوی نقاشی آویزان است که یک راهب مسیحی هدیه نموده است. این نقاشی فرشته مرگ را تجسم نموده است که بالای سر رو مرو بیشوف اعظم  ال سالوادور قرار دارد کسی که قتلش بیانگر یک دهه ( سال های 80 به بعد) از بدترین بیرحمی ها بود. در مقابل بیشوف اعظم 6 روشنفکر آمریکا جنوبی قرار دارند که با این بیشوف و دخترش و خانم خانه دارش در سال 1989 بطوری هدفمند و تیراندازی به مغز آنان به قتل رسیدند. این تصویر بیانگر یک دهه وحشت وخشونت و بیرحمی است. همان دست های جنایتکار بعدا قتل عام بین المللی را که بنام آکسیون های ترور تصویر شد و رومرو از آن به عنوان " جنگ نابود کننده و کشتار خلق" نام برد و هزاران غیر نظامی بی دفاع را به نابودی کشاند،تدارک دیدند. این راهب های روشنفکر هم چنان بیشوف رومرو  مقتول صدای بی صدایان بودند و همچنان بسیاری از شخصیت های جسور و مبارز تاریخ بشریت که آوازه شجاعتشان نمونه برای دیگران بود ،سرنوشتی دردناک یافتند و چون بیشوف رومر دو بار اعدام گردیدند. اول اینکه اینچنین بیرحمانه بقتل رسیدند و دوم اینکه در کشورهای پیشرفته غرب همچنان بر روی نقش روشنفکران سرپوش گذاشته شد و فاش نگردید که چه سرنوشت بیرحم و پلیدی را روشنفکران همواره بدنبال داشته اند. متخصصین و فعالان تنها نام آنان را میدانند و می توانند تصور کنند که آنان چه ها نوشتند و کسی که از تاریخ می آموزد دلایل این بیرحمی ها برایش پنهان نخواهد ماند و او مطمئنا واقعیتی را که خجالت آور و مشهود و در رابطه تنگاتنگ با قدرت و جرایم است را میداند. این نقاشی به دیوار اطاق کار من آویزان است که مرا روزانه به یاد دنیای حقیقی و واقعی بیاندازد. همچنین آویزان بودن این نقاشی به دلیل دومی هم برای من مهم است اینکه روزانه بسیاری به دفتر کار من مراجعه می نمایند که بسیاری از آنان آمریکای جنوبی هستند و این تابلو را می شناسند و آنرا با پوست  و گوشت خود لمس نموده اند. در مقابل شاید 10 درصد اروپائی ها داستان این نقاشی را بدانند و من میتوانم بگویم که متاسفم، این خود نمونه ای کوچک از فرهنگ اخلاقی و روشنفکری جامعه خود ماست. اوری آونری آنزمان در پایان سخنان خود آرزوی صلح و رفع بحران از مناطق این کره خاکی  را نمود. صلحی که برایش آنچنان شجاعانه قدم برداشت. آنزمان مناسبات تاسف آور بود. امروز این تصویر بسیار خشن تر گشته است و نتیجه اش تنها می تواند به تروری گسترده و جهانی و شاید بدتر بیانجامد. اما من شکی ندارم که راه های صلح آمیز هم وجود دارند. راه حل قابل تعمقی که از سوی گوش شالوم  تائید گشته است همان راه حلی است که از جانب سازمان صلحی که آونری در آن نقش مهمی داشته است هم مطرح می گردد و در اول دسامبر سال 2003 در ژنو به اطلاع افکار عمومی جهان رسانده شد. بسیاری از دولت ها البته نه همه، از این راه حل استقبال نمودند. نیویورک تایمز در این باره گزارش داد که :" دولت آمریکا جزء کشور هائی نیست که از این راه حل پشتیبانی نموده اند".  نتیجه این موضع گیری آمریکا کاملا روشن بود و دیده شد و همچنین روشن است که نهاد های اروپائی میتوانستند نقشی مهمی را در این رابطه داشته باشند. این تنها مثال موجود نیست بلکه فقط مثالی است تهدید کننده. موقعیت جدی که در آن بسر می بریم و ماهم در آن به نحوی گرفتار شده ایم از اغراق گذشته است. ما همه این واقعیت را میدانیم و به آن آگاهیم که انسانها یک چنین تسلیحات نابود کننده ای را خلق نموده اند که توسط آن بقای انسانیت در خطر است. دانشمندان آمریکائی مدت هاست که کشف نموده اند که رئیس جمهور آمریکا مدتهای طولانی است که از نتایج جنگ اتمی بطور سیستماتیک مطلع می باشد. آنها به لحاظ بوروکراسی گسترده شان قدرت بازنگری نهادی را از دست داده و  دربررسی هایشان در باره این جنگ محدود و منفعت طلبانه ای که شروع نمودند و ابعاد نابود کننده آن، دچار اشتباهی جدی شدند. این مسئله باعث گردید که آنان قدرت نگرش نهادی خود را در باره این فاجعه که نتایج بسیار زیان باری برای آنان داشت، رااز دست بدهند. من از یک مقاله تحقیقی که از سوی مهمترین هفته نامه  دانشمندی آمریکائی Scienceچاپ گردیده است مثال هائی را خواهم آورد. مشکل عدم نگرش نهادی به این جنگ خیلی جدی است حتی از ورشکستگی و یا دغل بازی هائی که در گزارش های شورای امنیت آمریکا در باره عراق در ماه های گذشته دیده میشود و یا در رسانه های آمریکائی تیراژی مهم دارند. در گذشته ما بار ها و بارها در معرض وقوع یک جنگ اتمی قرار گرفتیم. در اکتبر سال 2002 در هاوانا یک کنفرانس مهم بر گزار گردید که در آن در باره 40 سال بحران کوبا بحث گردید. در این کنفرانس نمایندگان دو طرف شرکت داشتند. آرتور شلیسینگر یکی از مورخین و مشاور آنزمانی کندی اظهار داشت که  آنها آنزمان همه میدانستند که مثلا بحرانی که در اثر وجود موشک های اتمی شوروی گسترش پیدا نمود، یکی از خطرناکترین لحظات زندگی تاریخ بشریت بود. شرکت کنندگان در این کنفرانس همگی کاملا از شنیدن وقایع آن زمان شوکه شده بودند. در این کنفرانس افشا شد که مثلا جهان تنها در آنزمان با یک کلمه با بمب اتم نیست و نابود می گشت. در زمان بحران موشک های اتمی هنوز برای کسی مشخص نبود که زیر دریائی های روسی با بمب های اتمی مجهز بودند. زمانی که زیر دریائی های روسی از سوی ارتش آمریکا بقصد انهدام مورد حمله قرار گرفتند و فرماندهان این زیر دریائی ها تصور نمودند که جنگ عمومی شروع شده است،دستور گرفتند که دریچه مخازن اتمی را برای پرتاب موشک ها باز نمایند. این دستور به موقع توسط یکی از فرماندهان بنام واسیلی آرشی پوو خنثی گردید و این چنین بود که از جنگی اتمی جلو گیری گشت. جنگی که در آن زمان رئیس جمهور آیزنهاور از آن بعنوان نابودی بخش اعظم کره زمین نام برده بود. بعد ها همچنین بارها و بارها رها کردن موشک های اتمی به موقع و در آخرین دقایق بعد از اعلام خطر  غیر واقعی جنگ توسط دستگاه های کامپیوتر ی که اعلام ورود دشمن را به کشور خبر میدادند، از سوی برخی از انسانها متوقف گشت. در روسیه در سال 1995 رها شدن موشک های اتمی تنها دو دقیقه به شروع پرتاب به موقع متوقف گشت. باید توجه نمود که این سیستم های رها سازی کامپیوتری موشک های اتمی، با آلارم های بسیار حساس و پیشرفته مجهزند چه در آمریکا و چه در روسیه. حداقل راجب به سیستم آمریکا ما خیلی چیزها می دانیم. گزارش تحقیقی از کنگره سال 1980 چنین نشان می دهد که تنها در سال 1978 و 1979 صحبت در باره چگونگی نحوه تصمیم گیری در باره خبر رسانی های کامپیوتری در باره وقوع جنگ های اتمی بسیار شده بود تازه این یک سال عادی بود. در فاصله سال های 1977 تا سالهای 1984 در حدود 21000 آلارم غیر واقعی در باره وقوع جنگ اتمی از سوی کامپیوتر ها اعلام شده بود که تنها در باره  5% این اعلام خطر ها می شد تحقیق نمود. امروز طبق گزارش های بدست ما رسیده هر روز کامپیوتر ها آلارم موقعیت جنگی را اعلام می کنند.. این سیستم آمریکائی تنها سه دقیقه به شعور انسانی اجازه توقف پروسه رها شدن موشک ها را می دهد و بعد از سه دقیقه مجددا سی ثانیه برای دستورات رئیس جمهور وقت گذاشته شده است و سپس دیگر جلوگیری از این امر غیر ممکن است. پنتاگون تا بحال اشتباهات جدی بسیاری را در دستگاه های کامپیوتری اش در رابطه با سیستم امنیتیش کشف نموده است. یعنی اینکه براحتی میتوان باآکسیون های تروریستی رها شدن این راکت ها را ممکن ساخت. گفته می شود که تنها یک صانحه کوچک می تواند این امر را به واقعیت تبدیل نماید. سیستم روسها که اصلا از قابلیت کمتری برخوردار است و از هنگام فروپاشی اقتصادی این کشور وضع این سیستم کامپیوتری هم خراب تر شده است. به این طریق خطر نهائی برای یک جنگ اتمی بسیار بزرگتر گشته است. محققان آمریکائی از این حرکت می کنند که هزینه ارتش روسیه در سالهای تحت حکومت بوش و پوتین سه برابر شده است. این عکس العمل در باره تهاجم جوئی دولت بوش کاملا قابل انتظار بود . روسیه هم برای خودش وظایفی را تعیین نمود که از برنامه بوش یعنی برنامه " ضربه اول" ناشی میشد. که در حقیقت یک کپی برداری روتوش شده از برنامه عصبناک بوش می باشد. این برنامه که در استراتژی امنیت ملی بوش بصورت رسمی اعلام گردیده و توسط هنری کسینجر بعنوان یک برنامه انقلابی و برنامه جدید طرح گردیده همان است که از زمان صلح وست فالن در اواسط قرن 17 بعنوان سیستمی مخرب عمل نموده است و امروز هم  همچنان در منشور سازمان ملل متحد و برنامه مدرن حقوق ملت ها عمل می نماید. رهبریت روسیه همچنین یک بند تعیین کننده را به آن اضافه نمود به این صورت که همانطور که رسانه ها گزارش دادند : زمانی می توان از خشونت ارتشی استفاده نمود که رابطه روسیه با سایر مناطق به خطر افتاده و راه ورود این کشور به کشور های اطرافش که برای ادامه بقایش حیاتی است ، بسته شود. در واقع این برنامه کلینگتون است که به آمریکا حمله خشونت بار یکجانبه نظامی را به موانعی که در های این کشور را بروی بازار های جهان و مراکز ثروت جهان و مراکز منابع طبیعی جهان مسدود می نمایند ،اجازه می دهد. این فرمانی بود که کاخ سفید آمریکا در زمان کلینگتون به کنگره اش ابلاق نمود. دو ماه قبل روسیه بزرگترین مانور نظامی دو دهه گذشته را به نمایش گذارد و در این نمایش تسلیحاتی پیشرفته ترین تسلیحات کشتار جمعی اش را مورد امتحان قرار داد. آنطوری که معلوم است و گزارش شده است این کار روسیه عکس العمل وی در باره عملکرد های ارتش آمریکا بود و البته این امر کاملا از سوی روسیه در این شرایط قابل پیش بینی بود. روسها با نگرانی بیان نموده اند که مخصوصا  هم اکنون و با گسترش عملیات نظامی آمریکا باید از بکار گیری تسلیحات اتمی جلو گیری شود و یا حتی از استفاده از تسلیحات کوچک اتمی بنام  bunker busters خود داری گردد. کارشناسان ارتش روسیه تنها می توانند از نوشته های  همکاران آمریکائیشان حرکت کنند که نشان می دهد که آنان چگونه با اسلحه هایشان در کوه ها، مناطق پنهانی فرماندهی روسی را مورد تهاجم قرار می دهند. اسلحه هائی که توسط آن کنترل اتمی صورت می گیرد. نگرانی دیگر آنان استفاده آمریکا از این تسلیحات برای مقاصد تهاجمی اش در جهان می باشد. کارشناسان آمریکائی ترس دارند که روسیه هم اکنون  بخواهد بمانند آمریکا در فضا مخزن حفاظ موشک های اتمی را از اتمسفر خارج نماید و هر زمان که خواست بدون اخطار به هر نقطه جهان حمله نظامی نماید. در میان کارشناسان ارتشی جناح های مختلف جهان بر سر این مسئله توافق است که چین و روسیه در مقابل حملات موشکی آمریکا و اهداف چنین سیستمی ، دست به ساخت سیستم های جدید تسلیحاتی زده تا بدینوسیله قدرت مقابله با موشک های آمریکائی را بالا برند. چنانکه در سال 1968 به یک مانور جنگی کوچک موشکی آمریکا به دور روسیه اعتراض شده بود و همچنین در تابستان امسال اولین مرحله استقرار USA – d. Red بعنوان اولین مانور سیاسی آمریکا از جانب روس ها شدیدا مورد انتقاد قرار گرفت. مانوری که بلحاظ اشکالات تکنیکی اش خرج بسیاری را روی دست آمریکا گذاشت. انتقاد جدی که از جانب روس ها میشود بر این مبنا است که این سیستم میتواند کار آئی بالائی داشته باشد یعنی اینکه در یک جنگ اتمی آنچیزی که مهم است تصویر است و نه واقعیت.یک تاثیر انعکاسی میتواند عکس العمل ها را بر انگیزد و دنیا را به نابودی نزدیک نماید. این پیشرفت ها از یک نمونه تاریخی پیروی می کنند. دولت هائی که به قدرت نظامی منهدم کننده مسلح می باشند با روندی ترس آور برای دفاع از قدرت نظامیشان مرتبا در حال گسترش بوده و تلاش می کنند این قدرت را حفظ نمایند. ایالات متحده آمریکا جامعه ای است کاملا غیر طبیعی باز و آزاد در واقع باید بگویم استثنائی. ما در باره نقشه های این بخش ها مدارک بسیار متنوع و کاملی را در اختیار داریم . آن واقعییتی که ترسناک است این است که با توسعه مرتب تسلیحات کشتار جمعی ، نگرانی در باره احتمال انتقام جوئی که آمریکا را تهدید می کند و می تواند برای ما بسیار خطرناک باشد، وجود داشته و این نگرانی تا کنون هیچ نقشی را بازی نکرده است. با اطلاعاتی که ما داریم می توانیم بگوئیم که این امر در باره کشور های دیگر هم صادق است و آنان هم در این نگرانی بسر می برند. دلایل تاریخی تلخ و درد آور همگی خیلی واضح یک چیز را نشان می دهند. که امروزه خیلی چیزها در این بازی در خطر می باشد. این فقط یک مثال کوچک بود. در یک چنین مواقعی که البته ترور و جنگ های محلی هم به آن اضافه می گردند، حل اختلافات اساسی و اجرای آن بدلیل بی توجه ای و عدم بررسی نهادی از جانب قدرت مندان با برنامه های مستبدانه شان با کمال بی توجه ای سد میگردد. ما امروزه از یک آزادی غیر طبیعی لذت می بریم که به هیچ وجه هدیه ای نیست که از بالا بر ما نازل شده باشد بلکه نتیجه یک مبارزه غیورانه و شجاعانه و ارثیه سالها تلاش و مقاومت است. آزادی احتیاج به قبول مسئولیت و امکان انتخابات باز و آزاد دارد. ما حق این را در انتخاب خود خواهیم داشت که این ارثیه ای را که از آن لذت میبریم رها سازیم و به دین طریق خود را مسئول وقایع بدی که اتفاق خواهند افتاد نمائیم. ما باید هنوز منتظر از این بد تر هم باشیم. یا اینکه ما تصمیم خواهیم گرفت که این ارثیه استثنائی را مورد استفاده قرار دهیم و مبارزه را ادامه داده و نسل آینده را دلیلی برای امید بدهیم. انتخاب از این روشن تر وجود ندارد و عواقب هم از این سخت تر و غمناک تر نخواهد بود. این وظیفه ماست که کارل فن اُسی يتسکی و دیگر شهدای آزادی و عدالت را ارج نهیم البته مسئولیت ما بزرگتر است که قادر باشیم راه آنان را ادامه دهیم و با تمام قوا در این راه تلاشمان را بکار گیریم.