زنان کردستان 

نویسنده کارین لویکفلد

ترجمه: ناهید جعفرپور

زنان مناطق کردنشین ( ایران ، عراق و ترکیه)  نزدیک به یک قرن است که روزانه  فشار جنگ ها، سرکوب ها، رانده شدن ها و مناسبات عقب مانده سنتی پدر سالار را بر دوش میکشند. مضاف بر اینکه روابط و مناسبات اجتماعی تحت تاثیر فرهنگ سنتی و عقب مانده اسلامی هم این فشار ها را دو چندان نموده است. البته نباید فراموش نمود که  در برخی از موارد در بسیاری از عشیره ها زنان بعد از فوت همسران مسئولیت عشیره را بعهده داشته اند. زنان سالمند بخصوص از جایگاه خاصی در میان خانواده برخوردارند. اما زنان در این مناطق تا قبل از برقراری جمهوری مهاباد از هیچگونه آموزش  تحصیلی بر خور دار نبودند. تنها خانواده های ثروتمند و خوانین قادر بودند فرزندان ذکور خود را برای تحصیل به مراکز شبانه روزی آموزشی  شهرهای بزرگ راهی نمایند. اما دختران  حتی در چنین خانواده هائی هم همواره از این مزایا بی بهره بودند زیرا که خانه داری و فرش بافی و آموزش صنایع دستی سنتی و و بچه داری کاری در خور دختران شمرده می شد و هنگام ازدواج از وزنی بالا به نفع ازدواج بهتر برخوردار بود. تولد اولین فرزند و جنسیت آن نقش اساسی را در زندگی زناشوئی دختران جوان بازی مینمود. چرا که تولد فرزند ذکوراز ارزش خاصی برخوردار بود. سالها بعد و بعد از تغییرات سیاسی و اجتماعی در ترکیه و ایران و عراق به طور طبیعی شرایط زندگی زنان مناطق کردنشین هم تغییر نمود. در بخش های کرد نشین ایران و عراق مراکز آموزشی دولتی به جهت تحصیل دایر گردید و در خانواده های مرفه دختران هم چون پسران  در این دو منطقه از آموزش های تحصیلی بر خوردار گردیدند. دولت مرکزی عراق با وجود فشار های اجتماعی و ستم های مختلف بر مردم کرد اما استفاده از زبان مادری را در مراکز آموزشی این منطقه آزاد نمود. در بخش کرد نشین ترکیه به لحاظ وجود کوه های بلند و قرار گرفتن روستا ها  در میان این کوه ها و دوری به شهر ها و عدم رفت و آمد به شهرها و بالاخره زندگی در میان خانواده بزرگ سنتی مرد سالار با خود موقعیت خاصی را برای زنان به همراه داشت که هنوز هم تا به امروز ادامه دارد. در این منطقه ازدواج دختران کم سن و سال با مردانی که برخا از فاصله سنی سه برابر بر خوردارند مسئله ایست عادی و در حقیقت پدر خانواده تصمیم می گیرد که چه کسی از توانائی مالی بهتری بر خوردار است و برای ازدواج با دخترش مناسب تر می باشد . در واقع دختران جوان با شیر بها و مهریه هر چه بیشتر معامله می شوند و با تکیه بر احکام اسلام امر طلاق در این منطقه تنها در قدرت و اختیار مردان قرار دارد و زنان از هیچگونه حقی برای اعتراض برخوردار نیستند.  مردان موظف به پرداخت نفقه بوده و در صورت عدم پرداخت نفقه از سوی همسر، از آنجا که زنان عمدتا  با خانواده همسرزندگی می کنند مجبور به سکوت می شوند. مخالفت دختران با سنت های خانوادگی اغلب به از دست دادن جان این دختران ختم گردیده است . سرگذشت ها و داستانهای کوتاه نویسنده توانا و بزرگ کرد یاشار کمال نمونه بسیار واقعی از زندگی در روستا های کردستان ترکیه را به تصویر در آورده است. از سوی دیگر در سالهای اخیر در مناطق مختلف کردنشین وجود شرایط نابرابر ناشی از این مناسبات عقب افتاده سنتی باعث گردیده است تا زنان بسیاری بر علیه این مناسبات شورش نمایند. بطور مثال در جنوب کردستان ترکیه زنان بسیاری در قتل های ناموسی با  جرم  لکه دار کردن ناموس خانواده بقتل رسیده اند. مسئله ای که در احکام جزائی اسلامی و قانون قصاص اسلامی امری عادی و طبیعی است . طبق این احکام  پدر میتواند از ناموس خود دفاع نماید و لکه ننگ را از دامان مرد مسلمان بزداید.  در برخی مواقع قاتلان هیچگونه پیوند خونی و یا سببی و نسبی با مقتولین نداشته و تنها زنان به اتهام ترویج بی بندو باری در عشیره در خفا به مرگی وحشتناک محکوم گشته اند. این امر دیگر پوشیده نیست که هر جا زنان در مقابل سنت و مناسبات در هم رفته عشیره ای ایستادگی نموده اند به مرگ محکوم گشته اند. بسیاری از سازمانهای زنان کرد تلاش نموده اند برای جلو گیری از این گونه فجایع و برای آگاهی مردم این مناطق اقدامات افشاگرانه و آگاهی دهنده انجام دهنداما متاسفانه تاثیرات چندانی نداشته است.            توماس بوئیس کشیش معروف فرانسوی سالهای سال در میان کردهای سه منطقه ایران و ترکیه و عراق در رفت آمد بوده و در تحقیقاتی وسیعی که در باره وضعیت زنان این مناطق نموده است به نتایج بسیار جالبی دست یافته است. او می نویسد: تمامی داستانها و اشعار مدون تا کنونی کرد زبان نشانه و بیانگر، روحی متفاوت از ملت های دیگر جهان دارد. دردها و شادی ها و شورش ها و ظلم ها و بالاخره تمامی حالات و روحیات چندین صد ساله زنان کرد را میتوان از لابلای اشعار و قصه های عامیانه و مثل های روزمره بیرون کشید. آنچه که برای این محقق بسیار حیرت انگیز است روحیه زنان کرد با وجود تمامی ستمی است که در خانواده و اجتماع به آنان روا میشود در همدردی و همدوشی با مردان خانواده در مقابله و ستیز با دشمنان( بطور مشخص مبارزات زنان و دختران پیشمرگه کرد در تمامی مناطق کرد نشین که بررسی آن در جای دیگر خواهد شد). وی برای مثال چندین داستان نوشته شده توسط نویسندگان کرد را مبنای تحقیقاتش قرار داده و نشان میدهد که دختران جوان کرد با تمامی محدودیت های خانوادگی چگونه در مقابل دشمنان ایستادگی نموده اند. او همچنین در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده است که چند همسری در میان مردان قشر متوسط و پائین اجتماع کرد چون سایر مناطق مسلمان نشین رایج نبوده و عمدتا خان ها و روئسای قبیله از این قاعده پیروی می نمایند. او سپس اذعان مینماید که راه خلاصی زنان کرد از مناسبات دست و پا گیر سنتی و خانوادگی راهی است بسیار پر فراز و نشیب . در واقع وضعیت زنان کرد با امروز آغاز  و ختم نگشته است بلکه سابقه ای چندین صد ساله را بدنبال دارد. زنان کرد  ترکیه که عمدتا روستا نشین میباشند خارج از مناسبات خانواده و عشیره دارای هیچگونه هویت اجتماعی نیستند. برخا بسیاری از زنان روستاهای کردستان ترکیه و عراق هیچگاه فرصت بیرون رفتن از روستا ها و آشنا شدن با دنیای زنان شهری را نداشته اند. و هیچگاه زبانی دیگر جز زبان کردی را نیاموخته اند. در واقع حاملین و حافظین زبان کردی در درجه اول زنان کرد می باشند که سینه به سینه به فرزندان خود منتقل مینمایند. تمامی امکانات ابتدائی انسانی چون دکتر و دوا و ........ از دسترس زنان روستا های کردستان ترکیه بدور می باشد زیرا که برخا برای رفتن به نزدیک ترین بیمارستان بیش از چهار روز میبایست پیاده روی نمایند. زنان بدون همراهی مردان خانواده هرگز اجازه رفت و آمد میان دو روستا و یا بین روستا و نزدیک ترین شهر را حتی برای ملاقات با پزشک نداشته و ترجیح داده میشود تا از ماماهای محلی که اکثرا آموزش تجربی دارند و یا پزشکان زن برای معالجات مختلف کمک گرفته شود. در دهه گذشته  در حالیکه نیروهای ارتش ترکیه  کردها را از روستاهایشان بیرون رانده و خانه های آنان را با خاک یکسان نموده اند و خانواده ها را از هم متلاشی نموده اند و در حالیکه ارتش عراق زنان و مردان را از یکدیگر جدا نموده ومردان را به سیاه چال ها سپرده بود  و یا مردان کرد  پیشمرگه که در مبارزه با ارتش به قتل رسیده و یا مجبور شده بودند به خارج فرار نمایند، این تنها زنان بودند که بار تمامی این محنت ها و رنج ها و دربدری ها را به جان خریدند. بار گذران امورات خانواده و کودکان و سالمندان در این فاز زندگی و کوچ اجباری اجبارا بر دوش زنان کرد محول گشته بود. به آتش کشیدن و خرابی بیش از 3 هزار دهکده درکردستان ترکیه توسط ارتش ترکیه رنج و مکنت و فشار خارق العاده ای را بر روح و روان و جسم زنان کرد باقی گذاشت. جنگ های متوالی در عراق ضربه مستقیمش را به زندگی زنان ستم دیده کرد عراقی وارد نمود. سالهای سال قتل و کشتار کردهای ایران توسط رژیم جمهوری اسلامی تمامی فشار مضاعفش بر دوش زنان کرد ایرانی  بود که تا به امروز هم این ستم های ملی و اجتماعی  ادامه دارد. زنان کرد قربانیان مستقیم جنگ ها و خانه بدوشی ها و ستم چندگانه ای میباشند که طی سالهای متمادی از جانب رژیم های دیکتاتور منطقه از یک سو و سیستم پدر سالار رایج در اجتماع و مناسبات سنتی حاکم بر خانواده و ایل و عشیره از سوی دیگر بر این زنان  مبارز  وارد آمده است.         مبارزه زنان کرد                                                                                  من  به عراق به مناطق کرد نشین و یا بهتر بگویم مناطقی که سازمانهای سیاسی کرد مقرشان را بر پا نموده اند سفر نمودم و در آنجا با تعداد بسیاری از زنان جوان روبرو شدم که در رفت و آمد بودند. پزشکان جوان و پرستاران و زنان پیشمرگه که با وجود خطرات بیشمار در حال معالجه کودکان و چریک های زخمی بودند. درآنجا من با وکلای زن جوانی روبرو شدم که بار ها و بارها بخاطر فعالیتشان دستگیر و زندانی شده بودند. هنرمندان زن و آهنگسازان زن و خبرنگاران زن که بخاطر نوشتن مقالات مختلف بارها دستگیر و شکنجه شده بودند. کار و مبارزه مشخصه اصلی زنان سیاسی در این مناطق بود. آنچه برای من غیر قابل فهم بود اینکه در تمامی ملاقات ها و مصاحبه ها تنها مردان سیاسی کرد طرف صحبت بودند ویکی از سئوالاتی که من همیشه مطرح می نمودم این بود که چرا زنان سیاسی طرف صحبت نیستند و همیشه تلاش میشد به نحوی از این سئوال گذشته شود. در سلیمانیه با بسیاری زنان جوان پزشک آشنا شدم که اعضای اتحادیه مستقل زنان کردستان بودند. زنانی که عمدتا در شهرها بزرگ شده و در اینجا تلاش داشتند زنان روستائی را بسیج نمایند. من در کنفرانسی شرکت نمودم که حدود 300 زن شرکت نموده بودند و در باره " کشتار زنان" و " زن کشی" سخنرانی می کردند. آمار و ارقام جالبی از قتل های ناموسی داده میشد. من در این مسافرت ها به مناطق مختلف کردستان با بسیاری از زنان پیشمرگه آشنا شدم با پیشمرگان سازمان زنان پ او ک و ک د پ (حزب دمکرات کردستان) و ک پ (کومله ایران) و زنان سازمان پ ک ک وبسیاری دیگر از زنان چریک که به سازمانهای زنان متفاوت وابستگی داشتند و همگی دوش به دوش مردان در تلاش و رفت و آمد بودند. من میدیدم که چگونه دختران کرد درمقابل رژیم های دیکتاتورمنطقه وهمزمان در مقابل پدر سالاری موجود و فرهنگ سنتی دست و پا گیر و عقب افتاده مبارزه مینمایند. آنها همگی از یک ضرب المثل کردی برایم مثال می آوردند که هیچ کبوتری با بال شکسته نمی تواند پرواز کند و هیچ انقلاب و تغییر و تحولی بدون حضور زنان امکان پذیر نخواهد بود .