نامه سرگشاده انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت ايران به ملت شريف ايران

چهار شنبه 22  بهمن 1382-  11  فوريه 2004

چندي است شاهديم چنگال عريان استبداد بر آسمان ميهنمان به پرواز درآمده و انتظار شكاري را در سر مي پروراند كه پرورده قرني مبارزه در راه استبداد و حاصل ريزش خونهايي است كه اميد درختي ستبر را در سر مي پروراندند و با اميدهايي جان خويش را بر كف گرفته و به استقبال گلوله هاي سرخ مي شتافتند كه زخم هاي استبداد بر روح و جانشان هويدا بود. جامعه اي آرماني را تجسم مي كردند كه در آن انسان بواسطه انسان بودنش و نه بواسطه تعلقان دنيوي مورد احترام بود و هيچگاه سايه همايوني شاهانه اي بر گسترده آن چنگ انداز نبود، و آنچه در روياهايشان مي پروراندند حق تعيين سرنوشت خويش توسط خويش بود و به اين اميد جان دادند و از خاكسترشان جواني روييد كه امروز پس از دو دهه در آستانه بيست و پنجمين سالگرد روييدنش در حال جان دادن است. گويي طلسم شده نفرين نياكانيم كه چنين در سير تاريخ دچار دور گشته و قدرت خلاصي از كفمان ستانده شده و استبداد نوين با لعابي ديني گريبانمان را مي فشارد.

روزگاري در گذر تاريخ هر كس بر ما خرده گرفت تمدن بزرگمان را به رخش كشيديم، و اينك انقلابي را در معرض جهانيان قرار داده ايم كه افتخار مردمي ترين انقلاب قرن را داراست. ولي كجايند آن هم قسمان كه امروز سوگندشكنان به اعتبار آنكه بر اريكه قدرت چنگ يازيده اند و چوب حراج بر آن مي زنند و ديري نخواهد پاييد كه ايران را نيز بسان يوگسلاوي از صحنه گيتي محو خواهند نمود و جهانيان جهان بدون ايران را تجربه خواهند كرد!

عريان به شما سخن مي گوييم: از استبداد؟

چنانچه پيش تر گفته ايم، دوباره نيز يادآور مي شويم، اگر ميثاق ملي و فصل الخطاب پذيرفته شده مان قانون اساسي است، پس اين همه به ظاهر حل و فصل امور و اختلافات در پشت پرده و مصالحه بر سر منافع ملت به سياق شيخوخيت و نه در قالب جمهوريت مجا نشان از تمكين به رأي و اراده جمهور دارد؟ بي شك صدور اوامر همايوني و يا احكام حكومتي، چيزي جز خدشه بر همان مشروعيت جمهور و رأي مردم نخواهد داشت كه به عرياني نظام پيشين، فرامين همايوني تئوريزه مي گردد، و امروز پارلمان فرمايشي اي در حال تمرين سرمشق وحدت همه با من است، تا آينده نهاد جمهوريت همچو سكه هاي عباسي بي ارزش گردد و اين همان خوب مشروطه سلطنتي است، و تبديل مجلس ملي به مجلس همايوني آخرين تير تركش است، و در منازعات سياسي همان روزي است كه رداي امپراتوري سرانجام بر دوش لويي بناپارات افتاده و مجسمه مفرغي ناپلئوني در آن سوي ميدان در حال سرنگون شدن است.

و امروز همراهي و همگامي شما مردم ايران را در حمايت از تحريم انتخابات پارلماني و برگزاري رفراندومي خواهانيم كه زير نظر سازمان ملل و در برگيرنده حدقل شروط ذيل باشد:

گنجانيدن حقوق و آزادي هاي مصرح در اطلاعيه جهاني حقوق بشر در قانون اساسي

برگزاري انتخابات آزاد (بدون دخالت نهادهاي انساني)

جدايي نهاد دين از نهاد حكومت و عدم سلطه روحانيت غيرمنتخب از طريق ابداعاتي از قبيل مرم سالاري ديني و يا هر قيد ديگري برپايي مردم سالاري جهت مصادره به مطلوب.

به رسميت شناختن آزادي عقيده به معناي واقعي كلمه.

برابري كامل ايرانيان صرفنظر از عقيده، مذهب و جايگاه حكومتي آنان.

حفظ تماميت ارضي كشور.

اعطاي حق برابر به مردم ايران در بهره گيري از ثروت ملي و منابع طبيعي كشور و تضمين حداقل هاي زندگي براي هر ايراني.

نفي دخالت حكومت در زندگي شخصي افراد.

عدم تجويز قانوني اعمال خشونت عريان از سوي حكومت در قالب اعدام، شكنجه عريان و شكنجه سفيد.

اعتماد به تحول مسالمت آميز جامعه به سوي مردم سالاري و مبارزه با صور مختلف استبداد (سلطنتي. ديني)

بازگشت به جرگه جامعه جهاني در قالب منشور سازمان ملل و حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور.

معرفي متجاوزين به حقوق ملت و رسيدگي به اتهامات آنان در دادگاه صالحه.

و در پايان آخرين انتظاري كه از دولت اصلاحات مي رود، بازگشت به صفوف ملت و عدم تمكين به برگزاري انتخابا فرمايشي و نگشتن علت تامه تشكيل مجلس همايوني به بهانه پاسداري از آراي خاموش و مصادره به مطلوب نمودن آن به نفع جرياني است كه هيچگاه صادق در امانت سپرده شده ملت در نزدشان نبوده است و امروز اشك بر مناصب از دست رفته مي ريزند و رشك بر فرصت هاي سوزانده مي برند.